eitaa logo
مجله روستای بلان🇮🇷
985 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
5.5هزار ویدیو
49 فایل
🇮🇷اصفهان ،شهرستان ورزنه ،بخش مرکزی ،دهستان گاوخونی جنوبی ،روستای بلان مجله روستای بلان🇮🇷 با رویکرد اطلاع رسانی وقایع فرهنگی،سیاسی،ورزشی......،مراسمات ملی ومذهبی پیشنهاد،انتقاد،ارسال مطلب وراه ارتباطی از طریق👇 @showra1400
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمانی که به کودکان اجازه داده می‌شود تا به بزرگ‌ترها کمک کنند، احساس تعلق بیشتری به خانواده می‌کنند، مستقل بودن را یاد می‌گیرند و با اعتماد به نفس بیشتری می‌توانند از پس مسئولیت‌های خودشان برآیند @balaan365
14.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕎 مراسم دعا و عزاداری یهودیان کنار دیوار ندبه در پانزدهم تموز امسال.. ( ۱۴۰۲ ) 🔸در سنّت یهودی آمده است که دلیل سوگواری در این ایام، تخریب معبد اوّل و تخریب معبد دوّم است. ببینید برا ائمه که الگوی خوبی برای مردم هستن معترضن چرا عزاداری میکنید بعد خودشون برا تخزیب معبدشون که از سنگه عزاداری راه انداختن... بدونید با کسایی سرکار دارید که دوست دارن دنیارو مطیع خودشون کنن اما همیشه از آزادی حرف میزنن... @balaan365
❌با پنج گروه رفاقت نکنید! @balaan365
تعفنی به نام !!! البته این تعفن و لجن را جدیدا از بعضی به اصطلاح اصولیون هم داریم می‌شنویم. ⛔️محمد خاتمی: احکام قرآن متناسب با زندگی قبیله ای است، قرآن کریم برای ما قابل استناد نیست. کیهان ۱۲/۶/۷۸ ⛔️اکبرگنجی: خمینی متعلق به موزه تاریخ است. ۲۴/۱/۷۹ ⛔️محمد خاتمی: اگر این حجاب مانع حضور زن شود، قطعا مضر است.۱۶/۸/۷۹ ⛔️محمد خاتمی: مشکل این نیست که زنان چگونه لباس بپوشند، مشکل این است که زنان بتوانند در عرصه مختلف حضور داشته باشند. روزنامه همبستگی ۱۶/۸/۷۹ ⛔️جهانبخش محبی نیا: موسیقی و رقص و سکس باید شرعی شود. آفتاب امروز ۳/۷/۷۸ ⛔️عبدالکریم سروش: خدای جدید با خدای گذشتگان متفاوت است. نشریه کیان ⛔️عبدالکریم سروش: فرهنگ شهادت خشونت آفرین است، اگر کشته شدن آسان شد ، کشتن هم آسان میشود. روزنامه نشاط ۱۲/۳/۷۸ ⛔️عبدالکریم سروش: ولایت بعد ازپیامبر به کسی منتقل نشده است. روزنامه صبح امروز ۱۶/۶/۷۸ ⛔️ابراهیم اصغر زاده: حتی علیه خدا هم میتوان تظاهرات کرد. آفتاب امروز ۲/۶/۷۸ ⛔️محمد کاظم محمدی اصفهانی: به خود خدا هم میتوان اعتراض کرد، و اورا فتنه گر نامید. روزنامه ایران ۲۴/۴/۷۹ ⛔️محسن کدیور: معصومین ع فقط در کلیات و اصول اسوه اند. ماهنامه کیان بهمن ۷۷ ⛔️محسن کدیور: امروز خدا در جامعه هیچ کاره است. نشریه پژوهش های قرآنی سال ۷۹ ⛔️هاشم آقاجاری: در حکومت های دینی، نه تنها دین افیون توده هاست که افیون حکومت ها نیز هست.۲۵/۱/۸۱ ⛔️رجبعلی مزروعی: حضرت علی (ع) مانند معاویه مشروعیت خود را از مردم گرفته است. حریم ۲۳/۱۱/۷۸ ⛔️محمد مجتهد شبستری: فعل و قول معصوم حجت نیست. کیان بهمن ۷۷ ⛔️علیرضا علوی تبار: ما پیشرفت نمیکنم چون در جامعه ما هنوز خدا نمرده است. یا لثارات ۴/۳/۷۹ ⛔️اکبر گنجی: حرکت اصلاح طلبان ما عاقبت به جدایی دین از سیاست خواهد انجامید. مصاحبه با شبکه آلمانی ۲۴/۱/۷۹ ⛔️محمد رضا خاتمی: مبنای مشروعیت هر کاری فقط رأی مردم است. جمهوری اسلامی ۸/۶/۷۹ ⛔️بهاء الدین خرم شاهی: کافر و بی دین هم خودی است. صبح امروز ۲/۶/۷۸ ⛔️عزت الله سحابی: معصومین بدون نظارت مردم در معرض انحراف هستند. روزنامه عصر آوارگان ۱۶/۱۰/۷۸ ⛔️عطاالله مهاجرانی: نظریه غیرت دینی ویران کننده اندیشه و فرهنگ و تمدن است. روزنامه آریا ۱۶/۱/۷۹ ⛔️سعید حجاریان: تفکر فقیهی نمیتواند فرهنگ عاشورا را بازسازی کند. روزنامه ایران ۳۱/۱/۷۸ ⛔️احمد نراقی: وحی برای انسان های بعد از زمان خود، قابل فهم نیست. هفته نامه آبان، ۱۱/۱۰/۷۷ ⛔️مقصود فراستخواه: حقیقت ثابت نداریم، حتی در دست انبیاء و معصومین.۲۲/۶/۷۷ ⛔️مقصود فراستخواه: هنرمند اصیل هم به نحوی به فضای آمیخته با ابتذال نیازدارد و گرنه از دل و دماغ می افتد. ۲/۸/۷۹ @balaan365
🇮🇷 موفقیت یک گروه کارآفرین ایرانی در طراحی رآکتور توربین بازیافت برق برای اولین بار در دنیا @balaan365
11.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این کلیپ گوشه‌ای از یک فیلمه که در حدود ده سال پیش در BBC پخش شد و خیلی زود برداشتنش و‌ دیگه تکرار نشد... @balaan365
✅ ارتباط تلفنی مردمی با مدیرکل ثبت اسناد و املاک استان جناب آقای فخاری 🔺از طریق سامانه تلفنی سامد(۱۱۱) 🗓 زمان : سه شنبه ۲۷ تیر ماه ۱۴۰۲ از ساعت ۹ الی ۱۰ 🔹سامانه ارتباط مردم با دولت (سامد) به نشانی 111.ir و با هدف پاسخگویی مستقیم دستگاه ها و سازمان های کشور از طریق سامانه الکترونیکی و تلفنی، این امکان را به مردم می دهد تا بتوانند کلیه پیشنهادات، انتقادات و دیدگاه های خود را از دولت و سازمان های وابسته در این سامانه ثبت نمایند. ┄┄┅┅┅❅🇮🇷❅┅┅┅┄┄ @balaan365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجله روستای بلان🇮🇷
#مجله_ادبی #رمان_جانـم_میـرود #قسمت_ششم با نشستن دستی روی شونه اش به عقب برگشت دختر محجبه ای که چهر
مداح فریاد زد ــــ همه بگید یا حسین همه مردم یکصدا فریاد زدن ــــ یــــــا حــــــســـــیــــــــن مهیا چند بار زیر لب زمزمه کرد ـــــ یا حسین یا حسین یاحسین دوست داشت با این مرد که برای همہ آشنا بود و برایش غریبہ حرف بزند بغضش راه نفسش را بسته بود چشمانش پر از اشک شد مداح فریاد می زد وروضه می خواند و از مصیبت های اهل بیت می گفت مردم گریه می کردن مهیا احساس خفگی می کرد دوست داشت حرف بزنه لب باز کرد ــــ بابام داره میمیره همین جمله کافی بود که چشمه ے اشکش بجوشه و شروع کنه به هق هق کردن صدای مداح هم باعث آشوب تر شدن احو الش شد ــــ یا حسین امشب شب اول محرمه یا زینب قراره چی بکشے رقیه رو بگو قراره بی پدر بشه بی پدری خیلی سخته بی پدری رو فقط اونایی که پدر ندارن تکیه گاه ندارن میدونن چه دردیه وامصیبتا مردم تو سر خودشون میزدند مهیا دیگه نمیتوانست گریه اش را کنترل کند احساس سرگیجه بهش دست داد از جایش بلند شد سعی مےکرد از آنجا بیرون بره هر چقدر تقلا می کرد فایده ای نداشت همه چیز را تار میدید نمیتوانست خودش را کنترل کند بر روی زمین افتاد و از هوش رفت با احساس درد چشمانش را باز کرد و دستی بر روی سرش کشید با دیدن اتاقی که درآن بود فورا درجایش نشست با ترس و نگرانے نگاهی به اطرافش انداخت هر چقدر با خود فڪر مے ڪرد اینجا را یادش نمے آمد از جایش بلند شد و به طرف در رفت تا خواست در را باز کند در باز شد و همان دختر محجبه وارد شد اِاِ چرا سرپایی تو، بشین ببینم از.لاڪ.جیـغ.تـا.خــدا .... @balaan365
مجله روستای بلان🇮🇷
#مجله_ادبی #رمان_جانم_میرود #قسمت_هفتم مداح فریاد زد ــــ همه بگید یا حسین همه مردم یکصدا فریاد زد
مهیا با تعجب به آن نگاه مے کرد دختره خندید ـــ چرا همچین نگام میکنے بشین دیگه دختره به سمت یخچال کوچکی که گوشه ے اتاق بود رفت و لیوان آبی ریخت و به دست مهیا داد و کنارش،نشست ـــ من اسمم مریم هستش.حالت بد شد اوردیمت اینجا اینجا هم پایگاه بسیجمونه مهیا کم کم یادش امد که چه اتفاقی افتاد سرگیجه، مداحی ،باباش با یادآوری پدرش از جا بلند شد ـــ بابام مریم هم همراهش بلند شد ــــ بابات؟؟نگران نباش خودم همرات میام خونتون بهشون میگم که پیشمون بودی مهیا رسرش را تکان داد ـــ نه نه بابام بیمارستانه حالش بد شد من باید برم به سمت در رفت که مریم جلویش را گرفت ــــ کجا میری با این حالت مهیا با نگرانی به مریم نگاه کرد ـــ توروخدا بزار برم اصلا من براچی اومدم اینجا بزار برم مریم خانم بابام حالش خوب نیست باید پیشش باشم مریم دستی به بازویش کشید ـــ اروم باش عزیزم میری ولی نمیتونم بزارمت با این حالت بری یه لحظه صبر کن یکی از بچه هارو صدا کنم برسونمتون مریم به سمت در رفت مهیا دستانش را درهم پیچاند ساعت ۱شب بود و از حال پدرش بی خبر بود * از.لاڪ.جیـغ.تـا.خــدا * ... @balaan365