eitaa logo
بامامان💚
2هزار دنبال‌کننده
650 عکس
928 ویدیو
6 فایل
Don't forget yourself! خــودت رو فـراموش نـکن! . دیگه چه خبر: @bamaman_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
مهمونی دعوتیم، بچه‌ی فامیلمون ظرف ژله رو برداشت گفت عه! از همونا که تا حالا نخوردم و مامانم هیچوقت برام درست نمی‌کنه. من فقط خیره به مامانشم. :))))
دو تا مامان تو مترو کنارم نشستن دارن میگن کاش می‌رفتیم خونه می‌دیدم مامانامون غذا پختن و خونه تمیزه‌. صبحت‌های مامانا هم جالبه‌ها:))
پسر کوچولو رو بازی راه نمی‌دادن، مامانش اومد گفت گل منو اذیت نکنید، چشاشو تر نکنید. حقیقتا خوشم اومد.🥲❤️
بامامان💚
همین الان تو مترو یه بچه گریه می‌کرد و مامانش هی با خجالت می‌گفت ببخشید، یه خانمی گفت اشکالی نداره، بچه است دیگه. بعد از اونور یه خانم دیگه بهش گفت بچه بغلته بیا جای من بشین. برق برقی شدن چشمای مامانه رو به وضوح می‌دیدم. 🥲
حقیقتا ادب و تربیت بعضی از بچه‌ها رو که می‌بینم، یه جون به جونام اضافه میشه. تو مرکز خرید یه پسر بچه‌ی پنج شش ساله داشت خواهر سه ساله‌ش رو قانع می‌کرد که ما حق نداریم بدون اجازه‌ی مامان دست به خوراکی‌ها بزنیم‌ شاید ناراحت بشه.
مامانی که مقابل خرابکاری‌های بچه‌ش با آرامش رفتار می‌کنه یک قدم از بقیه جلوتره. اومدیم مهمونی، دختر بچه‌ی فامیلمون موقع غذا خوردن حسابی لباسش رو کثیف کرد و مامانش جای اینکه صداش رو ببره بالا یا غصه بخوره که همین یک دست لباس رو برات اورده بودم و... به یک "بیشتر دقت کن مامان جان" بسنده کرد. حقیقتا کیف کردم.
+ مامان آدما وقتی می‌میرن کجا میرن؟ - پیش خدا. + مگه نگفتی خدا همیشه پیش آدماست؟ ولم کن بچه تو فقط شش سالته، این سوالا چیه می‌پرسی. پاشو برو با لگوهات بازی کن. برو اتاقتو به هم بریز.
خانمه میخواست بستری بشه، چندین بار به همسرش تأکید کرد که بچه شام نخورده. آخه این مادر چیه که رو تخت بیمارستان هم فکر بچه‌شو می‌کنه.🥲
بچهه مامانشو نشونم داد گفت اون خانمه رو میبینی؟ مامانمه. لپاش به خودم رفته.😂😂
یچیزی که جدیدا بیشتر به چشمم می‌خوره اینه که مردم تو محیط‌های عمومی نسبت به گذشته خیلی مراعات خانم‌هایی که بچۀ کوچیک دارن رو می‌کنن. مثلا جمله‌هایی مثل « شما بچه کوچیک دارین بیاین جای من بشینید»و « من عجله ندارم شما بیایید نفر جلویی» رو دارم بیشتر می‌شنوم :)) شما هم قبول دارید؟
یه پسر کوچولو شبیه نون خامه‌ای دستشو زده بود به کمرش داشت راه می‌رفت. پرسیدم اسمت چیه؟ گفت وایسا. رفت از مامانش اسمشو پرسید، اومد گفت اسمم امیررضاست.😂❤️
داشتم با یه مامان صحبت میکردم، وسط حرفش با حسرت گفت اگه به روزای اول مادر شدنم برگردم بیشتر از وجود بچه‌م استفاده میکنم و نمیذارم حرف دوست و آشنا و فامیل روی مادر بودنم تأثیر بذاره. .