eitaa logo
هیئت‌بنات‌الزهراء (س)
1.1هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
96 فایل
اینجا آغوشِ تو پناه مان میشود حضرت مادر❤ نگاهِ مهربان توست که مارا دورهم جمع میکند "خواهرانه هایمان را از شما داریم" ما را دخترانِ شما میخوانند: _بنات الزهــــ.ــــرا (سلام الله علیها) تنهاکانال‌رسمی‌هیئت‌بنات‌الزهرا🌿 ارتباط باما: @zeynab_safarii
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃به نام او که را برگزید. روز زمینی شدنت، قلبِ زمین می‌تپید و مثل فردایی آسمان برای به آغوش کشیدنت نبض می‌زند. . 🍃حتی تصورش هم زیباست.در آسمان، با آن قدّ رشیدش لامپ‌های رنگی را چک می‌کند که همگی روشن باشند و نورانی برای ورودت ،چند هفته ای هست که مهمان آسمان شده است🕊 . 🍃آن‌طرف تر ، نظاره گرِ ظرفهای شیرینی است و زغال هارا باد می‌زند مبادا خاک شوند!! می‌خواهد به محض ورودت اسپند روی آتش بریزد🙂 . 🍃چند روزی می‌شود که و هم مهمانِ سفره آسمانیان هستند😍 . 🍃وارد می‌شوی،قدم بر طاق آسمان میگذاری و دود اسپند همه جارا پر می‌کند. همه به استقبالت می‌آیند.یک به یک در آغوششان فرو می‌روی .رفیقشان آمده؛ فرمانده شجاع تیپ سیدالشهدا_علیه‌السلام_⚘ . 🍃تو به آسمان رسیده ای.به آغوش رفقا و مهیای دیدارِ می‌شوی شهید را به آغوش می‌کشی و خوشحالیِ وصال در چشمانت می‌درخشد🤩 . 🍃این پایین اما حالِ کسی خوب نیست! تو شدی اما جایِ خالی‌ات دلهارا سوزانده یک ، یک ، یک اشک چشمشان روان است برای آخرین بار آغوشت را لمس می‌کند😞 . 🍃امروز ،پنجمین سالگردِ پرواز توست و اولین سالِ حضورِ حاج قاسم کنار همتش؛سلاممان را برسان و بگوکه داغش هرگز سرد نمی‌شود💔 . 🍃برای شناساندن تو به ما، مردی از تبار واژه ها قلم را بر تن کاغذ فشرد و تورا در پسِ جمله ها ترسیم کرد،دسترنجش شد و و این اواخر ...هرکدام به شکلی تورا بر صفحه کاغذنقش زده اند🍀 . 🍃سهم ما از تو؛ همین چند خط هایی‌است که به دستمان رسیده و قلب را بی‌تابَت می‌کند.تو اما بر فراز آسمان که نشسته ای نگاهمان کن.دعا کن برای حالِ زارمان...حال ما خوب نیست تا از دست نرفته ایم به دادمان برس🙏 . 🍃دارد دل ما از تو تمنای نگاهی...محروم مگردان دلِ مارا که روا نیست🙏 . ✍نویسنده: . 🕊به مناسبت شهادت . @MohammadHossein_MohammadKhani
{}😍📚 برش‌هایۍ‌ازڪتاب روباهم‌بخونیم: می گفت که از آن موقع که حضرت آقا گفتند: «اَیْنَ عمار؟!» نام عمار را انتخاب کرده‌ام🙃...کسی بود که حاج قاسم برایش صدقه کنار می گذاشت چرا میگوید عمار همت من بود؟ یک جوان سی ساله... –چندشم شد، با شلوار شش جیب بسیجی و آن همه ریش‌. با خودم گفتم‌:«این از جایی پول گرفته بیاد دهن دانشجوها را سرویس کنه!» تصور نمی کردم حزب اللهی ها اینقدر شاد و شنگول باشند. اصولاً آدمهای ریشو را که می دیدم، تصور می کردم دپرس و افسرده و مدام دنبال غم و غصه هستند😕🤦 من هم زیاد بچه هیئتی نبودم پنداری حضرت فاطمه (س) یکی جداست، حضرت زهرا(س) هم یکی جداست‌. دفعه اول که پا گذاشتم توی هیئت‌، یکی یکی من را چپاندند تنگ بغلشان و حسابی تحویلم گرفتند. که چی؟! بیا بالای مجلس بنشین. ممد حسین بیل اول را که ریخت، هواخواهش شدم. وقتی شش جیب می‌پوشید، دل و روحم را می برد😅♥ هیچ وقت نگفت که ریشت را تیغ نزن، آهنگ گوش نکن یا شلوار پاره نپوش. اگر با او میگشتی، نماز اول وقت خوان می‌شدی، ناخودآگاه...🙃 راه افتادم بین آدم‌های دور و برش و پرسان پرسان برگ برنده‌هایش را جمع کردم دیدم حق داشت بتواند روزی برگ برنده‌هایش را رو کند حق داشت به ازای همه آن ها از دستان اربابش، افتخار شهادت بگیرد. حق داشت، نوش جانش! ♥️🚶🏻‍♀ هنوز هم تیپ سیدالشهدا (ع) جایگزینی مثل عمار پیدا نکرده است. گاهی انسان واقف هست؛ ولی مدیر و مدبر نیست. گاهی همه اینها را دارد، فکور هم هست ولی شجاع نیست. گاهی شجاعت هم هست؛ ولی مخلص نیست. این آدم تمام این صفات را یک جا جمع کرده بود ...🙂♥️