🦋#گزیدهٔ‌قصیدهٔ «#ابراهیم‌در‌آتش» 🥀 غروبی ‌سخت غمگین بود و دلها در پریشانی مه آلود آسمان بود و زمین ابری و بارانی 🦋سوار بالگردی بر بلندای ارسباران بسوی نور می‌رفتند آن یاران ایمانی 🥀همان مردان نستوهی که خدّام خدا بودند سر آنان رئیسی بود، آن یار سلیمانی 🦋نشسته بر براق عشق، بشکوه و تماشایی گرفته دورشان را هاله‌ای از نور یزدانی 🥀همه مشتاق ودست‌افشان!براه عشق پاکوبان تو گوئی‌شان عروسی بود ومی‌رفتند مهمانی 🦋تجلّی کردشان حق در درختان ارسباران شب میلاد خورشید جهانسوز خراسانی 🥀ندای«فَخلع نَعلیک»پیچید اندرآن وادی که بگذارید جسم‌ وجان دراین‌ معراج‌ جانانی 🦋 بناگه بالگرد تند وتیز و آسمان ساشان فرود آمد به روی سینهٔ آن طور ایرانی 🥀دراین ساحت نیازی نیست، پرّ و بالگردانی که سوزد پر وبال وجان دراین سبحات ربّانی 🦋اگرچه داشتند آنجا بناچاری فرودی سخت ولیکن داشتند از عشق، پروازی به آسانی 🥀گلستان چون نشد آتش بر ابراهیم ویارانش علی‌رغم مه و توفان و باران بهارانی؛ 🦋ولی آنجا بهشتی شد بعد از آتشی ‌سوزان به بوی آتشین عشقی که دلها داشت پنهانی 🥀نمیداند کسی هرگز سرانجامش چه خواهدشد به‌جز حق کس نمی‌خواند حدیث خط پایانی! 🦋به طور جنگل سبز «ارسباران» چها دیدند!؟ که برآن رشک میورزند صد «موسیِّ عمرانی» 🥀سراپا سوختی چون شمع درآن سیزده ساعت چنانکه باغ گل جوشید زین نفحات رحمانی 🦋چنان در آتش غیرت سراپاشان گدازان شد که صد گل کهکشان روئید زآن اجساد نورانی 🥀اگر گوشی بُوَد مَحرَم ز شعر«نی‌نوا» گیرد؛ کلید گنج پنهانی، رموز عشق عرفانی ♥️#ابوالفضل‌فیروزی(#نی‌نوا) 🗒۱۴۰۳/۳/۴ 🆔 @banavayeneynava 🦋🥀🦋🌷

🌷بمناسبت سالروز شهادت شهدای‌ دولت‌عشق 🔻#قصیدهٔ «#ابراهیم‌در‌آتش» غروبی ‌سخت غمگین بود ودلها در پریشانی مه آلود آسمان بود و زمین ابری وبارانی سوار بالگردی بر بلندای ارسباران بسوی نور می‌رفتند آن یاران ایمانی همان مردان نستوهی که خدّام خدا بودند سر آنان رئیسی بود، آن یار سلیمانی نشسته بر براق عشق، بشکوه وتماشایی گرفته دورشان را هاله‌ای از نور یزدانی همه مشتاق ودست‌افشان! براه عشق پاکوبان تو گوئی‌شان عروسی بود ومیرفتند مهمانی تجلّی کردشان حق در درختان ارسباران شب میلاد خورشید جهانسوز خراسانی ندای«فَخلع نَعلیک»پیچید اندرآن وادی که بگذارید جسم‌ وجان دراین‌ معراج‌ جانانی بناگه بالگرد تند وتیز وآسمان ساشان فرود آمد به روی سینهٔ آن طور ایرانی دراین ساحت نیازی نیست، پرّ وبالگردانی که سوزد پر وبال وجان دراین سبحات ربّانی اگرچه داشتند آنجا بناچاری فرودی سخت ولیکن داشتند از عشق، پروازی به آسانی گلستان چون نشد آتش بر ابراهیم ویارانش علی‌رغم مه وتوفان وباران بهارانی ولی آنجا بهشتی شد بعداز آتشی ‌سوزان به بوی آتشین عشقی که دلها داشت پنهانی نمیداند کسی هرگز سرانجامش چه خواهدشد بجز حق کس نمیخواند حدیث خط پایانی به‌طُور جنگل سبز«ارسباران»چها دیدند!؟ که برآن رشک میورزند صد «موسیِّ عمرانی» سراپا سوختی چون شمع درآن سیزده ساعت چنانکه باغ گل جوشید زین نفحات رحمانی چنان در آتش غیرت سراپاشان گدازان شد که صد گل کهکشان روئید زآن اجساد نورانی اگر گوشی بُوَد مَحرَم ز شعر«نی‌نوا»گیرد کلید گنج پنهانی، رموز عشق عرفانی ☘صلوات ♥️ابوالفضل‌فیروزی_نی‌نوا 🗒۱۴۰۳/۳/۴ 🆔@banavayeneynava