14.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆درانتهای قطار برگشت از مشهدالرضا
📸۱۴۰۲/۱۱/۷
☘گزیده#شعرمنثور«#قطاربیترمز»
🔹قطار زمان
بتاخت میتازد
و بیوقفه میرود
چنانکه هرنقطه
نادیده از منظرت
محو میگردد
و تو در هرآن میمانی
🔸قطار زمان میتازد
امابعضی در قطار
چنانندکه
گویا در خانهاند
پرده را میکشند
تا نور نتابد
وحتی بیرون را نبینند
یاچنان سرگرم گوشی یا تماشا فیلم
وشکستن تخمه
خوردن چای وآجیل
یا گفتگوهای روزه مرّه
ویا خوابی عمیقند
که گویا به منزل رسیدهاند
وجز برای موال
از کوپه خارج نشوند
🔹دستهای در زیستگاه دنیا
پیاده میشوند
وعدّهای دیگر
منتظر ایستگاه عقبیٰ میمانند
وهمزبان با حافظ
پایان راه را بشارت میدهند؛
«گرچه منزل بس خطرناک است و
مقصد ناپدید
هیچ راهی نیست
کان را نیست پایان
غم مخور!»
🔸وبرخی در حسرت رسیدن
آه میکشند؛
«ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن، بودی»
🔹اما من مشعوف تماشایم
نه در ایستگاه دنیا چشم میچرانم
ونه سرمنزل عقبیٰ را چشم براه
نه راه میبینم وسختیش را
ونه منزل را میدانم وآسایشش را
ونه مقصد را میجویم و آرامشش را
حیات را در رفتن میدانم
ومرگ را در ماندن!
«ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آرامش ما ، عدم ماست»
🔸گرچه به ته خط رسیدهام
ولی هنوز گویی؛
تازه اول راهم
🔹من
نه دوست دارم
در منزلی از منازل دنیا بازمانم
ونه میخواهم
در مقامی از مقامات عقبی باریابم!
🔸راستی!
آیا ما را مقامیست؟
ویا مقاممان
لامقامیست؟
ومعشوق مان را منزلی؟
ویا؛
«ماجرای من ومعشوق مرا پایان نیست
آنکه آغاز ندارد، نپذیرد انجام؟!»
♥️ابوالفضل فیروزی(نینوا)
🗒۱۴۰۲/۱۲/۱۲
🆔@banavayeneynava
🦋🌸🍃