19.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻#مثنوی‌طنزی«#احسن‌الاصوات»
درجوانی بر خری بودم سوار
میگذشتم دربیابانی بهار
درپی آویشن وکتَلَه‌کتُو(۱)
درّه درّه گشته بودم کو‌به‌کو
تا رسم بر منزلم قبل از غروب
میزدم برمرکب خود گاه چوب
همچنانکه خر بسرعت میدوید
از قضا سُمش به سوراخی چپید
هردو افتادیم وگشتیم کلّه‌پا
خاست از خر عرعر واز من صدا
درهمین اثنا پس یک بوته خار
گرگی از جا جست وسویی اَلفرار
گرچه هردو رفته بودیم در کما
لیک از وحشت پریدیم بر هوا
خسته ودرمانده وخونین دماغ
جستم از ترسم به همراه الاغ
خر به یک سو ومن ازسویی دگر
درفرار ازهم به هرسو بیخبر
خر شد از من دور ومن هم دور ازاو
درپی آن خر شدم درجستجو
خسته وتشنه،گرسنه بی‌دِماغ
میدویدم تا بیایم آن الاغ
راه را گم کردم واز هرگذار
میزدم برهر سرابی بی‌گدار
بسکه گشتم درّه وماهورها
طاقتم شد طاق وافتادم زپا
شب شد ونومید وزار ودل‌فگار
برسر سنگی نشستم بیقرار
ناگهان درآن شب تاریک وداغ
آمدم برگوش گلبانگ الاغ
آنکه صوتش«اَنکرالاَصوات»بود
آن‌زمانم«أَحسَن‌النَّغمات»بود
درچنین حالی وموج تشنگی
خسته وتنهاو اوج گشنگی
آن صدای اَنکرش دادم نجات
مثل عطشانی که دریابد فرات
زشتها زیبا شود درپیش کور
جامه کهنه خوش آید بهر عور
آب آن وقتیکه سربالا رود
قورباغه بوعطا خوان میشود
الغرض دیدم میان بوته زار
آن الاغ خسته را خوابیده زار
سخت افسارش گرفتم تند وتیز
آنچنانکه از منش نبوَد گریز
چون شدم من برمراد خود سوار
تاختم تا روستا باآن حمار
آنقدرکه خسته بودیم هر دوتا
جانمان برلب رسید تا روستا
♥️#ابوالفضل‌فیروزی_نی‌نوا
🔸۱-نوعی گیاهی دارویی
🗒۱۴۰۴/۴/۲۳
🆔@banavayeneynava