eitaa logo
مجله روستای بلان🇮🇷
980 دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
5.5هزار ویدیو
49 فایل
🇮🇷اصفهان ،شهرستان ورزنه ،بخش مرکزی ،دهستان گاوخونی جنوبی ،روستای بلان مجله روستای بلان🇮🇷 با رویکرد اطلاع رسانی وقایع فرهنگی،سیاسی،ورزشی......،مراسمات ملی ومذهبی پیشنهاد،انتقاد،ارسال مطلب وراه ارتباطی از طریق👇 @showra1400
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️ مجاز شدن ورود خودرو‌های ایرانی به عراق 🔻معاون رئیس سازمان حشدالشعبی: 🔹نخست‌وزیر عراق با ورود خودرو‌های ایرانی به داخل خاک عراق در ایام موافقت کرد ـــــــــــــــــــــــ @balaan365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نه باریکلا👍👌 همه پارچه فروشیا یکی ازاینارو باید داشته باشن😍 به این میگن👏👏 @balaan365
مجله روستای بلان🇮🇷
#مجله_ادبی #رمان_جانم_میرود #قسمت_سوم زهرا با ناراحتی گفت ــــ چی شد مگه کار بدی نکرد مهیا حوصله ا
مهیا که از حاضر جوابی آن عصبانی بود شروع کرد به داد و بیداد ــــ تو با خودت چه فڪری کردی ها ?? من هر تیپی میخوام میزنم به تو چه تو وامثال تو نمیتونن چشاشونو کنترل کنن به من چه تاپسره می خواست جوابش را بدهد یکی از دوستانش از ماشین پیاده شد و اورا صدا زد ــــ بیا بریم سید دیر میشه پسره که حالا مهیا میدونست سید هست به طرف دوستانش رفت و سوار ماشین شد و از کنارش با سرعت گذشت مهیا که عصبانی بود بلند فریاد زد ــــ عقده ای بدبخت به طرف خانه رفت بی توجه به مادرش و پدرش که در پذیرایی مشغول تماشای تلویزیون بودن به اتاقش رفت دو روز بعدمهیا درحالی که آهنگی زیر لب زمزمہ می ڪرد،در خانه را باز ڪرد واز پلہ ها بالا آمد وبا ریتم آهنگ بشڪڹ مے زد خم شد تا بوت هایش را از پا دربیاورد که در خانه باز شد با تعجب به دو مردی که با برانکارد و لباس های پزشکی تند تند از پله ها بالا می آمدن و وارد خانه شدند کم کم صداها بالا گرفت مهیابا شنیدن ضجه های مادرش نگران شد ـــ نفس بڪش احمد توروخدا نفس بڪش احمد پاهاے مهیا بی حس شدند نمیتوانست از جایش تکان بخورد مے دانست در خانہ چه خبر است بار اول ڪہ نبود. جرأت مواجه شدن با جسم بی جان پدرش را نداشت آن دو مرد با سرعت برانکارد که احمد آقا روی آن دراز کشیده بود بلند کرده بودند مهلا خانم بی توجه به مهیا به آن تنه ای زد و پشت سر آن ها دوید از.لاڪ.جیـغ.تـا.خـــدا ... @balaan365
مجله روستای بلان🇮🇷
#مجله_ادبی #رمـان_جانـم_میــرود #قسمت_چهـارم مهیا که از حاضر جوابی آن عصبانی بود شروع کرد به داد
دیگر پاهایش نای ایستادن نداشت سرجایش نشست با اینکه این اتفاق برایشان تکراری شده است اما مهیا نمی توانست آن را هضم ڪند اینبار هم حال پدرش وخیم تر شده بود و نفس کشیدن براش سخت تر نمیتوانست هوای خفه ی خانه را تحمل ڪند با کمک دیوار سرپا ایستاد آرام آرام از پله ها پایین رفت با رسیدن به کوچہ نفس عمیقے ڪشید بوی چایے دارچین واسپند تو ڪل محلہ پیچیده بود ڪه آرامشی در وجود مهیا جریان دادبا شنیدن صدای مداحےیادش آمد که امروز اول محرم هستش توی دانشگاه هم مراسم بود دوست داشت به طرف هیئت برود ولی جرأت نداشت به دیوار تڪیه داد زیر لب زمزمه ڪرد ــــ خدایا چیڪار ڪنم صدای زیبای مداح دلش را به بازے گرفتہ بود بغضش اذیتش مے ڪرد آرام آرام خودش را به خیابان بن بستی که ته آن مسجد و هیئت بود رساند با دیدن آن جا به وجد آمد پرچم هاے مشڪی و قرمز دود و بوی چایے کہ اینجا بیشتر احساس مے شد نگاهی به پسرهایی که همه مشکی پوش بودند و هماهنگ سینه میزدند و صدای مداحی که اشڪ همہ حاضرین را درآورده بود باز دارم قدم قدم میام تو حرمت حرم کرب و بلاست یا توی هیئتت وسط جمعیت بود و سرگردون دوروبرش را نگاه می کرد همه چیز برایش جدید بود دومین بارش بود که به اینجا می آید اولین بار هم به اصرار مادرش آن هم چند سال پیش بود عوض نمیکنم آقا تو رابا هیچڪسی عڪس حرم توے قاب منو ودلواپسی * از.لاڪ.جیـغ.تـا.خـــدا * ... @balaan365
مجله روستای بلان🇮🇷
#مجله_ادبی #رمان_جانـم_میـرود #قسمت_پنجم دیگر پاهایش نای ایستادن نداشت سرجایش نشست با اینکه این ات
با نشستن دستی روی شونه اش به عقب برگشت دختر محجبه ای که چهره مهربان و زیبایی بود را دید ـــ سلام عزیزم خوش اومدی بفرما این چادِر سرت ڪن مهیا که احساس مے ڪرد کار اشتباهی ڪرده باشه هول ڪرد ـــ من من نمیدونم چی شد اومدم اینجا الان زود میرم خودش هم نمی دانست چرا این حرف را زد دختره لبخند ی زد ـــ چرا بری ??بمون تو حتما آقا دعوتت ڪرده ڪه اینجایے ـــ آقا؟ببخشید کدوم آقا ـــ امام حسین(ع) من دیگه برم عزیزم مهیا زیر لب زمزمه کرد امام حسین چقدر این اسم برایش غریب بود ولی با گفتن اسمش احساس ارامش مے کرد چادر را سرش کرد مدلش ملی بود پس راحت توانست آن را کنترل ڪند بی اختیار دستی به چتری هایش کشید وآن ها را زیر روسریش برد به قسمت دنجی رفت که به همه جا دید داشت با دیدن دسته های سینه زنی دستش را بالا اورد و شروع کرد ارام ارام سینه زدن اے امیرم یا حسیڹ بپذیرم یا حسیڹ باز دارم قدم قدم میام تو حرمت حرم ڪرب و بلاست یا توے هیئتت * از.لاڪ.جیـغ.تـا.خـــدا * ادامه دارد... @balaan365
کشتی فرنگی جوانان ایران قهرمان آسیا شد 🔹رقابت‌های کشتی فرنگی جوانان قهرمانی آسیا در شهر امان اردن برگزار شد که کشتی‌گیران کشورمان با کسب ۵ مدال طلا، یک مدال نقره و ۴ مدال برنز ضمن کسب عنوان قهرمانی در تمامی اوزان نیز صاحب مدال شدند. @balaan365
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام 🏴ضمن عرض تسلیت فرا رسیدن ایام محرم به اطلاع اهالی محترم روستا خصوصا جوانان میرساند جهت برپایی خیمه ابا عبدالله الحسین علیه السلام فردا دوشنبه ساعت ۷ صبح حضور به هم رسانید @balaan365
تیم ملی والیبال زیر ۲۱ سال ایران قهرمان جهان شد 🏐 ایران ۳ - ۲ ایتالیا 🇮🇷 ۲۵ | ۲۳ | ۲۳ | ۲۵ | ۱۵ 🇮🇹 ۲۰ | ۲۵ | ۲۵ |۱۶ | ۹ @balaan365
🇷🇺روسیه به کشورهای غربی گفته که فردا در شورای امنیت سازمان ملل درباره اوکراین یک "غافلگیری" خواهد داشت. ـــــــــــــــــــــــ @balaan365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تولید خلبان خودکار توسط متخصصان داخلی 🔹‌ متخصصان شرکتی دانش بنیان موفق شدند سامانه هدایت خودکار و دستگاه حافظه اطلاعاتِ پروازِ هواپیماهای فوق سبک را داخلی‌سازی کنند. @balaan365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌺🍃🌸🍃✙═══✨﷽ لا يَسْتَوِي الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدِينَ دَرَجَةً وَ كُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى‌ وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ عَلَى الْقاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً «95» مؤمنانى كه بدون عذر و ضرر (مثل بيمارى و معلوليّت) از جهاد بازنشسته‌اند، با مجاهدانى كه با اموال و جانهاى خويش در راه خدا جهاد مى‌كنند، يكسان نيستند. خداوند، جهادگران با اموال و جانشان را بر وانشستگان (از جنگ) به درجه‌اى برترى داده است. خداوند همه مؤمنان را وعده‌ى (پاداش) نيك‌تر داده است، ولى خدا مجاهدان را بر وانشستگان، با پاداش بزرگى برترى داده است. 🔻نکـــــته‌ها كسانى كه به جبهه‌ى جهاد نمى‌روند، چند گروهند: منافقان بى‌ايمان، مسلمانان ترسو، رفاه‌طلبان، شكّاكان، بى‌همّتان كه مى‌گويند: با مال و بيان و قلم و دعا، رزمندگان را دعا و حمايت مى‌كنيم، و جهاد، براى ما واجب عينى نيست. اين آيه، به اين گروه آخر مربوط مى‌شود و از آنان انتقاد مى‌كند. زيرا گروه‌هاى ديگر در موارد متعدّد به شدّت مورد انتقاد قرار گرفته‌اند و هيچ‌گونه مقام و درجه‌اى ندارند تا مجاهدان يك درجه بالاتر از آنان باشند. در روايات آمده است، كسانى كه به خاطر بيمارى نمى‌توانند بجنگند ولى دلشان همراه رزمندگان است، با آنان در ثواب جهاد برابرند. «1» آيه مربوط به واجب كفايى است و اگر جهاد واجب عينى بود، از قاعدان به عنوان متخلّف ياد مى‌شد. @balaan365