eitaa logo
از لاک جیغ تا خدا
2.9هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
4.2هزار ویدیو
52 فایل
﷽ حَسْبُنَاالله‌وَنِعْمَ‌الْوَکیٖلْ...خُڋا‌ݕَڔٰاےِݦَݧ‌ْڬٰاڣٖیښٺ❤ ️ ارتباط با ما👇 @R_Nurzade لینک پیام ناشناس👇 https://daigo.ir/pm/sOgMoT
مشاهده در ایتا
دانلود
قبل از خواب (وضو) فراموش نشه 🌙شبتون بخیر ♥️👋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلتنگی مادرانه... ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالروز اسارت حاج احمد متوسلیان ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفیق تورا یا به بالا یه به پایین میگشد . پس مراقب انتخابش باش ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚠️🖐🏻 کسی که نگران زندگیش و عاقبت به خیریش باشه حتما نمازشو میخونه…👌 حتی اگه گناه هم کردی بازم نمازتو بخون. ولی نمازتو ترک نکن.❌ حتی اگه حوصله هم نداشتی بازم بخون…🚫 هرکاره هستی ولی نمازتو بخون ⭕️ نماز نخوندن خط قرمزت باشه…‼️ جدی میگم… ببین ؟ همین نماز یه روز نجاتت میده… یه جاهابی بهت کمک میکنه که خودتم نمیونی از کجا بود خودتم تعجب می کنی..✋ ✅نماز بخون قبل اینکه برات نماز بخونن… ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
هرگاھ‌ڪہ‌نمـازٺ‌قضا‌شـد‌و‌نخواندۍ در‌این‌فڪر‌نباش‌ڪہ‌وقـٺ‌نمـاز‌خـواندݩ‌ نیافٺۍ‌... بلـڪہ‌فڪر‌ڪن‌ چہ‌گناهـے‌را‌مرٺڪب‌شدۍڪہ‌خداونـد‌ نـخواسـٺ،درمقابلـش‌بأیسٺـۍ!💔(: !!!! ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
17.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 🎯دعا برای امام زمان نباید فانتزی باشه.... سخنران:استادشجاعی🎤 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐💐💐 بيچاره فرزند آدم! اجلش پنهان، بيماری هايش پوشيده، اعمالش همه نوشته شده، پشّه ای او را آزار می دهد، جرعه ای گلوگيرش شده، او را از پای در آورد و عَرَق كردنی او را بدبو سازد!..👌👌 دقایقی با 😍😍😍😍 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 تسبیح فیروزه ای💗 قسمت سی و سوم بعد از خرید لباس و حلقه ،شام و بیرون خوردیم ، آقا رضا و نرگس منو رسوندن خونه وارد خونه شدم ،همه تو پذیرایی نشسته بودن با دیدن وسیله ها مامان و هانا اومدن سمتم... مامان: مبارکت باشه رها جان - خیلی ممنونم  هانا: خواهرجون میزاری ببینم لباستو - اره ،بریم بالا بهت نشون بدم  بابا روبه روی تلوزیون نشسته بود ، حتی نگاهمم نکرد  رفتم تو اتاقم لباسامو عوض کردم  هانا اومد تو اتاق  هانا: ببینم لباس عقدت و  لباس و درآوردم بهش نشون داد  یه پیراهن کرم رنگ بلند که به خواسته آقا رضا ساده و باحجاب گرفته بودم  هانا: ساده است ولی خیلی شیکه ،مطمئنم خیلی بهت میاد ،مبارکت باشه - قربونت برم ،مرسی  قرار شد عقد توی محضر بگیریم  صبح آقا رضا با نرگس اومدن دنبالم با هم رفتیم آرایشگاه  نزدیکای غروب بود که آقا رضا اومد دنبالم آرایشگاه، چون چادر سرم بود ،نتونستم ببینم با کت و شلوار چه شکلی میشه  البته لباسامونو ست هم رنگ برداشتیم به پیشنهاد من ،مدلش با آقا رضا بود ،انتخاب رنگش با من... فقط صداشو میشنیدم و قدمای جلوی پاهامو میدیدم  در جلو رو برام باز کرد سوار شدیم  حرکت کردیم  توی راه هیچ حرفی نزدیم  رسیدیم به محضر آقا رضا درو برام باز کرد  منم مثل بچه کوچیکا یواش یواش راه میرفتم نرگس به دادم رسید و اومد بازومو گرفت و باهم از پله های محضر بالا رفتیم  مهمونای زیادی نیومده بودن ،چون قرار بود شام همه برن خونه عزیز جون  نشستم کنار سفره عقد  حاج آقا شروع کرد به خوندن خطبه عقد  بار اول نرگس گفت : عروس خانم رفتن مدینه گل بیارن 😍 بار دوم گفت،عروس خانم رفتن کربلا گلاب بیارن 🙂 از گفتن حرفاش خوشم اومده بود  دیگه بار سوم رسید  نرگس: آقا دوماد عروس خانم لفظی میخوانااا 😄 خندم گرفت بعد آقا رضا یه جعبه کوچیک کادو شده رو سمت من آورد  آقا رضا: بفرمایید - خیلی ممنونم  حاج آقا : برای بار سوم میپرسم عروس خانم، وکیلم ؟ - با اجازه پدرو مادرم بله  بعضیا دست میزدن ،بعضیا صلوات میفرستادن  بعد حاج آقا از آقا رضا پرسید وکیلم: با اجازه ی آقا امام زمانم و عزیز جونم بله یه لحظه دستی دستمو لمس کرد  دست آقا رضا بود  گرمای دستاش آرومم میکرد  زیر گوشم زمزمه کرد : مبارک باشه خانومم - خندم گرفت :مبارک شما هم باشه آقا بعد از تبریک گفتن های جمع  چشمم به پدرم افتاد که یه گوشه نشسته  رفتم سمتش  رو به روش نشستم - بابا جون نمیخوای واسه خوشبختی دخترت دعا کنی ؟ من که جز شما کسی و ندارم... ( بابا یه نگاهی به چشمای اشک بارم کردم ،با دستاش اشکای صورتمو پاک کرد ) 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تسبیح فیروزه ای💗 قسمت سی و چهارم بابا یه نگاهی به چشمای اشک بارم کردم ،با دستاش اشکای صورتمو پاک کرد ) بابا: خوشبخت بشی دخترم ( بغلش کردم و گریه میکردم ،بعد از مدتی آقا رضا هم اومد کنارمون ، با بابا روبوسی کرد و رو کرد سمت من ) آقا رضا: خانومم قیافه ات و دیدی؟ - نه چی شده مگه ؟ ( رفتم سمت نرگس ) نرگس: یا خدااا این چه قیافه ایه درست کردی واسه خودت - یه آینه بده  نرگس: رو سفره عقد آینه هست برو نگاه کن ،حالا موقع آبغوره گرفتن بود دختر رفتم تو اینه خودمو نگاه کردم ،واااییی آقا رضا با دیدنم فرار نکرد خوب بود ،لعنت به من  آقا رضا: اشکال نداره برو داخل سرویس صورتتو بشور ،اینجوری خیلی بهتره... - چشم  آقا رضا: چشمت بی بلا خانومم صورتمو شستم درو باز کردم ،اقا رضا دم در بود نگاهی به من انداخت و لبخند زد  آقا رضا: حالا خوشگل شدی لبخندی زدم و رفتیم پیش مهمونا  مامان اومد نزدیکم: رها جان چند دست لباس گذاشتم تو یه ساک دادم به خواهر شوهرت ،که رفتی ،لباست و عوض کنی - دستتون درد نکنه  مامان: کاری نداری ،ما دیگه بریم ( بغلش کردم): بابت همه چی ممنونم  مامان: انشاءالله که خوشبخت بشین  یکی یکی مهمونا داشتن میرفتن  آقا رضا اومد سمتم  آقا رضا: خانومم بریم یه جایی؟ - بریم از همه خداحافظی کردیم و رفتیم سوار ماشین شدیم آقا رضا از نایلکس پشت ماشین چادرمو درآورد ... آقا رضا: عزیزم چادرت و عوض کن - چشم  آقا رضا: چشمت بی بلا  روسریمو حجاب کردمو چادرمو سرم کردم  راه افتادیم  توی راه آقا رضا هی نگاهم میکرد و میخندید - چی شده ،هنوزم صورتم سیاهه؟ آقا رضا: نه خانومم ،دارم از دیدنت لذت میبرم ( یعنی یه قندی تو دلم آب شد که نگو ، منم نگاهش میکردم و لبخند میزدم ) آقا رضا: چیزی شده؟ - نه، دارم از دیدنت لذت میبرم️ هر دومون خندیدیم  آقا رضا: خیلی دوستت دارم رها جان - منم  آقا رضا: منم چی؟ - منم دوستت دارم آقا رضا: این شد ،حرف نصفه نداریم - چشم  آقا رضا: الهی قربون ،چشم گفتنت بشم - آقا رضا؟  آقا رضا: دیگه آقا رضا نیستم بانو ،رضا جانم برات 😁 - چشم ،رضا جان  رضا : جان دلم - کجا داریم میریم ؟ رضا: گلزار ،رفتی تا حالا ؟ - نه نرفتم  رضا: الان بری عاشقش میشی - من فقط عاشق یه نفرم  رضا : این که صد البته ،ولی این عشق با اون عشق فرق داره بانو  تا برسیم،رضا اینقدر حرفای قشنگی میزد ،که مسافت برام مثل برق گذشت  رسیدیم به گلزار ،رضا دستمو گرفت و حرکتی کرد در کنارش قدم زدن حس خوبی بود ،انگار دنیارو به من بخشیدن چه برسه به اینکه دستانم در دستانش گره خورده بود 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تسبیح فیروزه ای💗 قسمت سی و پنجم اول رفتیم سر مزار بابای رضا ،یه فاتحه ای خوندیم بعد رفتیم سمت گلزار  روی سنگ قبر ها رو میخوندم ،نوشته بود شهید ،شهید ،شهید گمنام ،شهید مدافع حرم  تا زمانی که رضا ایستاد  نشست کنار قبر شهید گمنام  شروع کرد به حرف زدن  رضا: سلام دوست من ،با رها خانم اومدم ،دستت درد نکنه که کمکم کردی بهش برسم  رها جان ،این دوست شهیدمه  خیلی وقته که با هم دوستیم  اولین باری که تو رو دیدم هیچ حسی بهت نداشتم ،تو رو مثل نرگس میدیدم  تا وقتی که تو شلمچه روی خاک نشسته بودی و گریه میکردی ،نمیدونستم چی میخواستی از شهدا  ولی وقتی دیدمت ،فهمیدم که نمیتونم تو رو مثل نرگس ببینم  هر روز که گذشت قلبم بیشتر میتپید برای بدست آوردنت... نمیدونستم تو قبول میکنی با من ازدواج کنی یا نه،از دوست شهیدم خواستم که کمکم کنه تو مال من بشی (رفتم روبه روش نشستم ، اشک از چشمام جاری شد، با دستای قشنگش اشکامو پاک میکرد) رضا: دیگه نبینم چشمای خانومم گریون باشه هااا - چشم  رضا: چشمت بی بلا... بعد مدتی یه کم دور زدیم تو خیابونا بعد رفتیم سمت خونه عزیز جون 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
الهی آمین 🤲 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
♥️🖇 هر‌گناهے‌یہ‌اثر‌خاص‌داره... مثلا‌بعضے‌از‌گناهان نعمت‌هارو‌ازت‌میگیرن🙃 حال‌خوب‌رو‌ازت‌میگیرن اشك‌برا‌سید‌الشھدا‌‌رو‌ازت‌میگیرن...☝️🏼💔 آدم‌هاےِ‌خوب‌رو‌از‌ت‌میگیرن! ⚠️ _رفیقاےِ‌خوب ...】 .. -جاهای‌خوب... اینجوریاست‌رفیق!! ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
معلم‌گفت:ضمایررانام‌ببر. گفتم‌:من،من،من . . گفت:پس‌بقیہ‌چہ‌شدند؟! گفتم:همہ‌رفتندڪربلا ‌‹‌‌فقط‌من‌جاماندھ‌ام!(:🖐🏼💔-› ‌ ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
『💖🌸』 ° ° دیدی وقتی یه آشنای قدیمی رو میبینی چطور باهاش گرم میگیری؟ هی میگی دلم برات تنگ شده! ولی... یه آقایی هست...💔 هیچکس بهش نمیگه دلم برات تنگ شده! حواسمون به امام زمانمون باشه نکنه بین شلوغی های زندگی فراموششون کنیم... ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یادآوری دعای هفتم صحیفه سجادیه ❌❌❌❌❌❌❌ ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
1_857875165.mp3
5.08M
صوت دعای هفتم صحیفه سجادیه ✅✅✅ ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
🍀 🔸مرداب به رود گفت: چه ڪردی ڪه زلالی؟! رود جواب داد: 《 گذشتم 》 🔸شیرین ترین لذت در گذشت است پس از بدی دیگران به خود بگذریم... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
✋🏻🥀 ✍از بزرگمردی پرسیدم : بهترین چیزی که میشه از دنیا برداشت چیه ؟ کمی فکر کرد و گفت : دست ؛ با تعجب گفتم :چی؟ دست ؟!! گفت بله ، اگر از دنیا دست برداریم کار بزرگی انجام دادیم که کوچکترین پاداشش رضوان خداونده و ادامه داد که : امام صادق علیه السلام فرمودند:  «حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة» "عشق به دنیا ریشهٔ هر گناه است...... ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
سکوت کن... در برابر کاری که به توربطی ندارد وهیچ اطلاعی در موردش نداری زیرا ممکن است ندانسته تهمت بزنی وقلبی بشکنی... ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
👇💛خیلی زیباست💛👇 ✋از هر دستی بدی از همون دست پس ميگيری✋ 🌸ﻣﮕـﺮ میﺷﻮﺩ قلبی ﺭﺍ بشکنی ﻭ قلبت شکسته ﻧﺸـﻮد ؟! 🌸ﻣﮕﺮ میﺷﻮﺩ چشمی ﺭﺍ ﮔﺮﯾﺎﻥ کنی ﻭ ﭼﺸﻤﺖ ﮔﺮﯾـﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ ؟! 🌸ﻣﮕﺮ میﺷﻮﺩ ﺫهنی ﺭﺍ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ کنی ﻭ ﺫهنت ﭘﺮﯾﺸـﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ ؟! 🌸ﻣﮕﺮ میﺷﻮﺩ ﺍﺣﺴﺎسی ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍنی ﻭ ﺍﺣﺴﺎست ﺳﻮخته ﻧﺸﻮﺩ ؟! 🌸ﻣﮕــﺮ ﻣﯽ ﺷـــﻮﺩ ؟!! بیشتر مواظب باش این دنیا بی‌قانون نیست! از خیر و شر، هرچه که به این دنیا داده باشی، روزی به طرف خودت بازمی‌گردد.... ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━ @banomahtab ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━