#فقط_چندخط_مطالعه
#کتاب_بخونیم
📔📗📔📗📔📗📔📗📔📗📔📗📔
🟡امواج طبق خاصیت ذاتی خود، به محض پیدایش رو به وسعت و گسترش مینهند؛ متوالیاً بر وسعت دایره خویش میافزایند و فاصله محیط و مرکز را بیشتر میکنند. و از طرف دیگر، به هر نسبت که بر وسعت دایره خود میافزایند، از قوت و شدت طول آنها کاسته میشود؛ تدریجاً ضعیف و ضعیفتر میگردند و طولشان کم و کمتر میشود تا آنکه به نیستی و نابودی- لااقل از نظر ما- میگرایند و به دنیای عدم میپیوندند.
برخورد امواج با یکدیگر سبب خنثی شدن موج ضعیفتر میگردد. امواج قویتر جلو توسعه امواج ضعیفتر را میگیرند و آنها را به دیار نیستی میفرستند. از این رو، برخورد با موانع و عوامل قویتر عامل دیگری است برای نابود شدن امواج و حوادث و پدیدههای جهان.
🟢زندهترین امواج اجتماعی،
امواج و جنبشهای دینی است .
#استاد_مطهری
#سیری_در_سیره_نبوی #صفحه ۲۲ _۲۴
📔📗📔📗📔📗📔📗📔📗📔📗📔
https://eitaa.com/banki_mohadeseh
#فقط_چندخط_مطالعه
#کتاب_بخونیم #داستان
📔📗📔📗📔📗📔📗📔📗📔📗📔
عثمان هرچه کوشش کرد این زبانی را که ضررش از صدها شمشیر برای عثمان بیشتر بود ببندد، نشد. به شام تبعیدش کرد نشد، آورد کتکش زد نشد.
غلامی داشت، یک کیسه پول به او داد
و گفت: اگر بتوانی این کیسه پول را به ابوذر بدهی،
قانعش کنی که این پول را از ما بگیرد تو را آزاد میکنم. غلام چرب زبان آمد پیش ابوذر، هر کار کرد و هر منطقی به کار برد ابوذر گفت: پولِ چیست که به من میدهد؟ این اول باید روشن باشد. اگر سهم مرا میخواهد به من بدهد، سهم دیگران را چطور؟ سهم دیگران را میدهد که حالا میخواهد سهم مرا بدهد؟ اگر سهم دیگران است که دزدی است، اگر سهم من است پس کو سهم دیگران؟ اگر مال دیگران را بدهد مال من را هم بدهد، میپذیرم. اما چرا تنها به من میخواهد بدهد؟
هر کار کرد قبول نکرد.
آخر این غلام از یک راه دینی و مذهبی وارد شد،
گفت: ابوذر! آیا تو دلت نمیخواهد یک بنده آزاد بشود؟
گفت: چرا، خیلی هم دلم میخواهد.
گفت: من غلام عثمانم، عثمان با من شرط کرده که اگر تو این پول را بگیری مرا آزاد کند. محض اینکه من آزاد بشوم این پول را بگیر. این پول را بگیر نه برای خودت بلکه برای اینکه من آزاد بشوم.
گفت: خیلی دلم میخواهد تو آزاد بشوی
ولی خیلی متأسفم که اگر این پول را بگیرم،
تو آزاد شدهای ولی خودم غلام عثمان شدهام.
#استاد_مطهری
#سیری_در_سیره_نبوی #صفحه ۶۴ / ۶۵
📔📗📔📗📔📗📔📗📔📗📔📗📔
https://eitaa.com/banki_mohadeseh
#فقط_چندخط_مطالعه
#کتاب_بخونیم #داستان
📔📗📔📗📔📗📔📗📔📗📔📗📔
در هر مملکتی اگر بتوانند، آن شاهرگها را،
وسایل به قول امروزیها ارتباط جمعی مثل مطبوعات
و به طور کلی آن جاهایی که فکرها را میشود تغییر داد،
تحریف کرد، تبلیغ کرد و گرداند و نیز شاهرگهای اقتصادی را
[در دست میگیرند]. و اینها از قدیم الایام کارشان این بوده.
🔹️قرآن در یک جا میفرماید:
«افَتَطْمَعونَ انْ یؤْمِنوا لَکمْ وَ قَدْ کانَ فَریقٌ مِنْهُمْ یسْمَعونَ کلامَ اللهِ ثُمَّ یحَرِّفونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلوهُ وَ هُمْ یعْلَمونَ.» ۷۵ بقره
🔸️مسلمین! شما به ایمان اینها چشم [دارید]؟!
آیا اینها را نمیشناسید؟! اینها همان کسانی هستند- یعنی الآن هم روح همان روح است و الّا کسی اجدادش فاسد باشند، دلیل فساد امروزش نمیشود؛ اینها همان روح اجداد خودشان را حفظ کردهاند- که با موسی هم که بودند، سخن خدا را که میشنیدند، وقتی که بر میگشتند آن را مطابق میل خودشان عوض میکردند،
نه از روی جهالت و نادانی، در کمال دانایی. تحریف و قلب حقایق، یکی از کارهای اساسی یهود از چند هزار سال پیش تا امروز است.
در میان هر قومی در لباس و زی خود آن قوم ظاهر میشوند و افکار و اندیشههای خودشان را از زبان خود آن مردم پخش میکنند، منویات خودشان را از زبان خود آن مردم میگویند.
#استاد_مطهری
#سیری_در_سیره_نبوی #صفحه ۱۳۷ / ۱۳۸
📔📗📔📗📔📗📔📗📔📗📔📗📔
https://eitaa.com/banki_mohadeseh
#فقط_چندخط_مطالعه
#کتاب_بخونیم #داستان
📔📗📔📗📔📗📔📗📔📗📔📗📔
⁉️⁉️⁉️واقعا پیامبر برای چنین کاری برگشتند⁉️ ⁉️⁉️
گفتند که در یکی از مسافرتها در منزلی فرود آمدیم.
همه متفرق شدند برای اینکه تجدید وضویی کنند
و آماده نماز بشوند.
دیدیم که پیغمبر اکرم بعد از آنکه از مرکب پایین آمد،
طرفی را گرفت و رفت. مقداری که دور شد، ناگهان برگشت. اصحاب با خود فکر میکنند که پیغمبر برای چه بازگشت؟
آیا از تصمیم اینکه امروز اینجا بمانیم منصرف شده است؟ همه منتظرند ببینند آیا فرمان میدهد که حرکت کنید برویم. ولی میبینند پیامبر چیزی نمیگوید. تا به مرکبش میرسد. بعد، از آن خورجین یا توبره روی آن، زانوبند شتر را درمیآورد، زانوی شترش را میبندد و دوباره بههمان طرف راه میافتد.
اصحاب با تعجب گفتند:پیامبر برای چنین کاری آمد؟!
این که کار کوچکی بود! اگر از آنجا صدا میزد: آی فلان کس! برو زانوی شتر مرا ببند، همه با سر میدویدند. گفتند:
یا رسول الله! میخواستید به ما امر بفرمایید. به هرکدام ما امر میفرمودید، با کمال افتخار این کار را انجام میداد. ببینید سخن، در چه موقع و در چه محل و چقدر عالی است! فرمود:«لا یسْتَعِنْ احَدُکمْ مِنْ غَیرِهِ وَلَوْ بِقُضْمَةٍ مِنْ سِواک»
تا میتوانید در کارها از دیگران کمک نگیرید ولو
برای خواستن یک مسواک.
آن کاری را که خودت میتوانی انجام بدهی، خودت
انجام بده. نمیگوید کمک نگیر و از دیگران استمداد نکن
ولو در کاری که نمیتوانی انجام بدهی؛نه، آنجا جای
استمداد است.
#استاد_مطهری #داستانهای_سازنده
#سیری_در_سیره_نبوی #صفحه ۲۴۹
📔📗📔📗📔📗📔📗📔📗📔📗📔
https://eitaa.com/banki_mohadeseh