eitaa logo
بندگی خدا
78 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.4هزار ویدیو
52 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‏داستان عجيبی است... به اصرار خودش از ICU به بخش منتقلش كردند می‌گفت: جای زيادی اشغال كرده است صدای سرفه‌های ممتدش داد می‌زند صرفا كرونای لعنتی نيست امروز چنان به دلم نشسته بود عكسش را برای پدرم فرستادم، باورش نمی‌شد! او فرمانده عمليات والفجر ١٠ بوده در حلبچه ‏آن روز ماسكش را به كودک كُرد عراقی داده بود امروز تخت ICU را به جوان عرب اهوازی انگار اين نسل ياد گرفته‌اند انگار تاريخ در حال تكرار است ريه‌ای هم ندارد كه كرونا كار سختی داشته باشد او قهرمان ملی شد و قهرمان هم ماند نه وارد اقتصاد شد، نه سياست نه پزشكی و نه ورزش ‏در شمايل يک قهرمان همانی كه بايد باشد... امروز از او خواستم برايم شعری بخواند چند دقيقه صبر و در ميان سرفه‌ها و لبخندهايش شعری از را با آن صدای شكسته خواند: ‏شهیدی که بر خاک می‌خفت سر انگشت در خون خود می‌زد و می‌نوشت دو سه حرف بر سنگ: " به امید پیروزی واقعی نه در جنگ، که !