eitaa logo
سابقه گسترده طلایی💛
12هزار دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
1هزار ویدیو
55 فایل
کانال اصلی گسترده طلایی💛👇 @gostardeh_talaei #ادمین_اصلی_جهت_سفارش_تبلیغات💛👇 @talaei_ads
مشاهده در ایتا
دانلود
... 🔴 فرمودند: روزی از خیابانی عبور می کردم به یک ساختمان نیمه کاره رسیدم . بنّایی بالای ساختمان در حال چیدن آجر بود که ناگهان دیدم بنّا پایش لغزید و از آن ارتقاع بسیار زیاد با شدت به پایین پرتاب شد ، در همین حال کارگر او که پایین ساختمان بود نگاهی به بنّا کرد و به آرامی گفت : 🔴که باکمال تعجب دیدم کلام این کارگر باعث شد بنا به جاذبه زمین غلبه کرد و از همان بالا آرام پایین آمد و روی زمین قرار گرفت 🔴جناب علاّمه می فرمایند که به دنبال کارگر راه افتادم تا ببینم او که چنین قدرت به دست آورده که ناگهان با ای مواجه شدم چرا که او ... ...👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3585409024C29a819a057
پیج شخصی🔴 سلام 17 ساله ام نه چاقم نه زشتم 😶 ولی کسی بهم توجه نمیکنه ؟🤕🔥 جواب مردم همیشه در🤪🤣🤣👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1961885714C35d095841b فقط جواب علیرضا عالللی بود😂🔥🤦🏻‍♂️
📛 قبر و انتقال به قم 😱 من مسئول پذیرش سازمان بودم.یک روز دوخانم میانسال مراجعه کردند.حکمی مبنی بر قبر یک خانم که چندماهی از دفنش میگذشت داشتند.میخاستند بنابر وصیت متوفی اورا به وادی السلام قم منتقل کنند.کارشان انجام شد.از راننده خواستم را منتقل کندمشغول رفع و رجوع کارهای دیگر شدم.حدود یک ساعت و یا بیشتر گذشت که راننده زنگ زدبا صدای بلند گریه میکند و میگویدفلانی بیا!!!😳😭خواهش میکنم بیا😳😭 رفتم کنار و با بسیار مواجه شدم باورم نمیشد ....😱 🖌ادامه این داستان واقعی را بخوانید👇 https://eitaa.com/joinchat/1883635760C6a5de32ff3
📛 قبر و انتقال به قم 😳 من مسئول پذیرش سازمان بودم.یک روز دوخانم میانسال مراجعه کردند.حکمی مبنی بر قبر یک خانم که چندماهی از دفنش میگذشت داشتند.میخاستند بنابر وصیت متوفی اورا به وادی السلام قم منتقل کنند.کارشان انجام شد.از راننده خواستم را منتقل کندمشغول رفع و رجوع کارهای دیگر شدم.حدود یک ساعت و یا بیشتر گذشت که راننده زنگ زدبا صدای بلند گریه میکند و میگویدفلانی بیا!!!😳😭خواهش میکنم بیا😳😭 رفتم کنار و با بسیار مواجه شدم باورم نمیشد ....😱 🖌ادامه این داستان واقعی را بخوانید👇 https://eitaa.com/joinchat/1883635760C6a5de32ff3
📛 قبر و انتقال به قم 😳😱 من مسئول پذیرش سازمان بودم.یک روز دوخانم میانسال مراجعه کردند.حکمی مبنی بر قبر یک خانم که چندماهی از دفنش میگذشت داشتند.میخاستند بنابر وصیت متوفی اورا به وادی السلام قم منتقل کنند.کارشان انجام شد.از راننده خواستم را منتقل کندمشغول رفع و رجوع کارهای دیگر شدم.حدود یک ساعت و یا بیشتر گذشت که راننده زنگ زدبا صدای بلند گریه میکند و میگویدفلانی بیا!!!😳😭خواهش میکنم بیا😳😭 رفتم کنار و با بسیار مواجه شدم باورم نمیشد ....😱😰 🖌ادامه این داستان واقعی را بخوانید👇 https://eitaa.com/joinchat/1883635760C6a5de32ff3