eitaa logo
هیئتِ روضه امام حسین (ع)
73 دنبال‌کننده
150 عکس
113 ویدیو
1 فایل
∎ با روضه ی حسین نفس تازه میکنیم ... هیئت روضه ی امام حسین (ع) شماره کارت برای امور خیریه : 5041-7211-1162-0903 صفحه مجازی هيئت ( اینستاگرام ، ایتا ، سروش ) @bakkaoon
مشاهده در ایتا
دانلود
پیغام علقمه به نجف برد جبرئیل یا مرتضی علی ، قمری داشتی چه شد @rouze_emam_hossein
دارد زمان ِ واقعه نزدیک میشود ... کم کم زمان واقعه نزدیک می شود! دنیا به چشم قافله تاریک می شود! « إنّی أعوذُ بِکَ مِــنَ الکَربُ و البلاء » تیری به دست حرمله شلیک می شود! تا می رسد به گوش عمو بانگ العطش آشفته سوی علقمه تحریک می شود! دستان پر توان تو ای ساقی حرم! از تن جدا و فدای " أخیک " می شود فردا که نینوا سر و پا شور محشر است؛ این حق و باطل است که تفکیک می شود! نه ! نه ! طلوع مکن ای صبح ! درگذر ! دارد ، زمان ِ واقعه نزدیک می شود @rouze_emam_hossein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدا کند نرود امشب و نیاید صبح که داغ زینب مظلومه تازه تر نشود
می شود روشنی خیمه بمانی تا صبح.... مونسم باشی و شب را برسانی تا صبح... می شود رَحم كنی حرفِ جدایی نزنی....... تا پیِ چاره مرا سر نَدَوانی تا صبح... منتت دارم و می خواهم اگر راهی هست... مَحضِ این خاطرِ آشفته بمانی تا صبح... چه به روزِ تو می آرند خدا می داند........ زنده نگذاردَم این دل نگرانی تا صبح... روبرویِ تو اگر گریه اَمانم بدهد... بر ندارم نِگَه از رویِ تو آنی تا صبح.... دهنِ خشک و لبِ پُر تَرَكَت نگذارد دلِ رنجورِ مرا تاب و توانی تا صبح... بُغض پا پیچِ گلویم شده و می ترسم كار دستم دهد این سوز نهانی تا صبح.......... هول كردم به زمین خوردم و می خواهی خاک از چادرِ زینب بتكانی تا صبح......... بنشین سیر نگاهت كنم ای یوسفِ عشق لحظه ها می رود و نیست زمانی تا صبح..... وای بر حالِ دلِ خواهرِ تو فردا عصر می خورد چنگ به بال و پرِ تو فردا عصر............ چشمِ بارانیتان می دهد امشب خبرم از بَلایی كه قرار است بیاید به سَرَم..... آسمان را ز عطش دود فقط خواهی دید رَمقی نیست به چشمِ ترِ تو فردا عصر...... سرِ شش ماهه ی تو می شود آویز به پوست ارباً ارباست علی اكبرِ تو فردا عصر...... می بَرد لشكری از نیزه حوالیِ حرم تكه تکه تنِ آب آورِ تو فردا عصر.......... تک و تنها وسطِ دشت و بیابان چه كند؟ دامنش سوخت اگر دخترِ تو فردا عصر........ چنگِ یك مُشت سنان در طمعِ گیسویت می زند پَرسه به دور و بَرِ تو فردا عصر............ هر قدر نیزه و شمشیر و تبر جمع كنند بیشتر كشف شود پیكرِ تو فردا عصر............... سخت دعواست سرِ جایزه ی بیشتری بینِ گودال برایِ سرِ تو فردا عصر.............. آخرین خواهشم این است دعا كن برسم زودتر از نفسِ آخر تو فردا عصر...........
⚫️ گزارش ساعت به ساعت از روز عاشورا با ترکیب اوقات شرعی کربلا با متن مقاتل : طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در «گاهشماری ایرانی» واقعه کربلا به حساب گاهشماری شمسی می‌شود 21 مهر سال 59 شمسی. تاریخ شمسی هم که مثل قمری نیست که تغییر کند. موقعیت زمین نسبت به خورشید ثابت است و می شود با در آوردن اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ حرفهای مقتل نویسان را به ساعت و دقیقه برگرداند. ما اوقات شرعی روز 21 مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر 3-+ دقیق اختلاف می‌تواند داشته باشد) را استخراج کرده‌ایم و روایات مقتل نگارها را با این ساعتها تنظیم کرده ایم.   5:47 اذان صبح امام (ع) بعد از نماز صبح برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد. و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب... خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری» آن طرف نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند.   حدود ساعت 6 امام حسین(ع) دستور داد تا اطراف خیمه‌ها خندق بکنند و آن را با خاربوته ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند.   7:06 طلوع آفتاب کمی بعد از طلوع آفتاب. امام سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. روبه روی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبه‌ای خواند. صفات و فضایل خودش و پدر و برادرش را یادآوری کرد و اینکه کوفیان به امام(ع) نامه نوشته‌اند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجّار بن ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آنها او را دعوت نکرده‌اند؟ آنها انکار کردند. امام نامه‌هایشان  را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کرده است. یکی از سران جبهه مقابل از امام(ع) پرسید چرا حکم ابن زیاد را نمی‌پذیرد و آنها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمی‌رهاند؟ اینجا امام آن جمله معروفشان را فرمودند: «أَلَا وَإنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ: بَيْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه ... فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است. من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما دور است.» سخنرانی امام (ع) حدوداً نیم ساعت طول کشده است.   حدود ساعت 8 بعد از سخنرانی امام(ع) چند نفر از اصحاب آن حضرت به روایتی بُرَیر که «سید القرآء» (آقای قرآن خوانهای) کوفه بود (الفتوح) و به روایتی زهیر (تاریخ یعقوبی و طبری) خطاب به کوفیان سخنان مشابهی گفتند. بعد از سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر داد. چند نفری دچار تردید شدند؛ از جمله حُر. فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند. بعید نیست که کسانی دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند.   حدود ساعت 9 روز به وقت چاشت رسیده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این قدر تعلل می کند؟ عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد. اولین تیر را به سمت سپاه امام(ع) رها کرد و خطاب به لشگریانش فریاد زد: «نزد عبیدالله شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.» بعد از انداختن تیر توسط عمر سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند. امام به یارانش فرمودند: «اینها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چاره ای جز پذیرش آن نیست. آماده  شوید.» چند نفر از سپاه امام در این تیر باران کشته شدند. (تعداد دقیق را نمی دانیم . تعداد کشتگان تیر اندازی. با تعداد کشتگان حمله اول 50 نفر ذکر شده.)   حدود ساعت 10 بعد از تیراندازی ،«یسار»، غلام«زیاد بن ابیه» و «سالم» غلام عبیدالله ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین(ع) نگاهی به او کرد و فرمود: «به گمانم حریف کشنده ای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد.  بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام حسین (ع) حمله کرد؛ اما حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزه‌ها حمله را دفع کردند. همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام‌(ع) حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت بعد از عقب نشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد 500 تیر انداز فرستاد که دوباره سپاه امام(ع) را تیر باران و آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر 23 اسب لشکریان امام(ع) تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح آن نفرات را 50 نفر و این شهر آشوب 38 نفر ذکر کرده   اولین شهید، ابوالشعثا بود و 8 تیر انداخت که 5 نفر از دشمن را کشت. امام(ع) او را دعا کرد. گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام(ع)حمله کنند زهیر و 10 نفر به آنها حمله کردند. @rouze_emam_hossein
حدود ساعت 11 بعد از این حملات ، امام‌(ع) دستور تک تک به میدان رفتن را به یاران داد. اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زنده‌اند نگذارند کسی از بنی‌هاشم  به میدان برود. انگار برای  شهادت با هم مسابقه داشتند. ‌بعضی «در مقابل نگاه امام‌(ع)» شهید شدند. یکی از اولین کسانی که کشته شد، پیرمرد زاهد، جناب بریر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او کشته شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش می‌توانستم وصیت‌های تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام حسین(ع) را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است».    یک بار هفت نفر از اصحاب امام‌(ع) در محاصره واقع شدند، حضرت عباس(ع) محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد. ۱۲:۵۰ اذان ظهر  حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد. چون که نوشته‌اند امام(ع) خطاب به اصحاب گفت یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم. یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمی‌شود.» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر می‌کنی نماز شما قبول می‌شود و نماز پسر پیامبر(ص) قبول نمی‌شود؟» به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد. امام(ع) از شهادت حبیب متاثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو می‌گذارم.»  امام‌(ع) نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواند. گروهی از اصحاب به امام‌(ع) اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. نوشته‌اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟» حدود ساعت ۱۳  ۳۰ نفر از اصحاب امام(ع) تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند.  بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنی هاشم رسید. اولین نفر، حضرت علی اکبر پسر امام حسین(ع) بود. البته الفتوح عبدالله بن مسلم بن عقیل را اولین شهید بنی هاشم خوانده است. این عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانه‌ای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنی هاشم گران آمد. دسته جمعی سوار شدند و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرد و فرمود: «ای پسرعموهای من بر مرگ صبر کنید. به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید.»  حدود ساعت ۱۴  عاقبت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) تنها ماندند.  عباس(ع) اجازه میدان خواست اما امام او را مامور رساندن آب به خیمه‌ها  کرد.  دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس(ع) دلاور در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. اباعبدلله سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام(ع) برای دومین بار بعد از مرگ برادر عزیزش گریه کرد و فرمود «اکنون دیگر پشتم شکست.»  حدود ساعت ۱۵   امام(ع) به طرف خیمه‌ها برگشت تا خداحافظی بکند. همچنین پیراهنش را پاره پاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنه‌اش نکنند. وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخواره اش علی اصغر را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر حرمله کشته شد.  امام(ع) به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان می‌شد. بعضی تیر می‌انداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب می‌کردند. شمر و ده نفر به مقابله امام(ع) آمدند. بعد از شهادت امام(ع)، بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴زخم شمشیر شمرده شد. در مقاتل نوشته اند زمانی که امام(ع) در آستانه شهادت بود اما کسی جرات نمی‌کرد به سمت ایشان برود اهل حرم از صدای اسب ایشان ذوالجناح متوجه شده و بیرون دویدند.  کودکی به نام عبدالله بن حسن (ع) دوید و به طرف مقتل امام آمد. او را در بغل عمویش کشتند. امام  ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند: «خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!» ۱۶:۰۶ اذان عصر وقت شهادت امام(ع) را وقت نماز عصر گفته‌اند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایع‌نگار لشکر عمر سعد  چنین است: «حمید بن مسلم گوید:  پیش از آن که حسین کشته شود شنیدم که می‌گفت «به خدا پس از من کس را نخواهید کشت که خدای از کشتن او بیش از کشتن من بر شما خشم آرد.» گوید: آن‌گاه شمر میان کسان بانگ زد که «وای شما منتظر چیستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند، بکشیدش!» گوید در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در قلب امام(ع) فرو برد ...»  حدود ساعت ۱۷   بعد از شهادت امام(ع)، عده‌ای لباس‌های آن حضرت را غارت کردند که نوشته اند  تمام این افراد بعدها به مرض‌های لاعلاج دچار شدند.  غارت عمومی اموال امام حسین(ع) و همراهانش آغاز شد. عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبانی برای خیمه‌ها گذاشت.  یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بن‌مطاع بعد از شهادت امام به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام جنگید تا شهید شد. @rouze_emam_hossein
نزدیک غروب آفتاب است ، سر مبارکِ امام را جدا می‌کنند و به خولی می‌دهند تا همان شبانه برای ابن زیاد ببرد بعد به دستور عمر سعد بر بدن مطهر امام و یارانش اسب می‌دوانند تا استخوان‌هایشان هم خرد شود.  ۱۸:۴۹ اذان مغرب   داستان روز غم انگیز عاشورا این‌طور تمام می‌شود که درحالی که عمر سعد دستور نماز جماعت مغرب را می‌داده، سنان بن انس بین مردم می‌تاخته و رجز می‌خوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید؛ چرا که من بهترین مردمان را کشته‌ام!» 🖤 @rouze_emam_hossein
پیچیده بوی یاس و اقاقی و نسترن فصل گلاب گیری گل های فاطمه(س) ست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ انیمیشنی «وداع» با موضوع غروب عاشورا لحظه خداحافظی حضرت سیدالشهداء با حضرت زینب (س) و حضرت رقیه(س) @rouze_emam_hossein
وَخَسَفَ الْقَمَرُ {۸} وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ {۹} و کنـار علقمه قیـامـت شـده بـود ...! @rouze_emam_hossein
رکاب آهسته آهسته ترک خورد و نگین افتاد پر از یاقوت شد عالم، سوار از روی زین افتاد دگرگون شد جهان، لرزید دنیا، زیر و رو شد خاک دمی که زینت دوش نبی روی زمین افتاد پس از بی‌مهری دریا، قسی‌القلب شد آتش به جان دودمان رحمة للعالمین افتاد خدایا هیچ زخمی بدتر از دلواپسی‌ها نیست که چشمش سوی خیمه، لحظه‌های واپسین افتاد شکستن با غلاف تیغ را سربسته میگویم زبانم لال... النگوی زنان از آستین افتاد  برای من نگه دار و بیاور اشک‌هایت را اگر خواهر مسیرت سوی من در اربعین افتاد نفهمیدند طه را... نفهمیدند یاسین را به چوب خیزران دندانه ای از حرف سین افتاد @rouze_emam_hossein
بی رمق بود و تا تکان میخورد بر تنش نیزه و کمان میخورد وقتی افتاد دوره اش کردند چه لگد ها از این و آن میخورد... 🖤
alimi-moharram98-sh4-8.mp3
8.98M
وای وای وای وای ، شلوغه قتلگاه داره به گوشم میرسه ، هلهله سپاه @rouze_emam_hossein
5_1104292789664954418.mp3
6.34M
آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک نهادی ای تشنه لب ، صورتِ خود را به خاک @rouze_emam_hossein
پدرِ خاک کجایی ؟ پسرت خاک نشد مادرِ آب کجایی ؟ پسرت آب نخورد @rouze_emam_hossein
Be.Samte.Godal.Az.Kheime.Davidam.Man-Mahmoud.Karimi.mp3
5.96M
به سمت گودال‌از‌خیمه،دویدم‌ من شمر‌ جلوتر‌ بود ، دیر‌ رسیدم‌ من @rouze_emam_hossein
وَالْوِتْرَالْمَوْتُورَ ... چقدر درد دارد این جمله : تڪ‌ وتنھامٰان‍ـد...!