🦋🌷
🥀
🔹بهمناسب روز«حجاب وعفاف»
وفاجعهٔ مسجدگوهرشاد بهدست رضاخانملعون
🔻#قصیدهٔ «#اخطاریّهٔحجاب»
الا! ای بانوی خوب مسلمان!
خطابت داده حق در نص قرآن
بپوشان زینت واندام خود را
ز نامحرم اگر هستی مسلمان
مشو درچشم خلق اللّه ظاهر
مگر خود را بپوشانی از آنان
واین تنها نباشد حکم اسلام
که حکم عقل هست وکلّ ادیان
چو پیش خلق کردی خویش عریان
زنی بر آتش فتنه تو دامان
فروپاشی نظام خانواده
کنی نظم جهانی را تو ویران
نمیدانی که بااین بیحجابی
چه سازی با دل و با جان مردان
مپنداری گناهی هست شخصی
نباشی برگناه خویش خندان
که حق النّاس باشد این گناهت
مگیر این معصیت را سهل وآسان
چه سرها افکنی بر خاک ذلّت
چو از سر افکنی جلباب ایمان
زنی با بیحجابی زخمه برخود
به چشم زخم میافتی وخذلان
شب معراج پیغمبر بهحق دید
معذّب بانوانی را بدینسان
به موی خویش آویزان به دوزخ
شده آن زن که سر را کرده عریان
ز هُرم آتش داغ جهنم
سر ومغزش چو دیگی بود جوشان
بترس وگریه براحوال خودکن
مبادا باشی از امثال اینان
خرابی وفساد دیگران را
مکن توجیه کارخویش نادان!
تو کارخود بکن گر حق مداری
چه ربطی داره این با آن ز بنیان؟
تویی از تیره تهمینه پاک
زنسل قاسم واز خون سلمان
«بود قدرتو افزون از ملائک»
چرا خود را فروشی مفت وارزان؟
مرو با بیحجابی در مناظر
مرو با بیحیایی درخیابان
حیاکن ذرّهای در محضر حق
اگر داری تو هوش وعقل وایمان
بیا وتوبه کن تا زنده هستی
که بعد مرگ نتوان کرد جبران
که مرگ آید سراغت ناگهانی
بمیری در گناه و اوج عصیان
تو که بیتاب گرمای تموزی
چگونه تاب آری آتش جان؟
تو که طاقت به این گرما نداری
چسان تاب آوری بر هرم سوزان؟
ازآن آتش که برخیزد ز جانت
بسوزد استخوان ومغز انسان
ازآن آتش که تاب آن ندارد
زمین وآسمان و انس والجانّ
نه بیتابی تو را آنگه دهد سود
نه صبرت میکند آن درد آسان
ولی امروز اگر دانی غنیمت
پناه آری به نور علم وایمان
حجاب وعفتت را پاس داری
حیا ورزی تو از خون شهیدان
شود زهرا و زینب در قیامت
شفیعانت یقیناً نزد یزدان
هزاران لاله پرپرشد که باشیم
من و تو رهرو منهاج قرآن
ولی افسوس! راه حق نرفتیم
بجای شکرحق، کردیم کفران
شدیم از کید دشمن سخت غافل
فرو رفتیم در مرداب آنان
چنان بیخود زخویش وخانه گشتیم
که رفتیم در لجنها تا زنخدان
ازاین مشتی ریاستجوی رعنا
ز بُلْه خاله خرس و خالو قربان
دیانت را غلط معنا نمودیم
سیاست را نفهمیدیم آنسان
شدیم مفتون این دنیای فانی
به زرق وبرق او گشتیم شادان
بهجای بندگی حق تعالیٰ
مطیع نفس گردیدیم وشیطان
شدیم ما بنده تلبیس ابلیس
به دام ودانهاش گشتیم زندان
بهجای الگوی زهرا وحیدر
بشد الگویمان یک مشت حیوان
تمام عقل وهوش ودین ما را
ربوده سلبریتیهای شیطان
ولیکن وقت آن آمد که امروز
شویم برحال ناخوشحال گریان
نشسته درکمینمان از چپ وراست
حرامی رهزنان عقل وایمان
هجوم آورده دجّال زمانه
به جُندجهل وخیل نابکاران
که تا از ما رباید عقل ودین را
نماند ذرّهای آزرم وعرفان
چنانکه رخت بندد عقل از ما
شویم مانند حیوانات عریان
رود از چشمها قبح گناهان
فروریزد حیا از جان انسان
نشیند زنگ بر آیینهٔ دل
چنانکه تیره گردد چهرهٔ جان
فرو افتیم درچاه ضلالت
گرفتار گنه گردیم وخذلان
رها سازیم راه عاشقی را
هدرگردد همه خون شهیدان
بجای حکم رهبر، دل سپاریم
بهقول ناکثان عهد وپیمان
چنانکه منحرف گردیم از حق
شویم مفتون جاه ومال ونسْوان
چنانکه دیگ جوش علم ما را
به گل بگرفتن و کردند سیمان
گیاه هرزه و خرزهره کشتیم
درو کردیم جای گندم نان
همه سدّهایمان گشتند بی آب
زبس بردیم آب آشنایان
ز حکم قاضیان بیلیاقت
عدالت گم شد ومعزول میزان
گران شد خانه و رهن واجاره
چنانکه هرکسی گردیده حیران
دگر مستأجری هرگز نگردد
علیالخصوص صاحبخانه تهران
اگر اینسان بماند وضع، زودا
بگیرد مستجر در غار اسکان
چراکه عدّهای غارت نمودند
چنانکه خوان یغما، خیل ترکان
چنان افتاده اشکاف عمیقی
که نتوان پرکند سیلاب غضبان
همه دادند در چهل سال واندی
یکایک امتحان خویش همسان
به میدان عمل صفرند ومردود
ولی شد بیست ومقبول آن سخندان
هرآنکس مدعی شد،گشت رسوا
چوشد برتخت خود، برخاست طغیان
برای آنکه عرصه تنگ گردد
بکشتند خیل پاک سربداران
رجایی وبهشتی و رئیسی
سلیمانی وچمرانهای ایران
به عهدخود وفا کردند آنان
مبادا بشکنیم آن عهدایشان
نه راه پیش داریم ونه ره پس
مگرگردیم برآن عهد وپیمان
به پیمانی که باحق از ازل بست
دل ما باخدای حیّ سبحان
ز عهدی که شکستیم بازگردیم
شویم ازجان و دل زودتر پشیمان
مطیع امرمولا جمله باشیم
به شبها راهب وروزان چوشیران
بهامیدی که دلبر دربرآید
همان موعود عالم، مهرتابان
برآید آفتاب دلفروزش
شود روشن جهان از نوریزدان
مرو درخواب خوش بینالطلوعین
که خوابت باعث حزن است وخسران
♥️#ابوالفضلفیروزی_نینوا
🆔@banavayeneynava