eitaa logo
اخبار بلدیه محمدیه
1.5هزار دنبال‌کننده
47.4هزار عکس
2.8هزار ویدیو
26 فایل
شهروندان بهترین ناظر بر عملکرد ما هستند لینک کانال: روابط عمومی شهرداری و شورای اسلامی محمدیه https://eitaa.com/joinchat/3494445307C70e335a0a3
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 بعد از شهادت عبدالحسین، زینب زیاد مریض می شد. یک بار بدجوری سرما خورد و به اصطلاح سینه پهلو کرد. شش، هفت ماهش بیشتر نبود. 🔸چند تا دکتر برده بودمش، ولی فایده ای نکرد. کارش شده بود گریه، بس که درد می کشید. یک شب که حسابی کلافه شده بودم، خودم هم گریه ام افتاد. زینب را گذاشتم روی پایم. آن قدر تکانش دادم و برایش لالایی خواندم تا خوابش برد. 🔸خودم هم بس که خسته بودم، در همان حالت نشسته، چشم هایم گرم خواب شد. 🔸یک دفعه عبدالحسین را توی اتاق دیدم، با صورتی نورانی و با لباس های نظامی. آمد بالای سر زینب. یک قاشق شربت ریخت توی دهانش. به من گفت: «دیگه نمی خواد غصه بخوری، ان شاءاالله خوب می شه.» 🔸در این لحظه ها نه می توانم بگویم خواب بودم، نه می توانم بگویم بیدار بود. هرچه بود عبدالحسین را واضح می دیدم. او که رفت، یک دفعه به خودم آمدم. نگاه کردم به لب های زینب، خیس بود. قدری از شربت روی پیراهنش هم ریخته بود. 🔸زینب همان شب خوب شد. تا همین حالا، که چهارده، پانزده سال می گذرد، فقط یک بار دیگر مریض شد. آن دفعه هم از امام رضا علیه السلام شفا گرفت.| خاطره ای از همسر شهید عبدالحسین برونسی ‌‌‌ 🆔 @baladieh_mohamadieh