eitaa logo
اخبار بلدیه محمدیه
1.5هزار دنبال‌کننده
47.4هزار عکس
2.8هزار ویدیو
26 فایل
شهروندان بهترین ناظر بر عملکرد ما هستند لینک کانال: روابط عمومی شهرداری و شورای اسلامی محمدیه https://eitaa.com/joinchat/3494445307C70e335a0a3
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴روایت شنیدنی از غیرت زنان ایرانی؛ 🔸ستارخان وقتی وارد بیمارستان شد دید که پرستاران و پزشک بیمارستان تبریز دور یک تخت ایستادند و سر و صدا می‌کنند. چشمش به پسر جوانی افتاد که روی تخت خوابیده بود و خون شلوارش را سرخ کرده بود. سردار دید که جوان مجروح اجازه نمی‌دهد کسی به او دست بزند. 🔸پرستارها دور او جمع شدند و گفتند که باید برای نجات دادن جانش لباسش را از تنش بیرون بیاورد. اما او قبول نمی‌کرد و از درد هم به خود می‌پیچید. 🔸خون از جای زخم بیشتر بیرون می‌آمد و هر لحظه او بیحال تر می‌شد. ستارخان به سمتشان رفت و گفت: چه خبر شده؟ و رو به جوان کرد و پرسید: « چرا نمی‌گذاری نجاتت بدهند. » جوان که کم کم داشت بیحال می‌شد گفت فقط به شما می‌گویم. بعد که همه رفتند سرش را نزدیک آورد و گفت: « ستارخان من زن هستم و حاضرم بمیرم تا اینکه چشم نامحرم به بدنم بیفتد و بفهمند که من با لباس مردانه می‌جنگم.» 🔸اشک در چشمان ستارخان جمع شد و به ترکی گفت: « قیزیم من دیری اولا اولاسن نیه دعوایه گئتدون.» یعنی دخترم مگر من مُردَه ام که تو لباس مردانه بپوشی و بجنگی. جوان نفسی کشید و گفت: ستارخان مگر نجات وطن و جنگ برای آزادی ، زن و مرد می‌شناسد؟ ما زنان پشت شما را خالی نخواهیم کرد. 🔸در کتاب زنان در تاریخ مشروطه آمده است که بعد از این ستارخان دستور داد تا پرده‌ای به دور این تخت بکشند و دختر که نامش تلی بود نجات پیدا کند. اما تلی تنها زنی نبود که پشت ستارخان را خالی نکرد ‌‌‌🌐 روابط عمومی شهرداری و شورای اسلامی محمدیه 🆔 @baladieh_mohamadieh
🔴 مهربانی را اگر قسمت كنيم من یقین دارم به ما هم می رسد.... 🌐 روابط عمومی شهرداری و شورای اسلامی محمدیه 🆔 @baladieh_mohamadieh