eitaa logo
بامامان💚
1.9هزار دنبال‌کننده
617 عکس
840 ویدیو
6 فایل
Don't forget yourself! خــودت رو فـراموش نـکن! . دیگه چه خبر: @bamaman_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
منه پنج ساله چند دقیقه بعد از اینکه مامانم بهم گفته سمت قیچی نرم: ✍راوی
دلنوشته‌ی یه مامان رو با هم بخونیم ⏰مدت زمان مطالعه: ۲ دقیقه یک ماه است که مادر شده‌ام، می‌توانم بدون توجه به این که چند تا زایمان را تجربه کرده‌ام و چه‌جوری، چقدر شب‌زنده‌داری کرده‌ام و تب‌سنج به دست، قطره‌ی استامینوفن توی دهان کوچکی چکانده‌ام، یا بدون شمردن این که چندتا بچه بزرگ کرده‌ام و تحویل اجتماع داده‌ام، خودم را داخل جامعه‌ی مادرها بدانم و بگویم«ما مادرها». برای ما مادرها زمان و مکان ثباتش را از دست می‌دهد. روزهایی هست که از کنار گهواره‌ی کودکم تکان نمی‌خورم. او را می‌بندم به خودم و تمام کارهایم را یک دستی انجام می‌دهم. مثل همین حالا که با یک دست جثه‌ی سه کیلویی‌اش را بین سر و شانه‌ام جا داده‌ام و با دست دیگرم تایپ می‌کنم. گفتم زمان و مکان خاصیتش را برای مادرها از دست می‌دهد تا این را بگویم که وقت‌هایی که کنار گهواره نشسته‌ام و می‌بینم خورشید دارد طلوع می‌کند یا وقت‌هایی که کنار گهواره دراز کشیده‌ام و می‌بینم آفتاب دارد غروب می‌کند به خودم می‌گویم: «یک روز دیگر گذشت» روزهایی که خوشحالم با خودم می‌گویم: «یک روز بزرگتر شدی»
دلنوشته‌ی قشنگ یه مامان بامامانی رو هم با هم بخونیم. روزهای اولی که آن تکه یِ لطیفِ معصوم از وجود خودم را بغل میکردم حس عجیبی داشتم ... این چشمهای شفاف آمده بودند به من یادآوری کنند چقدر توانمندم ... منی که ماه‌ها سختی‌های عجیب و غریب بارداری را تحمل کرده بودم و لبخند زده بودم ... منی که ساعت‌ها دردی که خارج از تحمل می‌پنداشتمش تحمل کرده بودم بدون اینکه شکایتی کنم ... منی که تا قبل از آن، دقایقِ خوابم هم برایم مهم بود حالا چند شبانه روز نمی‌خوابیدم و باز با لبخندهای آن موجود کوچک دوست داشتنی لبخند میزدم ... انگار بعد تازه‌ای از وجود خودم را کشف کرده بودم ... بزرگ‌تر ... پخته‌تر ... عمیق‌تر ... راضی‌تر ... و خوشبخت‌تر نقش جدید من را وسعت داده بود نقش مادری* انسان ساز است. اما اولین انسانی که تربیت میکند همان زنی است که یک روز انتخاب می‌کند مادری* را با همه‌ی چالش‌ها و فرصت‌هایش .... * و برای مادر بودن لازم نیست حتما نوزادی را متولد کرده باشی ...
دختر داییم ۶ سالشه برا اولین بار مقنعه سرش کردن بفرستنش مدرسه، هی‌میگفت‌ من نمیشنوم چی میگین صدا خِش خِش میاد =))) ✍علــي اقـا پـــايــدار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جردن پیترسون میگه کار کردن ماداران حسرت به دنبال دارد، باهاش موافقید؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جردن پیترسون میگه کار کردن ماداران حسرت به دنبال داره، باهاش موافقید؟
اصلا مهم نیست دروغ چقدر وسوسه‌انگیز است و چقدر راحت می‌توان از آن برای پوشش موضوعاتی بهره برد که تمایلی به صحبت درباره آن‌ها ندارید، شما نباید از دروغ استفاده کنید. بهترین کار آن است که با کودکتان صادق و باز برخورد کنید. این کار باعث می‌شود کودک هم تشویق شود با شما راستگو و صادق باشد. 📚10 روز تا داشتن کودکی سازگارتر و آرام تر ✍جفری برنشتاین @bamaman_media
_مامان تو میدونستی مدرسه‌ی ما کوفه داره؟ ✍ مهسا
امروز روز کتابه، یاد یه خاطره‌ای افتادم. کتاب قصه های پسرم رو برداشتیم داشتیم تو گرمای بوشهر خودمونو باد می‌زدیم. پسرم گفت: کتاب امام هادی رو برندارید. باباش گفت: پس کتاب حاج قاسم رو بیار فکر کنم اون خنک تر کنه.
برای بار صد هزارم تکرار میکنیم: برای مادر خوب بودن نیازی به کامل بودن نیست.
بامامان💚
امروز روز کتابه، یاد یه خاطره‌ای افتادم. کتاب قصه های پسرم رو برداشتیم داشتیم تو گرمای بوشهر خودمونو
زین پس هر کی ازم کتاب خواست اینو می‌خونم براش و بعد انگشت اشارمو می‌کنم تو چشمش: ای آنکه کتاب خواهی از من گر من ندهم تو را بد آید معشوقه عارفان کتاب است معشوقه به عاریت نشاید!
اگه نصف تلاشی که این مامان برای صبحونه خوردن بچه‌‌ش می‌کنه رو من برای زندگیم می‌کردم، الان موفق‌ترین موفق‌ها بودم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا حفاظت از فرزند از خطرات بیرون، وظیفه‌ی مادر نیست؟
‏تروما یعنی بچه بودیم، هروقت کار بدی می کردیم مامانم می گفت من با شما یه صحبت خصوصی دارم امشب و دلت هم می خورد تا شب بشه. الان رئیسم اومد گفت نادیا یه صحبتی باهات دارم ده دقیقه دیگه اتاق میتینگ و من همون حس رو در ابعاد بزرگتری تجربه کردم و بلافاصله ضربان قلبم رفت بالا🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️ ✍وانِیدیوم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها چیزی که به موسیقی علاقه‌مند‌ترم می‌کنه:
به بچه‌هاتون احترام به بزرگتر یاد بدید. حالا شنا و سوارکاری رو یاد ندادید خیلی هم مهم نیست.
رفتیم رستوران آبگوشت بخوریم، ترشی هم تو سفره بود، بچه از ترشی خیلی بدش میاد گفت ترشی رو از سفره بردارید! گفتیم‌ نمیشه می‌خوایم بخوریم، گفت وای زندگی من چقدر سخته. همون‌ لحظه تروماهای کودکیم کنارم نشسته بودن داشتن گوشت کوبیده می‌خوردن و حرف بچه‌ام خیلی بهشون بر خورد. مارشملو