شهرسازی ما و رنگ آفتابه!
زمان لازم برای مطالعه: ۲ دقیقه
به این جملات مرحوم آیت الله حائری شیرازی عنایت بفرمایید: "علوم انسانی غرب که در حال وارد شدن به مزاج جامعه است، نجاستخواری است. نباید آنرا اینقدر با ولع مصرف کنیم؛ چه فایده دارد در حالیکه غرب غذای نجس به ما میدهد، ما متکفّل آداب غذا خوردن باشیم؟! آیا این طلبگی است؟! اگر یک کشتی، از نور به ظلمت حرکت کند و ما مسئول انتظامات اهل کشتی باشیم به گونهای که حتی یک رکعت نماز اهل کشتی هم قضا نشود ولی کلّ کشتی همچنان به ظلمت حرکت کند، چه فایدهای دارد؟!"
پی نوشت ۱: مصداق تام و تمام جملات حکیمانه فوق، وضعیت امروز معماری و شهرسازی ما است. مدیران مربوطه در عرصه معماری و شهرسازی، شدهاند مسئول انتظامات کشتیای که کلا در حال طی مسیر اشتباه است به نحوی که سر تا پای مقررات و ضوابط ما در زمینه معماری و شهرسازی، مملو از انگارههای غیر بومی است و تقریباً هیچ رد پایی از فرهنگ، هویت و تمدن بومی ما در آن دیده نمیشود. شاهد مثالش آن است که در قوانین و ضوابط فعلی معماری و شهرسازی ما، مسائل درجه اول و واضحاتِ فرهنگ و تمدن بومی ما عملا در حال لِه شدن است (نظیر حداقلِ متراژ مسکن، الگوی ساخت مسکن، تسهیل روابط همسایگی در شهرسازی، رعایت تراکم نفر در هکتار در شهرسازی و غیره) که این موارد مهم برای مدیران مربوطه، در عمل تقریباً هیچ اهمیتی ندارد؛ تا جایی که اسم لانههای ۲۵ متری را خانه میگذارند اما همزمان، نسبت به کوچکترین ضوابط مسائل درجه چندمی نظیر شیب رمپ، عرض سرویس بهداشتی و ... نهایت سخت گیری را به خرج میدهند! برای همین است که بیش از ۲۰ جلد مقررات ملی ساختمان داریم که در آنها، از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را میتوانید پیدا کنید ولی حتی ۱ جلد از این همه مجلّدات، به مسائل فرهنگی و تمدنی ما در زمینه معماری و شهرسازی اختصاص نیافته است!
پینوشت ۲: خدا حفظ کند استاد اخلاق ما را که مثال سالها قبل ایشان، در ذهن بنده حک شده است. میفرمودند بنده خدایی مسافر بود و بین راه برای قضای حاجت به یک دستشویی بین راهی مراجعه کرد. در ورودی سرویس بهداشتی تعداد زیادی آفتابه با رنگهای مختلف وجود داشت و او یکی از آفتابهها را برداشت تا برای طهارت با خود به داخل دستشویی ببرد اما آقایی که آنجا نشسته بوده و مسئول نظافت و انتظامات دستشویی بود به ایشان میگوید که آفتابه رنگ قرمز را بگذار و مثلا آبی را بردار! ایشان هم باتعجب میپرسد که مگر چه فرقی دارند؟ و آن آقای مسئول انتظامات پاسخ میدهد که هیچ فرقی ندارند ولی مگر من اینجا چه کارهام؟ اینجا ایستادهام برای همین که بگویم چه کسی کدام رنگ را بردارد! حالا حال و روز وضعیت معماری و شهرسازی ما هم همین است. به تعبیر مرحوم آیت الله حائری شیرازی شدهایم نجاست خوار غربیها و مسئول انتظامات کشتی تمدن آنها. اگر هم خیلی دلمان به حال فرهنگ و تمدن خودمان بسوزد نهایتا موضوع را در مسائل درجه چندمی همچون نما و منظر خلاصه می کنیم و تصوّر میکنیم که با راهاندازی چند کمیته نما، دِین خود را به فرهنگ بومیِ خود ادا کردهایم؛ در حالی که غفلت از مسائل درجه اول و پرداختن به مسائل درجه چندم، دقیقا همچون این است که مثلا به انواع بیماریهای جسمی و روحی پیرزنی بیمار که شُش و قلب و ریه و سایر جوارح او در حال از کار افتادن است بیتوجه باشیم ولی همزمان، به سیمای او توجه کنیم و برای زیبا شدن او انواع محصولات آرایشی را برایش تجویز کنیم!
اساتید و مدیران معزز! باور بفرمایید که احیاء پیرزن معماری و شهرسازی ما که در حال جان دادن است شدنی است به شرط آنکه به جای خط چشم و ابروی او (و یا حداقل همزمان با خط چشم و ابروی او) متوجه قلب و شش و ریه او نیز باشیم و شأن خود را از مسئول انتظامات سرویسهای بهداشتیِ کشتیِ تمدنهای بیگانه، به کاپیتان کشتی تمدن خودی تغییر دهیم.
#علوم_انسانی_غربی
#معماری_اسلامی
#شهرسازی_اسلامی
@baladetayyeb