eitaa logo
بندگی خدا
70 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
56 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به هر کس دوست دارید رأی بدهید . چون با او محشور خواهید شد . ۖ . ...... وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا و هیچ ستمی به هيچکس نخواهد شد . اسراء ۷۱ 𖣔﷽𖣔 رئیسی است ، که شد . جز این هر چه باشد است . برای 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 𖣔🇮🇷🇵🇸🇮🇷𖣔
🔹آقا سید عيدت مبارک عیدی ما محشورشدن با شما انشاالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقاترین محبوبترین سید دنیا ❤❤❤ عیدتان مبارک🌺🌺🌺
ای کاش که آسمان دری بگشاید خالق به وطن عنایتی فرماید تا هشتم تیر،از دل ِصندوق رای آنکس که شبیه توست بیرون آید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یاد تو مژده‏ ی میلاد تو، نفحه ی باد صباست رایحه ‏ی یاد تو با دل ما آشناست آمدی و باب هر حاجت دلها شدی باب حوائج تویی، نام تو ذکر خداست 💐شب میلاد اباالرضا، امام موسی کاظم علیه السلام مبارک باد.
🅾کرامات علیه السلام ‍ارم 5⃣ امام کاظم علیه السلام و خبر از آینده❗️ 🔷علی بن یقطین می گوید:امام کاظم(ع) به من فرمود: «خداوند در دستگاه سلطان (طاغوت) دوستانی را دارد که از حریم اولیای خود، به وسیله ی آن ها دفاع می کند». (جامع الرّواه، ج ٢، ص ٥٣٨) 🔷علی بن یقطین از مدافعین اولیای خدا بود در عین حال در ظاهر به امر امام به عنوان یکی از های هارون الرّشید، در دستگاه هارون، کار می کرد. (تنقیح المقال، ج ٢، ص ٣١٦). ♦️در یکی از روزها، هارون الرّشید لباس هایی به عنوان قدردانی و گرامیداشت علی بن یقطین، برای او فرستاد، که از جمله ی آنها لباس فاخر و سیاه رنگ از نوع «خَزّ» طلاباف و گرانبها بود علی بن یقطین مطابق معمول که خمس اموالش را نزد امام کاظم(ع) می‌برد، آن لباس ها را همراه خمس اموالش توسّط غلامش به خدمت امام کاظم(ع) فرستاد و تقدیم کرد. ▫️امام کاظم(ع) آنها را قبول کرد، و سپس آن لباس فاخر شاهانه و طلاباف را توسّط فرد دیگری به علی بن یقطین بازگردانید، و در نامه ای برای وی نوشت که: «این لباس مخصوص را نزد خود نگهدار و از دستت خارج نکن که روزی جریانی پیش می آید که به وجود آن نیاز شدید پیدا می کنی» ♦️علی بن یقطین، حیران شد، که چه راز در پشت پرده هست، ولی طبق دستور امام آن لباس را در جای مورد اطمینان نگه داشت. ▫️مدّتی از این جریان گذشت، بین علی بن یقطین و خادم مخصوصش، کدورتی پیش آمد و آن خادم از خانه ی او بیرون آمد تا این که در فرصتی مناسب خود را به هارون الرّشید رسانید و از «علی بن یقطین» سعایت و سخن چینی کرد و به هارون گفت: «علی بن یقطین به امامت موسی بن جعفر(ع) اعتقاد دارد و خمس مالش را در هر سال برای او می فرستد، و از جمله فلان لباس فاخر طلاباف را که شما به او داده بودید، آن را در فلان وقت برای موسی بن جعفر(ع) فرستاده است.» ♦️هارون سخت خشمگین شد و بی درنگ علی بن یقطین را جلب کرد، و با تندی به او گفت: «آن لباس خزّی سیاه را چه کردی؟!» ▫️علی بن یقطین: «آن را در کیف مخصوصی گذاشته ام و خوشبو نموده ام و صبح و شام به عنوان تبرّک، آن را باز می کنم و به آن می نگرم و سپس به جای خود می گذارم» ♦️هارون گفت: هم اکنون آن را به اینجا بیاور. ▫️علی بن یقطین همان دم یکی از غلامان را فرستاد و به او گفت: به فلان خانه برو و فلان صندوق را باز کن، و کیف مخصوص را به اینجا بیاور. غلام رفت، همان را یافت و نزد هارون آورد، هارون آن را گشود و آن لباس فاخر مخصوص را در میان آن دید که خوشبو شده و در جای بسیار خوبی نگهداری می شود، خشمش فرو نشست و به علی بن یقطین گفت: آن را به جای خود برگردان و دیگر هرگز سعایت (و گزارش ناجوانمردانه ی) افراد را درباره تو قبول نمی کنم، علاوه بر آن دستور داد جوایزی به علی بن یقطین دادند و مقرّر داشت که هر سال این جوایز را به او بدهند و سپس دستور داد تا به آن غلام سعایت کننده، هزار شلّاق بزنند. که وقتی زیر شلّاق قرار گرفت، در پانصدمین شلّاق، جان سپرد ... منبع: اعلام الوری، ص ٢٩٣ علیه‌ الصلواة‌ و السلام مبارکباد