eitaa logo
بانک عکس دفاع مقدس
3.3هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
121 ویدیو
26 فایل
📷 مرجع عکس کانال‌های شهدایی ❌ روی تصاویر لوگو نزنید 📌استفاده از تصاویر آزاد است 📌 با فوروارد مطالب از کانال شهدا حمایت کنید. 📌تلگرام https://t.me/bank_aks https://www.instagram.com/defense_ir?r=nametag
مشاهده در ایتا
دانلود
شهردار بیا منو بردار ..!! وقتی نیروها از برنامه‌های خسته‌کننده مثلِ رزم شبانه و مراسم صبحگاهی برمی‌گشتند همه داخل سنگر و یا چادر دنبال «شهردار» و یا «خادم‌الحسین» می‌ گشتند و برایِ اینکه نشان دهند تا چه اندازه خسته و بی حس و حال هستند، می‌گفتند: «شهردار بیا منو بردار» کنایه از اینکه از دست رفتم بیا به‌ دادم برسツ 💠 @bank_aks
☕️ چایخانه ... در هر مڪان و وضعيتی که بوديم چـای را آماده می‌ کرد. به شوخی می‌گفت: هر خطی که چايی در آن درست شود، سقوط نمی‌کند. او پيرمرد خوش‌مشرب و دوست‌داشتنی بود حتی در عمليات والفجر ۸، قند و چایی را در پلاستيکی‌گذاشته و زير کلاهش جاسازی‌کرده بود و آن‌سوی رودخانه که باور نداشتيم ديگر چای بنوشيم، با روشن کردن آتش بساطِ چای را فراهم کرد. هواپيماهای دشمن ما را بمباران کردند و چايخانه حاجی هم مورد اصابت قرار گرفت و زير و رو شد. مدتی بعد حاجی از زير خاک ها بيرون آمد و بی‌ اعتنا به آن‌ چه اتفاق افتاده بود گفت : بچه‌ هـا غم‌ِ تون نباشد ؛ به کوری چشم دشمن چايخانه سرپاست 💠 @bank_aks
شوخ‌ طبعی رزمندگان بخشی از فرهنگ گستـرده و غنی دوران دفاع‌مقدس را در برمی‌گیرد، زندگی در جبهه علاوه بر هـمراه بودن با جهـاد و عبادات با شوخی‌ ها و طنز پردازی‌ هایی نیز آمیخته بود به طوری که به اظهار بیشتر رزمندگان ، یک رویِ دوران جـنگ که کمتـر بـه آن پرداخـته شده است هـمین شوخ‌طبعی‌ها است. 💠 @bank_aks
شوخی با امدادگران ... یک‌ بار کـه با یکی از امـدادگرها ، برانکاردِ لوله شده‌ای را برای حمل مجروح باز کردیم، چشم‌مان به عبارت حمل بار بیش از ۵۰کیلو ممنوع افتاد. از قضا مجروح نیز خوش هیکل بود. یک نگاه به‌ او و یک نگاه به‌عبارت داخل برانکارد می‌کردیم. نه می‌توانستیم بخندیم و نه می‌توانستیم او را از جایش حرکت بدهیم. بنده خدا این مجروح نمی دانست چه بگوید. بالاخره حرکت کردیم و در راه، کمی می‌آمدیم و کمی هم می‌خندیدیم .افراد شوخ طبع ، دست از برانکـارد خون آلود حملِ مجروح هم برنداشته بودند . 💠 @bank_aks
گربه‌های عرب ... در فاو گربه زیاد بود ... یک روز یکی از این گربه‌ ها به پایین خاکریز آمده بود، ما بخاطر اینکه گربه ترکش نخورد و بلایی سرش نیاید ، می‌گفتیم: « پیشته ، پیشته » در همین لحظه، علیرضا کوهستانی هم آمد، تا دید دارم گربه را پیشت میکنم، و گربه هم به حرف من توجهی نمی کند، گفت: « رضا جان ! مثل این که فراموش کردی تویِ عراق هستیم و این گربه هم عراقی هست، ببین تکان نمی‌ خورد، حرفت را نمی‌ فهمد تو باید عربی باهاش حرف بزنی، باید بگویی: « الپیشت ـ الپیشت » :) راوی : رضا دادپور رزمنده بهداری لشکر۲۵ کربلا 💠 @bank_aks
روزی سر کلاس آموزش مخابرات فرق بی‌ سیم «اسلسون» را با بی‌سیم «پی‌ آر سی» از بچه‌ها پرسیدم ... یکی از بسیجی‌های نیشابوری دستش را بلند کرد ؛ گفت: « مو وَر گویم؟» با خنده بهش گفتم: « وَر گو » گفت: «اسلسون اول بیق بیق مِنه، بعد فیش فیش مِنه ، ولی پی آر سی از همو اول فیش فیش مِنه » کلاس آموزشی از صدای خنده‌ بچه‌ها رفت رو هوا .... :) 💠 @bank_aks
گویا قرار بوده یکی‌ از رفقا عکس تکی بگیره..! 😅 💠 @bank_aks
وقتی شوخ‌ طبعی بچه‌ها گُل می‌ کند .... تیر ماه ۱۳۶۳ اردوگاه شهید رضا محرمی خوزستان جاده اهواز - خرمشهر شوخ‌طبعی نیروهای گردان تخریب پس از آموزش استتار 💠 @bank_aks