یک تاجر شوشتری که برای زیارت به کربلا و نجف مشرف شده بود نقل می کند: همین که رسیدم و از اتوبوس پیاده شدم، دیدم یک نفر با لباس عربی آمد و گفت: بار شما را ببرم؟☺️
وسایل را روی دوشش گذاشتیم؛چند جایی را گشتیم تا بالاخره منزلی پیدا کردیم و بار را گذاشتیم.🏠
وقتی خواستم به آن مرد پول بدهم؛ گفت: لازم نیست، پیش مولا که مشرف می شوید ، مرا دعا کنید.🌱
گفتم: شما کی هستید؟ گفت: عباس💚
فردای آن روز به حرم رفتم و دیدم آن بار بر دیروزی شیخ عباس قمی ( صاحب مفاتیح الجنان ) است! 😲
یک ساعت هم که فراغت دارد ، میگوید: بروم بار زوار امیرالمؤمنین را بردارم💗
#علمای_نجف #شیخ_عباس_قمی
https://eitaa.com/banki_mohadeseh
وقتى کتاب منازل الاخرة را نوشته و به چاپ رساندم، در قم شخصى بود به نام «عبدالرزاق مسأله گو» که همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه احکام شرعی را برای مردم مى گفت.
مرحوم پدرم «کربلائى محمد رضا» از علاقه مندان منبر شیخ عبدالرزاق بود به حدى که هر روز در مجلس او حاضر مى شد و شیخ هم بعد از مسأله گفتن، کتاب منازل الاخرٍة مرا مى گشود و از آن براى شنوندگان و حاضران از روایات و احادیث آن مى خواند.
روزى پدرم به خانه آمد و مرا صدا زد و گفت شیخ عباس! کاش مثل عبدالرزاقِ مسئله گو مى شدى و مى توانستى منبر بروى و از این کتاب که او براى ما مى خواند، تو هم مى خواندى.
چند بار خواستم بگویم پدرجان! این کتاب از آثار و تألیفات من است اما هر بار خوددارى کردم و چیزى نگفتم و فقط عرض کردم دعا بفرمائید خداوند توفیقى مرحمت نماید و تا آخر عمر پدر هم نگفت.
✍️خاطرات مرحوم شیخ عباس قمى نویسنده کتاب مفاتیح الجنان برای پسرش
#علمای_نجف #شیخ_عباس_قمی #نشر_بامنبع
https://eitaa.com/banki_mohadeseh