eitaa logo
سابقه گسترده طلایی💛
11.9هزار دنبال‌کننده
17هزار عکس
1هزار ویدیو
55 فایل
کانال اصلی گسترده طلایی💛👇 @gostardeh_talaei #ادمین_اصلی_جهت_سفارش_تبلیغات💛👇 @talaei_ads
مشاهده در ایتا
دانلود
با هق هق افتادم به پای بابا و گفتم: توروخدا بابا نزار منو ببرن. من نمیخوام بابا. اون ارباب پیره من بدم میاد ازش. میخوام بخونم میخوام شم. بابا با بی رحمی گفت: خفه شو دختر برای اینکه پدرت بمونه باید بری. من نمیخوام بمیرم تو اشتباه منی برو. هولم داد سمت خدمه ی ارباب و دوید از حیاط عمارت بیرون. با هق هق به رفتنش خیره شدم. خدمتکارا با شدت بردنم توی عمارت و منم بلند بلند گریه میکردم که در باز شدو ارباب با عصبانیت اومد. با دیدنم بااخم گفت: چراگریه می کنی؟ اماده شو الان دامادت میاد. با تعجب و صدای لرزون گفتم: ؟ پس شما کی هستین؟ لبخند جدی زد و گفت: برادرزادم دختر‌ جون. من ۷۰ سال سنمه توی ۱۷ ساله رو میخام چیکار؟ با بهت نگاهش کردم که در باز شد و پسر جوون و جذابی وارد شد و گفت: عموجان میشه باهاش تنها باشم.حرف بزنیم؟ ارباب بزرگ رفت بیرون و برادرزادش اومد نزدیک و گفت...:😱 http://eitaa.com/joinchat/3467640849Cf318e64573