[هیئت بنات الزینب]🖤!
ـ
-ولیآقایقاضی ،مادنیاروبخاطرکربلا
تحملمیکنیم .
خوابشرادیدوگفت:
چگونهتوفیقشهادتروپیداکردی...!
گفت:ازآنچهدلممیخواستگذشتم🙂💔
[هیئت بنات الزینب]🖤!
ـ
آقایامامحسینمنقربونتبرمکهوقتیمداحی
دروصفتوروگوشمیدمقلبزبوننفهممسربه
راهوآروممیشه:))
[هیئت بنات الزینب]🖤!
ـ
-قشنگےمقامِامامرضابھاینجاست
کھنقشھۍِتمـومزندگیترومیدۍدستِ
کسےکھ ، ازخودتبهتمهربونترھ !(:
[هیئت بنات الزینب]🖤!
«خاطرات سفیر»♥️🪴 ⁶خوش آمد گویی لعنتی همه اون کلمات کلیدی رو هم با لهجه ی غلیظ عربی فریاد می زد و
«خاطرات سفیر»♥️🪴
⁷خوش آمد گویی لعنتی
تقریبا کسی حرف نمی زد. نائل و ویدد دو تا دختر الجزایری، سر تکون می دادن. بقیه هم گوش می دادن. عمر با لحنی آروم تر گفت:
«خب اگه اون خودزَنی ها توی مذهب شما نیست، پس چرا توی ماه محرم یه سری شیعه قمه می زنن؟»
نمی دونید چه قدر از این سؤال بدم می آد!
گفتم:
«به همون دلیل که پوشش برای زن واجبه و رعایت نکردنش حرامه؛ ولی اغلب زنای اهل تسنن که من دارم توی فرانسه می بینم متأسفانه از فرانسوی ها بدتر لباس می پوشن. یه ماه و دو ماه هم نداره. تمام طول سال وضعشون اینه!»
آشپزخونه کلاً ساکت شد. صِدام توش می پیچید. کلی کیف داد! دیدم حالا که چند جفت گوش مفت گیر آورده ام چرا استفاده نکنم؛ واسه تمرین زبان فرانسه هم خوب بود. پس ادامه دادم:
«توی عربستان هم یادمه با وهابیون مشکل داشتیم اونا هم یه سری تصورات رو به عنوان عقاید شیعه واسه ی خودشون ساخته بودن و تا می تونستن به ماها بد و بیراه گفتن. اما من هیچ وقت نمی گم چون سنی های عربستان فلان جوری هستن، پس کلاً اهل تسنن این جوری هستن. با نحوه ی عملکرد و تفکری که از وهابی ها دیدم باید دیدِ خیلی بدی به اهل تسنن پیدا می کردم؛ اما می دونم که وهابی ها با شما فرق دارن. این رفتارهای شما هم مال عدم آگاهیتونه؛ همین! اما بدونید که تکرار این رفتارها فقط از اعتبار حرف خودتون کم می کنه و من دلم نمی خواد این اتفاق بیفته. چون شما مثل خواهرها و برادرهای مایید من دوست دارم جایگاه خوبی داشته باشید. چون همه مون مسلمونیم.»
حرفام تموم شد کسی چیزی نگفت، من برای این که داغی سرم و یخی دستام برطرف بشه رفتم توی سالن تلویزیون و یه کم قدم زدم. چه فشاری روی آدمه وقتی یک نفر باشی و طرف مقابل یک جماعت که تند تند سوال کنن.
از اون جا بر گشتم به اتاقم، اتاق شماره ۱۲ که فقط سه اتاق با آشپزخونه فاصله داشت وقتی می رفتم توی اتاقم شنیدم که از اتاق شماره ۱۴ یعنی همسایه م خیلی آروم صدای قرآن می آد. نمی دونم کی بود؛ اما هر کی بود آفرین!
ادامه دارد....
« @banatozainb »