💎 وجود آمدن چشمۀ جوشان به اراده حضرت
🔶 در سفری خدمت امام رضاعليه السّلام بوديم. به بيابانی رسيديم كه نزديک بود در اثر تشنگی هلاک شويم. امام هشتم عليه السّلام فرمودند: به فلان مكان برويد، چشمه ای را مشاهده می كنيد.
🔷 همه کاروان به آن جا رفتیم. از آن چشمه نوشیدیم و حیوانات را سیراب کردیم.
✅ اما هنگام حركت هرچه جستجو كرديم، از چشمه اثری نديديم.
🌐 (بحارالانوار، ج 49، ص 37 و عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 217.)
🔸 https://btid.org/fa/koodak
📎 #اهل_بیت
📎 #کودکانه
📎 #امام_رضا_علیه السلام
📎 #داستان
🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزههای علمیه
@banketolidat
💎 شفاعت از گناهکار
🔶 شبی معین الدین اشرف در حرم امام رضا علیه السلام خواب بود. او داشت برای وضو آماده می شد که دید مرد نورانی با چند نفر وارد صحن شدند.
🔷 آن مرد بلند فریاد زد: این خبیث را از اینجا بیرون بیاورید!
❌ چند نفر شروع به کندن قبر کردند. من از یکی پرسیدم: این مرد نورانی کیست؟! او گفت: ایشان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است.
✅ در این هنگام دیدم حضرت رضا علیه السلام از حرم بیرون آمدند، سلام و احترام کردند و خواستند تا این کار انجام نشود.
🕋 امام رضا علیه السلام گفتند: هر چند او گناهکار است، ولی وصیت کرده در جوار من به خاک سپرده شود، او را به من ببخشید. امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: او را به تو بخشیدم.
🌐 (کرامات رضویه، ج2، ص100، به نقل از دارالسّلام نوری.)
🔸 https://btid.org/fa/koodak
📎 #اهل_بیت
📎 #کودکانه
📎 #امام_رضا_علیه السلام
📎 #داستان
🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزههای علمیه
@banketolidat
💎 نجات اسیر
⏱ در زمان حمله ترکان به استرآباد خیلی از زنان و دختران را به اسیری گرفتند. یکی از این اسرا دختر یک پیرزن بود.
🔷 پیرزن در فراق دخترش خیلی ناراحت بود. روزی به راه افتاد تا از امام رضا علیه السلام آزادی دخترش را بخواهد. از طرفی هم ترکان دختر او را به بازار بردند و به یک تاجر مسلمان فروختند.
🔶 مرد با خدایی که رفیق این تاجر بود، شب قبل در خواب دیده بود در حال غرق شدن است، اما دختری او را نجات می دهد.
✅ فردا که پیش تاجر آمد، چشمش به دختر افتاد، فهمید همان دختری است که او را نجات داده، او را خرید و به خانه برد، بعد او را برای پسرش خواستگاری کرد.
🔺شرط دختر برای ازدواج یک سفر مشهد بود. اما وقتی به مشهد رسید بیمار شد.
🔷 پسر با عجله به سمت حرم رفت و از امام رضا علیه السلام کمک طلبید، او در بیرون حرم پیرزنی را دید. از او درخواست کرد که از همسر بیمارش پرستاری کند، او هم به خاطر خدمت به زائر آقا قبول کرد.
🎁 وقتی به بالای سر دختر بیمار رسید، دید که دختر خودش است.
🌐 (دارالسّلام نوری، ج2، ص99.)
🔸 https://btid.org/fa/koodak
📎 #اهل_بیت
📎 #کودکانه
📎 #امام_رضا_علیهالسلام
📎 #داستان
🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزههای علمیه
@banketolidat
💎 رساندن مخارج زائر
🔶 یکی از دانشمندان به زیارت امام رضا علیه السّلام آمد، اما بعد از چند روز دیگر پولی برای بازگشت نداشت.
🔷 او رو به گنبد کرد و گفت: آقای من! من زائرت هستم، روزی سه سکه خرج غذای من است، این مقدار را به من برسان.
🎁 پس از این خواهش، هر روز که از خواب بیدار می شد، می دید که سه سکه در اطاق خانه است.
🌐 (کرامات رضویه، ج1، ص250، به نقل از تحفة الرضویه.)
🔸 https://btid.org/fa/koodak
📎 #اهل_بیت
📎 #کودکانه
📎 #امام_رضا_علیه_السلام
📎 #داستان
🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزههای علمیه
@banketolidat
💎 شفاعت به خاطر مادر
✳️ دو تا برادر بودند، یکی خوب و مؤمن، دیگری مردم آزار و بدکار. روزی هر دو عازم سفر مشهد شدند.
در راه برادر بدکار دست از اذیت مردم برنمی داشت، او در میانه راه مریض شد و از دنیا رفت.
🔻 چند روز بعد از دفن، خواب مرده را دیدند که وضعش خوب بود. از او جریان را پرسیدند. می گفت: همین که از دنیا رفتم، آتش مرا فرا گرفت. هنگام غسل آتش بر من می ریختند، بعد هم مرا در پارچه ای از آتش پیچیدند.
🔷 هرچه فریاد می زدم کسی صدایم را نمی شنید تا اینکه مرا وارد حرم امام کردید و دور حرم طواف دادید.
🔶 من هر چه التماس می کردم امام رضا علیه السلام جواب نمی داد تا اینکه پیرمردی گفت: او را به مادرش قسم بده.
🎁 وقتی این کار را کردم، آقا زیر لب چیزی گفت. بعد از آن از حرم بیرون آمدم و دیگر آن آتش ها نبود.
🌐 (کرامات رضویّه، ج2، ص116، و دارالسّلام عراقی ص491.)
🔸 https://btid.org/fa/koodak
📎 #اهل_بیت
📎 #کودکانه
📎 #امام_رضا_علیهالسلام
📎 #داستان
🔰 معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزههای علمیه
@banketolidat
💠 یهودی که با صدقه از نفرین پیامبر(ص) نجات یافت
🟢 روزی پیامبر صلی الله علیه وآله با اصحابشان در جایی ایستاده بودند. شخصی یهودی که از کنار ایشان عبور می کرد، به جای سلام به ایشان گفت: سام علیک ؛ مرگ بر تو باد . پیامبر صلی الله علیه وآله نیز در جوابش فرمودند: علیک ؛ یعنی بر خودت باد... .
🔻 وقتی یهودی رفت، فرمودند: امروز ماری گردن این یهودی را نیش می زند و او خواهد مرد. یهودی رفت و هیزمی زیادی جمع کرد و صحیح و سالم برگشت. پیامبر به او فرمودند: هیزم هایت را بر زمین بگذار. وقتی هیزم ها را روی زمین گذاشت، دید مار سیاهی درون آن است که چوبی را با دندان هایش گاز گرفته است.
🔻 پیامبر به او فرمودند: امروز چه کار کردی؟ گفت وقتی برای کندن هیزم می رفتم، دو گِرده نان داشتم که یکی را خودم خوردم و یکی را انفاق نمودم. پیامبر فرمودند: به واسطه همان انفاق است که خداوند بلا را از تو دفع نموده است. یکی از آثار صدقه، دفع مرگ ناگهانی است.
📚 کافی، اسلامیه، ج4، ص5.
🌐 https://btid.org
📎 #اعتقادات
📎 #صدقه
📎 #مرگ_ناگهانی
📎 #داستان
@banketolidat
💠 تسبیح در و دیوار
🟢 مرحوم حاج آقا رحیم ارباب نقل میکند یک شب من از اتاقم در مدرسه علمیه به قصد وضو بهسوی صحن مدرسه آمدم که نماز شبم را بخوانم. وقتی از اتاق بیرون آمدم، دیدم صدای همهمهای میآید. هرچه نگاه کردم، دیدم همه جا سوت و کور است و گویا صدا از درخت و همه جا میآید؛ مثل یک ذکری بود.
🔻 رفتم وضوخانه دیدم آنجا هم صدا میآید، تعجب کردم این صدای ذکر از کجاست. آمدم توی ایوان نماز بخوانم، اما همینطور توی فکر بودم که این صدا از کجا میآید؟ قدری که رفتم دیدم مرحوم آخوند کاشی مشغول نماز شب هستند و توی قنوت وِتْرشان همینطور ذکر میخواند و گریه میکند و در و دیوار هم با ایشان ذکر میگویند.
🔻 من همینطور ایستادم و به او نگاه کردم تا نماز صبح شد و دیدم سر و صدا هم تمام شد. فردا رفتم درس آخوند و به ایشان گفتم: آقا من یک سوالی از شما دارم. فرمود: بفرمائید. گفتم: من چنین چیزی از شما دیدم و ذکر در و دیوار، جریان چی بود؟
🔻 آخوند فرمود: خودتان شنیدید؟ گفتم: بله.
فرمودند: خداوند به تو عنایتی کرده است که شنیده ای. چون قرآن کریم میفرماید: در و دیوار تسبیح خدا را میگویند. اگر کسی ذکر موجودات را درک کند و بفهمد، معلوم است که خداوند توجهی به او کرده است.
🔻 به قول شاعر: زبان موجودات این است:
ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم از شما نامحرمان ما خامُشیم
📚 پایگاه اطلاع رسانی حوزه، https://B2n.ir/w59554.
🌐 https://btid.org
📎 #اعتقادات
📎 #تسبیح
📎 #داستان
📎 #عبادت
@banketolidat
💠 گول ظاهر افراد را نخوریم
🟢 در حديثى آمده است: اميرمؤمنان على علیهالسلام شبى از مسجد كوفه به
سوى خانه خويش حركت كرد، در حالى كه كميل بن زياد كه از دوستان خاص آن حضرت بود ایشان را همراهى مى كرد. در اثناء راه از كنار خانه مردى گذشتند كه صداى تلاوت قرآنش بلند بود و اين آيه را أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ... با صداى دلنشين و حزين مى خواند.
🔻 كميل در دل از حال اين مرد بسيار لذت برد و از روحانيت او خوشحال شد. بى آنكه کمیل چيزى بر زبان براند، امام رو به سوى او كرد و فرمود: سر و صداى اين مرد مايه شگفتی تو نشود، او اهل دوزخ است و به زودى خبر آن را به تو خواهم داد!
🔻 كميل از اين مساله در تعجب فرو رفت، نخست اينكه امام از فكر و نيت او آگاه گشت و ديگر اينكه شهادت به دوزخى بودن اين مرد ظاهر الصلاح داد. مدتى گذشت تا سرانجام كار خوارج به آنجا رسيد كه در مقابل امير مؤمنان ايستادند و حضرت با آنها پيكار كرد؛ در حالى كه قرآن را آن گونه كه نازل شده بود، حفظ داشتند.
🔻 اميرمؤمنان علیهالسلام رو به كميل كرد و در حالى كه شمشير در دست حضرت بود و سرهاى آن كافران طغيانگر بر زمين افتاده بود، با نوک شمشير به يكى از آن سرها اشاره كرد و فرمود: اى كميل! أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ
يعنى اين همان شخصى است كه در آن شب تلاوت قرآن مى نمود و حال او اعجاب تو را برانگيخت. كميل حضرت را بوسيد و استغفار كرد.
📚 تفسیر نمونه، اسلامیه، ج19، ص398.
🌐 https://btid.org
📎 #اعتقادات
📎 #داستان
📎 #ظاهر_الصلاح
@banketolidat
📚 روزهای خدا
📓 در این کتاب، تلاش شده است اطلاعات و ویژگیهای برخی از مناسبتهای مذهبی بهصورت درسنامه و با استفاده از قالبهای جذابی مانند جدول، داستان، مسابقه، شعر و... تنظیم گردد و در اختیار علاقهمندان و مربیان کودک و نوجوان قرار گیرد.
✍️به قلم: محمود خیری، غلامرضا محسنی
📎 #معرفی_کتاب
📎 #داستان
@banketolidat
☸️آموزش مهارتهای اجتماعی
👨🏻🏫آموزش مهارتهای اجتماعی یکی از راهکارهای اصلاح و ارتقای رفتار کودکان است. از قالبهای موثر و مورد علاقه کودکان، داستان و قصه است.
🖌قصههای کهن ایرانی بهترین راه برای آموزش مهارتهای اجتماعی است.
✅ آیدی دریافت سؤالات👇
@pasokhgo313
📎 #مشاوره
📎 #مهارتهای_اجتماعی
📎 #داستان
@banketolidat
🔺 مال حلال در شکم ماهی
🔹 امام صادق علیهالسلام فرمودند:
در میان بنیاسرائیل مردی زندگی میکرد که محتاج و نیازمند بود. همسرش به او اصرار کرد که به دنبال رزق و روزی برود. بنابراین مرد با اندوهی فراوان و نالهزنان در طلب رزق به درگاه خداوند سبحان روی آورد.
🔸 شب در خواب دید که به او گفته شد:
کدام یک نزد تو دوستداشتنیتر است؛ دو درهم مال حلال و یا دو هزار درهم مال حرام؟
🔹 مرد گفت:
دو درهم مال حلال .
🔸 به او گفته شد:
همان مقدار زیر سرت قرار دارد .
🔹 آنگاه مرد از خواب بیدار شد و دو درهم را زیر سرش یافت. آنها را برداشت و با یکی از درهمها، یک ماهی خرید و به سوی خانه آمد.
🔸 هنگامی که زنش او را مشاهده کرد، با حالت سرزنش به سویش آمد و سوگند خورد که به آن ماهی دست نمیزند.
🔹 پس مرد به سوی ماهی رفت و هنگامی که شکمش را پاره کرد، دو مروارید در آن یافت و آنها را به چهل هزار درهم فروخت .
📚 پینوشت:
مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج14، ص493، اسلامیة.
📎 #امام_صادق
📎 #داستان
📎 #اعتقادات
@banketolidat
💠 نتیجه کار خیر
🟢 امام موسی بن جعفر علیهالسلام فرمودند: در بنیاسرائیل مردی صالح بود که همسری نیکوکار داشت. او در خواب دید که خداوند عمر او را مقدر کرده و بخشی از عمرش را در رفاه و بخشی دیگر را در سختی قرار داده است. پس به او اختیار داد که نیمه اول عمرش در رفاه باشد یا نیمه دوم. آن مرد گفت: همسرم زن شایستهای است و شریک زندگی من است، بنابراین با او مشورت میکنم و سپس تصمیم خواهم گرفت .
🔻 وقتی صبح شد، ماجرا را برای همسرش تعریف کرد. زن به او گفت: نیمه اول را انتخاب کن و آسایش را زودتر دریافت کن. شاید خداوند بر ما رحمت آورد و نعمتش را برای ما کامل کند.
🔻 شب بعد، فرستادهای در خواب او آمد و پرسید: چه انتخاب کردی؟ مرد پاسخ داد: نیمه اول عمر در رفاه را. آن شخص گفت: این برای تو مقدر شد. پس دنیا از هر سو به سوی او روی آورد و نعمتها بر او گشوده شد.
🔻 وقتی نعمتها ظاهر شدند، همسرش به او گفت: خویشاوندانت، نیازمندان، همسایهات و فلان برادرت را یاری کن و به آنها ببخش. مرد چنین کرد و نیکیهای فراوانی انجام داد.
🔻 وقتی نیمی از عمر گذشت و زمان تعیینشده به پایان رسید، همان شخص که ابتدا در خواب دیده بود، دوباره آمد و به او گفت: خداوند از این کارهای تو شکرگزاری کرده است، پس بقیه عمرت نیز مانند گذشته در رفاه خواهد بود .
📚 قصصالانبیاء راوندی، ص183.
📎 #صدقه
📎 #داستان
📎 #کار_خیر
📎 #اعتقادات
@banketolidat