eitaa logo
با مهر آ😍«مرکز امور بانوان معاونت فرهنگی سیاسی نهاد رهبری در دانشگاهها»
581 دنبال‌کننده
969 عکس
408 ویدیو
1 فایل
✍این مساله که زن به سمت معرفت ، علم،مطالعه، آگاهی ، کسب معلومات و معارف حرکت کند باید در میان خود بانوان خیلی جدی گرفته شود و به آن اهمیت بدهند. 👌با ما همراه باشید. ارتباط با ادمین کانال @Hobolhosien 🆔instal:bamehra.ir313
مشاهده در ایتا
دانلود
۸. لقمۀ حرام زمانیکــه رضــا در مشــهد مأمــور بــود، با همســرم رفتیــم زیارت.هتلی کــه گرفتــه بودیــم، سِلف ســرویس بــود و فرقــی نمیکــرد در ســه وعــده، چقــدر غــذا بخوریــم. بــه یــک معنــا، خوردوخورا کــش رایــگان بــود. به رضا گفتم: «برای غذا بیا هتل ما.» گفــت: »نــه! شــما بــرای دو نفــر پــول هتــل داده ایــد. اگــر مــن از آن غــذا بخــورم، شــکمم را از لقمــۀ حــرام پــر کــرده ام. 🌷شهید رضا خرمی🌷 ===========🌸========== (کانال امور بانوان معاونت فرهنگی سیاسی نهاد رهبری در دانشگاه ها) 👈لطفا کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید🙏🌷 🔺به ما بپیوندید🔻 https://eitaa.com/bamehra /bamehra.ir313
۹. هیچوقت چند ماهی بود که مسئولیت یکی از گردانهای امام حسین را برعهــده داشــتم. یکــی از نیروهایــم وارد دفتــر شــد و بــا کلــی حجــب و حیــا و مقدمه چینــی گفــت: «مــن یــک عذرخواهــی بــه شــما بدهــکارم!» گفتم: «مگر چه شده است؟» گفــت: چنــد روز پیــش رفتــه بــودم واحــد عملیــات، پیــشِ محمــود رادمهــر و شــروع کــردم از شــما انتقادکــردن. همــان اول بســم الله، جلوی حرف زدنــم را گرفــت و گفــت: ’ایــن حرفهایــی کــه بــه مــن میگویــی، بــه حاجــی هــم گفتــه ای؟‘ گفتــم: ’نــه.‘ گفــت: ’خــب چــرا اول بــا خــودش مطــرح نمیکنــی؟ آدم ا گــر دربــارۀ فرمانــده یــا هــر مســئولی نقــدی دارد، اول بــه خــودش میگویــد، بعــد اگــر ترتیــب اثــر نــداد، براســاس سلســله مراتب، پیگیــری میکنــد. ضمنــاً، دیگــر هیچوقــت اینجــا یــا هــر جــای دیگــری، پشــت ســر فرمانــده ات حــرف نــزن! 🌷شهید محمود راد مهر🌷 (کانال امور بانوان معاونت فرهنگی سیاسی نهاد رهبری در دانشگاه ها) 👈لطفا کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید🙏🌷 🔺به ما بپیوندید🔻 https://eitaa.com/bamehra /bamehra.ir313
💬خاطرات شهدای مدافع حرم 🗨فصل دوم ترک گناه 💢۱۰. فِلَش مشــغول نوشــتن پایان نامــه بــودم کــه کامپیوتــرم بــه مشــکل برخــورد. بــا محمــد تمــاس گرفتــم. قــرار شــد در اولیــن فرصــت بیایــد و نگاهــی بینــدازد. گفتــم: «داری می آیــی، نرمافــزاری کــه قــرار بــود برایــم بیــاوری، بریــز روی فلــش و بیــاور.« مکثــی کــرد و گفــت: «فاطمــه، ایــن فلــش مــال مــن نیســت. امانــت واحــد شهداســت. آمــدم خانــه، فلــش خــودت را میگیــرم و بعــد برایــت میریــزم.» حرفــش برایــم عجیــب نبــود. قبـلـاً هــم از ایــن جنــس حرفهــا تحویلــم داده بــود. همیــن چنــد وقــت پیــش بــود کــه در شــبکه های اجتماعــی، گــروه خانوادگــی راه انداختــه بــودم. محمــد را هــم عضــو کــردم. قبــل از اینکــه گــروه را تــرک کنــد، برایــم پیغــام گذاشــت: «خواهرجــان، شــرمنده... اینترنــت مــن بــرای واحــد شــهدای حــوزه اســت. نمیتوانــم بــرای کارهــای شــخصی مصرفــش کنــم.» 🌷شهید محمد مسرور🌷 👇👇👇👇👇👇 (کانال امور بانوان معاونت فرهنگی سیاسی نهاد رهبری در دانشگاه ها) 👈لطفا کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید🙏🌷 🔺به ما بپیوندید🔻 https://eitaa.com/bamehra /bamehra.ir313
۱۳. اینجا نمی مانم پنــج ســالش بــود کــه رفتیــم خانــۀ یکــی از اقــوام مهمانــی. داخــل یکــی از اتاقهــا تلویزیــون بــود و بچه هــا داخــل اتــاق بودنــد. یک مرتبــه دیــدم محمــود بــا ناراحتــی از اتــاق بیــرون آمــد و گفــت: «بابــا، مــن تــوی ایــن خانــه نمیمانــم! از اینجــا برویــم.» گفتم: «پسرم، کسی چیزی گفته یا دعوا کرده است؟ گفــت: «نــه بابــا. تلویزیــون اینهــا، خانمهــای لخــت و ناجــور نشــان میدهــد. تــازه فهمیــدم کــه در منزلشــان ماهــواره دارنــد. ســعی کــردم محمــود را راضــی کنــم کــه فقــط آن شــب را بمانیــم و وقتــی مهمانــی تمــام شــد، برگردیــم خانــه؛ ولــی میگفــت: «مــن اصــلاً دیگــر ایــن خانــه را دوســت نــدارم.» مــا هــم بــدون بی احترامــی، طــوری کــه صاحبخانــه متوجــه اشــتباهش بشــود و درعینِ حــال، احتــرام متقابــل رعایــت شــده باشــد، خداحافظــی کردیــم و بــه خانــه برگشــتیم. شهید محمود نریمانی 👇👇👇👇👇👇 (کانال امور بانوان معاونت فرهنگی سیاسی نهاد رهبری در دانشگاه ها) 👈لطفا کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید🙏🌷 🔺به ما بپیوندید🔻 https://eitaa.com/bamehra /bamehra.ir313