گزیدهای از مثلهای فارسی
۱ - چو آب آمد، تیمم نیست در کار
چو روز آمد، چراغ از پیش بردار
۲ - چوب به دست خرس دادن، آسان؛ اما پس گرفتنش، مشکل است.
۳ - چوپان به بُز گفت: گوشَت را میگیرم و دورِ این میدان میچرخانم. بز گفت: خودت هم با من میچرخی.
۴ - چو گِل بسیار شد، پیلان بلغزند.
۵ - چو مُحرِم شدی، ایمن از خود مباش
که مُحرِم به یک نقطه مُجرِم شود
۶ - چو میوه سیر خوردی، شاخ مشکن.
۷ - چون خشم زند شعله، تر و خشک بسوزد.
۸ - چون دُزدان به هم افتند، کالا ظاهر شود.
۹ - چون صدقه دهی، باید که دست چپ تو، از آن چه دست راستت میکند، مطلع نشود.
۱۰ - چون قافیه تنگ آید، شاعر به جَفَنگ آید.
دوازده هزار مثل فارسی، دکتر شکورزاده، ص ۳۸۷، ۳۸۸، ۳۹۰، ۳۹۳، ۳۹۴، ۳۹۶- ۳۹۸.
#مثلهای_فارسی
لینک کانال در ایتا
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
https://eitaa.com/bakhtiyarionline
☀️ بختیاری آنلاين☀️
╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
لینک کانال در تلگرام
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
https://t.me/bakhtiyarionlion
☀️ بختیاری آنلاين☀️
╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
با ارسال لینک ما را در تشکیل کانال بزرگ بختیاری آنلاين همراهی کنید