هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
_ #آرایشغلیظ ممنوع! #لاکجیغ ممنوع!
از این به بعد موهات یک سانت کوتاه بشه تنبیه میشی..در عین حال حق نداری موهاتو از شالت بیرون بریزی!
_ دیگه چی؟ مگه اومدم پادگان نظامی؟
شالم رو کنار زد و گفت
- پادگان نظامی نیومدی..اومدی خونهی کیان بزرگمهراز #خط_قرمز های من رد بشی گردنت رو میشکنم..حالیته؟
معترض میگم
_ برو بابا.. من که یه روز هم تحمل نمیکنم!
دستش رو پس زدم تا کنار برم..کمرم رو چنگ زد و از زمین بلندم کرد و محکم به دیوار کوبیدم
_نمیتونی مجبورم کنی
_ غلط کردی ازمن کمک خواستی برای آزادی بابات
http://eitaa.com/joinchat/900726793C72e4b375b3
#محدودیتسنیرعایتشود❌
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
خسته از تماشای نمایش خانومها سمت نوشيدني ها رفتم.
ليوان بزرگ آب پرتقال روبرداشتم
يهو چرخيدم كه تو سينه ي مردونه اي فرو رفتم.
تمام آب پرتقال پخش شد تو صورتش..
يقه اش رو چسبيدم تا نيوفتم.
قدمي به عقب برداشت و عصبي كمرم رو چنگ زد.
فاصله مون كم بود و نفسهاي عصبيش به صورتم مي خورد.
صداي بم و خشدارش توي گوشم نشست.
-بكش كنار بچه!
با اين حرفش اخمي كردم و نگاهم رو كمي بالا آوردم.
با همون تن صدا كه حالا پوزخند هم چاشنيش بود گفت:
-باور كنم تمام اين نمايش رو راه ننداختي تا خودت رو بندازي به من جلب توجه کنی؟
با اين حرفش زدم تخت سينه اش...
https://eitaa.com/joinchat/338165799C5dd122a7d3
#محدودیتسنیرعایتشود ❌☝️