👆مبهوت گلبهی-۲۲بهمن۱۴۰۲
☘#چکامهٔشرارانتظار
میگذشتم در زمستان از خیابان بهار
پیرهن چاک وغزلخوان، مست ومنگ وبیقرار
چشم من افتاد ناگه بر جمال گلبهی
نوشکفته درمیان برف ویخ، پیش از بهار
بهبهام بشکفت چون مبهوت آنگلرخ شدم
چهچهام برخاست تا آمد نوای آن هَزار
یوسف جانم به چاه آن زنخدانش فتاد
چون درآمد بوی ماهش، منشدم یعقوبوار
هرطرف گلکرد عشق وهرکجا مهرشدمید
هرچه دیدم بود یک آئینهٔ حسن نگار
بود هر برگ درختی شرح دیوان غمش
هرنوایی پردهای میزد نهان و آشکار
ای جمال بیمثالت مات کرده عالمی
نوبهار عارضت، باغ بهار روزگار
کیدمد مهرت ز مغرب تاکه شرق آید بجوش
کی کشد قدقامت سرو تو دراین لالهزار؟
بیتو جانها در ستوه وخیل دلها بیشکیب
بیتو دنیا چون جهنم، صبح روشن شامتار
بینوایت هرصدایی «انکرالاصوات»هست
نغمهٔ هر بلبلی بی توست آهنگ حمار
بیتو دریا چون کویر و رودها چون اژدها
هر قناری چون کلاِغ وباغها چون شورهزار
آهوان دشت بیتو گرگ آدمخوار هست
گل بهچشمم خار وشهد آید بکامم زهرمار
بیتو باران سنگسار وآسمان سقفی کثیف
باتو امّا سنگ وخار راه، موم وگلعذار
باتو باشد دیو ،حور ونار، نور وتلخ، شهد
سختم آسانی،غمم شادی،شبم مثل نهار
کی شراب تلخ مردافکن فزاید مستیم
آن«سقاهم ربّهم»شاید برد از سر خمار
باتو طرحی نو دراندازم دراین کهنه رباط
تا براندازم ز هستی نقش غیر آن نگار
تا نبیند هیچکس جز جلوه روی تو را
تاکه در آئینهام روی تو افتد بی غبار
صد نیستان«نینوا» در شعلهٔ عشقت بسوخت
بیش ازاین مگذار مارا در شرار انتظار
♥️ابوالفضلفیروزی(نینوا)
🗒۱۴۰۳/۲/۱
🆔@banavayeneynava