🔴 یادش بخیر...
راهروهای قطار شده بود خوابگاه رزمندهها. همونهایی که میتوانستند کنار خانواده و در بستر گرم بخوابند، اما سرشان را روی لبه سرد راهرو گذاشتند و چشم بستند.
🔸 یادش بخیر...
وقتی به ایستگاه راهآهن میرسیدی، با برگه مرخصی بلیط میگرفتی؛ بعضیها خوششانس بودند و در کوپههای ششنفره جا میشدند، اما بیشتر بچهها بلیط ایستاده میگرفتند. شب که میرسید، راهرو پر میشد از تنهای خستهای که دراز کشیده بودند، با این تذکر ساده: «جوری بخوابید که اگر خواستیم رد بشیم، لگدتون نکنیم.»
🔸 یادش بخیر...
زمستان و تابستان، سختی سفر دوچندان بود. گرمایش قطارهای زمان جنگ کارآمد نبود و بیشتر بچهها، که عمدتاً نوجوان و جوان بودند، سرما میخوردند. چند روز مرخصیشان هم با آش و شلغم مادرها میگذشت.
🔸 یادش بخیر...
خندههایشان در میان سختیها، شوخیهایشان با هم و جملهای که بارها تکرار میکردند: «جای مادرامون خالیه... ببینید دردونههاشون به چه روزی افتادهاند.»
🔸این تصویر، یادآور روزهایی است که ایثار و ازخودگذشتگی معنا پیدا میکرد؛ روزهایی که رزمندگان برای دین و میهن، آسایش خود را فدا کردند.
#یادش_بخیر
روابط_عمومی_شهرداری_وشورای_اسلامی_محمدیه
🆔 @baladieh_mohamadie