🏵🦋
🦋
🔻#مثنوی «#ضیافتنور»
🦋باز دیشب پر زدم بی بال و پر
در هوای دوست تا وقت سحر
🌻درخیال خویش هنگام سجود
سِیْرکردم باز در جام وجود
🦋بر براق عقل و بر بال خیال
رفتم از ناسوت تا مرز مثال
🌻در مسیر نفخهٔ نفحات دوست
رفتم آنجایی که خاطرخواه اوست
🦋«مثل پَرّ کاهی اندر تند باد
خود ندانستم کجا خواهم فتاد»(۱)
🌻اوفتادم برسر کوهی بلند
بازشد در منظرم دشتی خجند
🦋حق تجلّی کرد ودیدم یک نظر
آنچنانکه«ماطغی زاغالبصر»(۲)
🌻پردهای دیدم پراز نقش ونگار
عقل شد مبهوت واز دل شد قرار
🦋پردهای دیدم ز آیات جلال
حالتی رفتم برون از قیل وقال
🌻موسی جانم بهرقص آمد چو طور
چون تجلیّ کرد آن مستور حور
🦋برکهای دیدم زلال اشک ماه
مملو از نیلوفر و ماهی و آه
🌻برکهای دیدم پراز ماهی و نور
بر لبش داوود میخواندی زبور
🦋برکهای لبریز از ماهی وآب
من لبالب گشتم از اشعار ناب
🌻برکه پر ماهی و من لبریز ماه
شب پر از ماه و دلم لبریز آه
🦋ماهیان غرق سماع وتاب وآب
بود هر نیلوفری در رقص وتاب
🌻شب منوّر از جمال ماهتاب
من شدم روشن ز مهر آن جناب
🦋برکه با نیلوفران در آب وتاب
من ز شوق وشور او مست وخراب
🌻من خموش وبرکه پر غوغای غوک
ساز من ناساز و ساز دوست کوک
🦋سوختم در شعله آواز او
سِیْرکردم در جهان راز او
🌻خویش را با نفس دیدم در نزاع
مثل شمعی با نسیمی در سماع
🦋تا رسیدم مرز سِدرالمنتهیٰ
وارهیدم از قیود ماسوا
🌻«از تبتل تا مقامات فنا
پله پله تا ملاقات خدا»(۳)
🦋تاختم تا قاف «اَوْ اَدنیٰ» به پیش
باختم خود در قمار یار خویش
🌻سیر کردم در مکان ولامکان
فارغ از قید تن و بند زمان
🦋تارسیدم بر در دارالسّلام
بارگاه آنکه شاهانش غلام
🌻کوبه یاقوت آن درب ثمین
«یاعلی! و یاعلی!» بودش طنین
🦋یاعلی گفتیم و آن در بازشد
با طنینش سازم هم آواز شد
🌻درمیان کاخ آن باغ بلور
سفرهای دیدم پر از «اللهُ نور»
🦋بود غلمانی چو دُرّ آبدار
هریکی بر گرد او پروانهوار
🌻حوریان مستانه با غنج و دلال
مات ومبهوت جمال ذوالجلال
🦋بود بر لبهایشان ذکر کریم
مهر«بسمالله الرّحمن الرّحیم»
🌻مشکتر میریخت از گیسویشان
میچکیدی عطر گل از بویشان
🦋رایحهٔ تسنیم و عطر سلسبیل
داشت طعمی سرد وگرم و بیبدیل
🌻نهرها جاری ز شیر و انگبین
ماء مسکوب وگهی ماءِ مَعین
🦋میزبانش بود الله کریم
ایمنی بخشم ز شیطان رجیم
🌻بود آنجا حلقه پیغمبران
خاتم آنها نشسته در میان
🦋اوصیای او به دورش حلقهوار
مبتهج بودند از دیدار یار
🌻آن نگار امّی عالی تبار
مخزن علم و امین کردگار
🦋سید ومولا وجان جان ما
شمع جمع انبیا واولیا
🌻احمد محمود، نور نورها
شاهد ومشهود، آن«شمس الضحیٰ»
🦋حامدش مأجور «فی یوم الحساب»
شاهدش«مَن ذالَّذی عندالکتاب»(۴)
🌻ساقی حوضش شهنشاه جهان
قبلهٔ عالم، امیرالمؤمنان
🦋همسر وهمتای زهرای بتول
نامه اعمال، با مهرش قبول
🌻آفتاب عشق، لیلای وجود
مادر مهتاب، دریای شهود
🦋در دلم افتاد شور و ولوله
چون شدم یاد علی وفاطمه
🌻با دم مولا دمد نفخات صور
از گل زهرا دمد «آیات نور»
🦋«لیلة القدر»خدای بیمثال
مهر وقهرش، مهر وقهر ذوالجلال
🌻هفت دوزخ یک شرار آه اوست
روشنای هشت جنّت ماه اوست
🦋قرّة العین رسول سرمدی
فرّه بشکوه ذات ایزدی
🌻وارث ملک تمام ماسوا
کز فدک محروم کردندش عدا
🦋دختر خیرالوریٰ «شمسالضّحیٰ»
کاشف ظلمات ما، «بدرالدّجی»
🌻یعنی آن مولاتنا، خیرالنسا
مظهر جاه وجلال کبریا
🦋فاطر ارض وسماوات العلیٰ
نازل اندر شأن جودش«هل اتیٰ»
🌻فاطرجان وجهانها فاطمه
نام نامیش مجلّای همه
🦋فاطمه! آن شافع روز جزا
سرّالأسرار خدا «کنز خفیٰ»
🌻ای جمالت! طلعتُالله حمید
ای که نامت! قفل هردر را کلید
🦋ای دلیل ما دراین دارالغرور
ای«صراط الله»را رمز عبور
🌻دختر خورشید ملک ماسوا
همسر ماه علی مرتضیٰ
🦋جفت وجان حضرت شیرخدا
مادر شاه شهیدکربلا
🌻من چه گویم زان نشان بینشان
«کنز مخفی»را که جوید در عیان؟
🦋با زبان الکن وعقل سفیه
عذر تقصیرم پذیرا! ای فقیه!
🌻در فنون شعر گرچه فائقم
مدحت خورشید را نالایقم
🦋«مادح خورشید مداح خوداست
که دو چشمم سالم و نامردودست»(۵)
🌻پس ببخشا مادحت را روز حشر
مرحمت فرما بر این درویش دهر
🦋در به روی سائل مسکین مبند
رو مگردان! از چنین زار نژند
🌻کو به عشقت آمده این راه را
دست گیر این«نی نوای» بینوا
🦋خامُشیم ودر دلم غوغای توست
مهر بر لب، سینهام سینای توست
🌻«خامشیم و نعرهٔ تکرارمان
میرود تا پایتخت یارمان»(۶)
🦋خاک ما با شبنم عشقت عجین
گشته از صبح ازل تا یوم دین
🌻گر خرابم، گنج مهرت در دلم
مشتعل از عشق تو آب و گِلم
🦋جز فراقت «حاکم یوم الحساب!»
هرچه خواهی کن! که اعلم بالصواب!
🍀صلوات!
❤️ #ابوالفضلفیروزی_نینوا
🔻تذکرات؛
۱-با اندکی تغییر وامیست از مولوی بلخی
۲-تحریفی از آیه۱۷ نجم«مازاغالبصر وماطغى»
۳-وامیست از مولوی
۴-اشاره به آیه مبارکه ۴۳ رعد
۶و۵ وامیست از مولوی
🗓۱۴۰۲/۱/۱۲
🆔 @banavayeneynava
🦋🏵🍃
🏵🦋
🦋
🔻#مثنوی«#ضیافتنور»
🦋باز دیشب پر زدم بی بال وپر
در هوای دوست تا وقت سحر
🌻درخیال خویش هنگام سجود
سِیْرکردم باز در جام وجود
🦋بر براق عقل و بر بال خیال
رفتم از ناسوت تا مرز مثال
🌻در مسیر نفخهٔ نفحات دوست
رفتم آنجایی که خاطرخواه اوست
🦋«مثل پَرّ کاهی اندر تند باد
خود ندانستم کجا خواهم فتاد»(۱)
🌻اوفتادم برسر کوهی بلند
بازشد در منظرم دشتی خجند
🦋حق تجلّی کرد ودیدم یک نظر
آنچنانکه«ماطغی زاغالبصر»(۲)
🌻پردهای دیدم پراز نقش ونگار
عقل شد مبهوت واز دل شد قرار
🦋پردهای دیدم ز آیات جلال
حالتی رفتم برون از قیل وقال
🌻موسی جانم بهرقص آمد چو طور
چون تجلیّ کرد آن مستور حور
🦋برکهای دیدم زلال اشک ماه
مملو از نیلوفر ونوری سیاه
🌻برکهای دیدم پراز ماهی ونور
بر لبش داوود میخواندی زبور
🦋برکهای لبریز از ماهی وآب
من لبالب گشتم از اشعارناب
🌻برکه پر ماهی و من لبریز ماه
شب پر از ماه و دلم لبریز آه
🦋ماهیان غرق سماع وتاب وآب
بود هر نیلوفری در رقص وتاب
🌻شب منوّر از جمال ماهتاب
من شدم روشن ز مهر آن جناب
🦋برکه با نیلوفران در آب وتاب
من ز شوق وشور او مست وخراب
🌻من خموش وبرکه پر غوغای غوک
ساز من ناساز وساز دوست کوک
🦋سوختم در شعله آواز او
سِیْرکردم در جهان راز او
🌻خویش را با نفس دیدم در نزاع
مثل شمعی با نسیمی در سماع
🦋تا رسیدم مرز سِدرالمنتهیٰ
وارهیدم از قیود ماسوا
🌻«از تبتل تا مقامات فنا
پله پله تا ملاقات خدا»(۳)
🦋تاختم تا قاف «اَوْ اَدنیٰ»به پیش
باختم خود، در قمار یارخویش
🌻سیر کردم در مکان ولامکان
فارغ از قید تن وبند زمان
🦋تارسیدم بر در دارالسّلام
بارگاه آنکه شاهانش غلام
🌻کوبه یاقوت آن درب ثمین
«یاعلی ویاعلی!»بودش طنین
🦋یاعلی گفتیم وآن در بازشد
با طنینش سازم هم آواز شد
🌻درمیان کاخ آن باغ بلور
سفرهای دیدم پر از«اللهُ نور»
🦋بود غلمانی چو دُرّ آبدار
هریکی بر گرد او پروانهوار
🌻حوریان مستانه با غنج ودلال
مات ومبهوت جمال ذوالجلال
🦋بود بر لبهایشان ذکر کریم
مهر«بسمالله الرّحمن الرّحیم»
🌻مشکتر میریخت از گیسویشان
میچکیدی عطر گل از بویشان
🦋رایحهٔ تسنیم وعطرسلسبیل
داشت طعمی سرد وگرم وبیبدیل
🌻نهرها جاری ز شیر وانگبین
ماءمسکوب و گهی ماءِ مَعین
🦋میزبانش بود مولای کریم
آن بدیعاللطف احسانالقدیم
🌻بود آنجا حلقه پیغمبران
خاتم آنها نشسته در میان
🦋اوصیای او بدورش حلقهوار
مبتهج بودند از دیدار یار
🌻آن نگار امّی عالی تبار
مخزن علم وامین کردگار
🦋سید ومولا وجان جان ما
شمع جمع انبیا واولیا
🌻احمدمحمود، نور نورها
شاهد ومشهود، آن«شمسالضحیٰ»
🦋حامدش مأجور«فی یومالحساب»
شاهدش«مَن ذالَّذی عندالکتاب»(۴)
🌻ساقی حوضش شهنشاه جهان
قبلهٔ عالم، امیرالمؤمنان
🦋همسر وهمتای زهرای بتول
نامه اعمال، با مهرش قبول
🌻آفتاب عشق، لیلای وجود
مادر مهتاب، دریای شهود
🦋در دلم افتاد شور و ولوله
باز با یاد علی وفاطمه
🌻از دم مولا دمد نفخات صور
با علی برخیزم از اعماق گور
🦋از گل زهرا دمد آیات نور
پرتو رویش بود حور وقصور
🌻لیلةالقدر خدای بیمثال
مهر وقهرش، مهر وقهر ذوالجلال
🦋هفت دوزخ یک شرار آه اوست
روشنای هشت جنّت ماه اوست
🌻قرّة العین رسول سرمدی
فرّه بشکوه ذات ایزدی
🦋وارث ملک تمام ماسوا
کز فدک محروم کردندش عدا
🌻دختر خیرالوریٰ «شمسالضّحیٰ»
کاشف ظلمات ما «بدرالدّجی»
🦋یعنی آن مولاتنا، خیرالنسا
مظهر جاه وجلال کبریا
🌻فاطرالارض وسماوات العلیٰ
نازل اندر شأن جودش«هل اتیٰ»
🦋فاطرجان و جهانها فاطمه
نام نامیش معلّای همه
🌻فاطمه! آن شافع روزجزا
سرّالاسرار خدا«کنز خفیٰ»
🦋فاطمه! ای طلعتاللهالرشید
ای که نامت! قفل هردر را کلید
🌻ای دلیل ما دراین دارالغرور
ای«صراط الله»را رمز عبور
🦋دختر خورشید ملک ماسوا
همسر ماه علی مرتضیٰ
🌻جفت وجان حضرت شیرخدا
مادر شاه شهیدکربلا
🦋من چه گویم زان نشان بینشان
«کنز مخفی»را کجا جویم عیان؟
🌻با زبان الکن وعقل سفیه
عذر تقصیرم پذیرا ای فقیه
🦋در فنون شعر گرچه فائقم
مدحت خورشید را نالایقم
🌻«مادح خورشید مداح خوداست
که دو چشمم سالم ونامردودست»(۵)
🦋پس ببخشا مادحت را روز حشر
مرحمت فرما براین درویش دهر
🌻در به روی سائل مسکین مبند
رو مگردان! از چنین زار نژند
🦋کو به عشقت آمده این راه را
دستگیر! این«نینوای»بینوا
🌻خامُشیم ودر دلم غوغای توست
مهر بر لب، سینهام سینای توست
🦋«خامشیم ونعرهٔ تکرارمان
میرود تا پایتخت یارمان»(۶)
🌻خاک ما با شبنم عشقت عجین
گشته از صبح ازل تا یوم دین
🦋گر خرابم، گنج مهرت در دلم
مشتعل از عشق تو آب و گِلم
🌻جز فراقت«حاکم یومالحساب!»
هرچه خواهی کن! که اعلم بالصواب!
🍀صلوات
❤️ #ابوالفضلفیروزی_نینوا
🔻تذکرات؛
۱-با اندکی تغییر وامیست از مولوی بلخی
۲-تحریفی ازآیه۱۷ نجم«مازاغالبصر وماطغى»
۳-وامیست از مولوی
۴-اشاره بهآیه مبارکه۴۳رعد
۶و۵ وامیست از مولوی
🗓۱۴۰۲/۱/۱۲
🆔 @banavayeneynava