فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای من که این آفرینها بس نیست 🌱
حجره !
برای من که این آفرینها بس نیست 🌱
عقابی ؟
یا گنجشک ؟
موفقیت دیگران رو املا میکنی
یا خودت خالقِ مسیر های تازه
برای رسیدن به اهدافتی ؟
#انگیزشی .
عینک نمیزد که نگن عینکیه یه روز چاه جلو پاش رو ندید و خورد زمین از اون روز به بعد چلاق صداش میکردن
برای خودتون زندگی کنین💙🫂
امروز کلاس حلقه صالحین داشتم
طبق روال هر هفته ، عصرِ دوشنبه یعنی امروز باید کلاس برگزار میشد .
این مریضی که بدجوری حالمو بد کرده مانع بزرگی بود برای اینکه امروز بتونم کلاسو برگزار کنم ! از طرفی دلم نمیومد کنسل کنم و به شاگردام بگم کلا نیایید ...
ذهنم مشغول بود و ته دلم آشوب . تو ذهنم از خدا کمک خواستم گفتم خودت یکاریش بکن ..🌿
ظهر که جلوی در حوزه ایستاده بودم و یک دنیا حال بد و خستگی روی شونهام سنگینی میکرد یکی از طلبه ها اومد گفت : شما مربی حلقه صالحین گروه نوجوان مسجد امام حسینی ؟
منم گفتم : بله بله 😍
بنده خدا گفت منم عضو گروه هستم ولی تا حالا فرصت نشده کلاسهارو شرکت کنم . امروز حتما میام
با شنیدن این حرف انگار یه انرژی مضاعفی به من تزریق شد . ازش خواستم امروز به جای من کلاس رو مدیریت کنه و یک بحث شیرین راه بندازه .
اون لحظه نه اما چند دقیقه بعد وقتی رسیدم به خونه و فکر کردم دیدم خدا خیلی خوب هوای بنده هاشو داره ... از غیب کمک میفرسته . ناخودآگاه خیلی ریز و یواشکی گره از کارت باز میکنه .
ممنونتم خدا :)
حجره !
رزق این همه خستگی ، چند دقیقه نفس کشیدنی بود که مهمون این شهید شدیم .
نمیدونم چرا و چطور این وقت شب شدم زائرِ بی معرفتش و بعد از چند ماه دو باره رفتم سر مزارش !
از لیاقت کم منه که اینجوری میشه . مگه نه ؟ بین همه شلوغیهای زندگی و مشغله های زیاد فکر و ذکرم اینه که وقتی رو بدزدم و یواشکی به دیدن شهدا برن
هر دفعه هم نمیشه و من دلتنگ میمونم
خب دلیل داره حتما .
لیاقت ندارم آخه .
همینجوری که نمیشه رفت و نشست کنار مزار این شهدای آسمونی و از گرفتاری ها گفت . درد کرد و اشک ریخت . .
آدمهایی که هفته هاشون گره خورده به شهدا آدمهای پاکیان لابد .
ما که جونمون در میاد اگه ماهی یبار بتونیم توفیق پیدا کنیم و کنارشون نفس بکشیم . اونم هول هولکی ...
مهمونی که دو دقیقه ای نمیشه !
باید رفت نشست نفس کشید ، دعای توسل خوند ، زیارت عاشورا خوند ، دو رکعت نماز خوند ...
ولی نه ، این کارا برای ما آدمهای نا لایق نیست . این کارها رو کسایی باید بکنن که شهدا ازشون راضیان
ما که تکلیفمون مشخصه . رو سیاهیم و شرمنده.
حالا شهید
بازم شرمنده که ازت گفتم
شرمنده که ادعا کردم پیرو راهتم
شاید کم بزارم و کمرنگ باشم ولی
قطعا راهی که از راه شما جدا باشه رو قبول ندارم .
ممنون که امشب دعوتم کردی مهمونت باشم
شب بخیر
به یه زندان تو نیجریه حمله کردن و در ورودی رو منفجر کردن ، بیشتر از ۱۸۰۰ زندانی فرار کردن. اما ۳۵ نفر موندن و فرار نکردن ...
یاد این شعر افتادم :
حالِ من حالِ اسیریست که هنگام فرار،
یادش آمد که کسی منتظرش نیست، نرفت!
وقتی براتون هدیه میخرن،
خوشحال بشید، ذوق کنید،
بذارید ببینه ذوقتون رو..
رد نکنید، نگید نیاز نبود و فلان
تمام تلاشش رو کرده که
خوشحالی و ذوقت رو ببینه..
دیگه کاری داره ذوقی شدن؟
شما که غریبه نیستید، یه شبایی تو زندگی هست که آدمیزاد تا خرخره پُر از نیازه. نیاز به شنیدن و قضاوت نشدن، نیاز به دستی که از این لجنِ تنهایی نجاتش بده. هر آدمی که اون شبُ تنها بگذرونه، از فردا یه آدمِ کاملاً جدیده.
- دوتا چایی ریخت ؛ گذاشت رو میز
گفت :
بیا بشین اینجا باهم غصه تورو بخوریم !
نگفت ناراحت نباش
نگفت حالا دیگه پیش اومده چیکار میشه کرد.
نگفت اینم میگذره ..
کلیشه تحویلم نداد .!
گفت بیا بشین اینجا باهم
غصه تو رو بخوریم ؛
آدم باید یکیو داشته باشه
باهاش بشینه غصه بخوره
زندگی که فقط قسمت کردن
خنده و شادی نیست :)!
#کپشن(:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه قشنگه که روز سه شنبه
اینجوری شروع شد :)
سفر به سمت معشوق