منتظر نباش یه شیرینی خاصی
تو زندگیت پیدا بشه تا لذت ببری؛
کاری کن از همین زندگیِ عادیت
خیلی نشاط پیدا کنی!
راهش اینه
هر کار سادهای رو بهخاطر خدا
انجام بدی...
#تلنگر
@banatoolmahdii313
السلام علیک یا داعی الله🌺🌺🌺
السلام علیک یا صاحب الزمان❤️❤️❤️
السلام علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی🌹🌹🌹
امام زمانتو میشناسی؟
منتظر واقعی هستی؟
وقتی امام زمانت اومد چکار میکنی؟
بیا اینجا تا راهنماییت کنم 👇
منتظرانظهورمهدی🌙 @asalamo
( ظهور نزدیک است عجله کن تا دیر نشده )
🌺🌺 اللهم عجل لولیک الفرج 🌺🌺
یکبار دیدنش ضرر نداره بزن رو لینک 👇
منتظرانظهورمهدی🌙 @asalamo
❌جوان ترین شهید مدافع حرم که شهادت نامه اش به دست حضرت زهرا (س) امضا شد رو میشناسی؟ 😍❌
نه؟!😳☹️
در کانال زیر بیا و ماجرای رویای صادقه شهید علی الهادی احمد حسین در مورد شهادتشون رو بخون😉
توی کانال سنجاق شده👌
اگر این متن رو دیدی بدون دعوت شده ی خود شهید هستی🤩👇👇👇👇👇👇👇👇
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@alialhadi_jahad_1377
╰━━⊰🦋°🇱🇧°🦋⊱━━━━━╯
[بَناتُ المَهدے³¹³🍃]
🌠 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 31 " مهمانی بزرگ" 🔷 بعد از مدت ها پدر و مادرم قرار بود بیان خونه مون ...
#رمان شب
#بدون_تو_هرگز ۳۲
"تنبیه عمومی"
🔹 علی به ندرت حرفی رو با حالت جدی می زد ...
✅ اما یه بار خیلی جدی ازم خواسته بود، دست روی بچه ها بلند نکنم...
💢به شدت با دعوا کردن و زدن بچه مخالف بود ... خودش هم همیشه کارش رو با صبر و زیرکی پیش می برد ...
🔹تنها اشکال این بود که بچه ها هم این رو فهمیده بودن ... اون هم جلوی مهمون ها ... و از همه بدتر، پدرم😒
🔸علی با شنیدن حرف بچه ها، زیر چشمی نگاهی بهم انداخت ... نیم خیز جلوی بچه ها نشست و با حالت جدی و کودکانه ای گفت ...
- جدی؟ ... واقعا مامان، مریم رو زد؟ ... 😒
💢 بچه ها با ذوق، بالا و پایین می پریدن ... و با هیجان، داستان مظلومیت خودشون رو تعریف می کردن ...
و علی بدون توجه به مهمون ها ... و حتی اینکه کوچک ترین نگاهی به اونها بکنه ...
غرق داستان جنایی بچه ها شده بود ...😌
🔸داستان شون که تموم شد ... با همون حالت ذوق و هیجان خود بچه ها گفت ...
- خوب بگید ببینم ... مامان دقیقا با کدوم دستش مریم رو زد ...😒
و اونها هم مثل اینکه فتح الفتوح کرده باشن ... و با ذوق تمام گفتن ... با دست چپ ...
💢 علی بی درنگ از حالت نیم خیز، بلند شد و اومد طرف من ...
خم شد جلوی همه دست چپم رو بوسید ...
و لبخند ملیحی زد ...😊
- خسته نباشی خانم ... من از طرف بچه ها از شما معذرت می خوام ...
❤️ و بدون مکث، با همون خنده برای سلام و خوشامدگویی رفت سمت مهمون ها ...
هم من، هم مهمون ها خشک مون زده بود ...
💢 بچه ها هم دویدن توی اتاق و تا آخر مهمونی بیرون نیومدن ...
💞 منم دلم می خواست آب بشم برم توی زمین ... از همه دیدنی تر، قیافه پدرم بود ...
چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد ...
✅ اون روز علی ... با اون کارش همه رو با هم تنبیه کرد ...
این، اولین و آخرین بار وروجک ها شد ...
و اولین و آخرین بار من...☺️
ادامه دارد...
@banatoolmahdii313
خواستیم با حرف هایمان راه شُهدا
را ادامه دهیم ،
اما دیدیم راھِ شُهدا
نه رفتنی است نه گفتنی ..
این زندان دنیا ..
این گناهانِ بیشمارمان آخر لنگ
میکند پای رفتن را ..!
شبتون شهدایی💛💫
#شهدا
@banatoolmahdii313
▫️سینهام سرشار از ایمان به حضور توست. سلام تنها حقیقت عالم!
✨ وَ صَدْرِي نُورَ الْإِيمانِ...
@banatoolmahdii313