السلام علیک یا داعی الله🌺🌺🌺
السلام علیک یا صاحب الزمان❤️❤️❤️
السلام علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی🌹🌹🌹
امام زمانتو میشناسی؟
منتظر واقعی هستی؟
وقتی امام زمانت اومد چکار میکنی؟
بیا اینجا تا راهنماییت کنم 👇
منتظرانظهورمهدی🌙 @asalamo
( ظهور نزدیک است عجله کن تا دیر نشده )
🌺🌺 اللهم عجل لولیک الفرج 🌺🌺
یکبار دیدنش ضرر نداره بزن رو لینک 👇
منتظرانظهورمهدی🌙 @asalamo
❌جوان ترین شهید مدافع حرم که شهادت نامه اش به دست حضرت زهرا (س) امضا شد رو میشناسی؟ 😍❌
نه؟!😳☹️
در کانال زیر بیا و ماجرای رویای صادقه شهید علی الهادی احمد حسین در مورد شهادتشون رو بخون😉
توی کانال سنجاق شده👌
اگر این متن رو دیدی بدون دعوت شده ی خود شهید هستی🤩👇👇👇👇👇👇👇👇
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@alialhadi_jahad_1377
╰━━⊰🦋°🇱🇧°🦋⊱━━━━━╯
[بَناتُ المَهدے³¹³🍃]
🌠 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 31 " مهمانی بزرگ" 🔷 بعد از مدت ها پدر و مادرم قرار بود بیان خونه مون ...
#رمان شب
#بدون_تو_هرگز ۳۲
"تنبیه عمومی"
🔹 علی به ندرت حرفی رو با حالت جدی می زد ...
✅ اما یه بار خیلی جدی ازم خواسته بود، دست روی بچه ها بلند نکنم...
💢به شدت با دعوا کردن و زدن بچه مخالف بود ... خودش هم همیشه کارش رو با صبر و زیرکی پیش می برد ...
🔹تنها اشکال این بود که بچه ها هم این رو فهمیده بودن ... اون هم جلوی مهمون ها ... و از همه بدتر، پدرم😒
🔸علی با شنیدن حرف بچه ها، زیر چشمی نگاهی بهم انداخت ... نیم خیز جلوی بچه ها نشست و با حالت جدی و کودکانه ای گفت ...
- جدی؟ ... واقعا مامان، مریم رو زد؟ ... 😒
💢 بچه ها با ذوق، بالا و پایین می پریدن ... و با هیجان، داستان مظلومیت خودشون رو تعریف می کردن ...
و علی بدون توجه به مهمون ها ... و حتی اینکه کوچک ترین نگاهی به اونها بکنه ...
غرق داستان جنایی بچه ها شده بود ...😌
🔸داستان شون که تموم شد ... با همون حالت ذوق و هیجان خود بچه ها گفت ...
- خوب بگید ببینم ... مامان دقیقا با کدوم دستش مریم رو زد ...😒
و اونها هم مثل اینکه فتح الفتوح کرده باشن ... و با ذوق تمام گفتن ... با دست چپ ...
💢 علی بی درنگ از حالت نیم خیز، بلند شد و اومد طرف من ...
خم شد جلوی همه دست چپم رو بوسید ...
و لبخند ملیحی زد ...😊
- خسته نباشی خانم ... من از طرف بچه ها از شما معذرت می خوام ...
❤️ و بدون مکث، با همون خنده برای سلام و خوشامدگویی رفت سمت مهمون ها ...
هم من، هم مهمون ها خشک مون زده بود ...
💢 بچه ها هم دویدن توی اتاق و تا آخر مهمونی بیرون نیومدن ...
💞 منم دلم می خواست آب بشم برم توی زمین ... از همه دیدنی تر، قیافه پدرم بود ...
چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد ...
✅ اون روز علی ... با اون کارش همه رو با هم تنبیه کرد ...
این، اولین و آخرین بار وروجک ها شد ...
و اولین و آخرین بار من...☺️
ادامه دارد...
@banatoolmahdii313
خواستیم با حرف هایمان راه شُهدا
را ادامه دهیم ،
اما دیدیم راھِ شُهدا
نه رفتنی است نه گفتنی ..
این زندان دنیا ..
این گناهانِ بیشمارمان آخر لنگ
میکند پای رفتن را ..!
شبتون شهدایی💛💫
#شهدا
@banatoolmahdii313
▫️سینهام سرشار از ایمان به حضور توست. سلام تنها حقیقت عالم!
✨ وَ صَدْرِي نُورَ الْإِيمانِ...
@banatoolmahdii313
از فراق تو اگر دق بکنم نیست عجیب
این عجیب است که من زنده بمانم بی تو🍃
#امام_زمان♥