هدایت شده از مسار
📚دعای مستجاب شهید محمد مصطفی پور
🍃شهید محمد مصطفی پور وقتی به شهادت رسید، هنوز به پانزده سالگی نرسیده بود. قبل از عملیات، داده بود جلو پیراهنش نوشته بودند:
«آن قدر غمت را به جان پذیرم حسین (ع) تا قبر تو را بغل بگیرم حسین (ع).»
🌾می گفت: «دوست دارم تیر روی سینه ام بخورد و شهید شوم.» دعایش زود مستجاب شد و در عملیات والفجر هشت، تیری سینه اش را شکافت؛ همان جایی که شعر را نوشته بود. ترکشی هم پهلویش را شکافت تا نشانی از حضرت زهرا (س) بر جسمش یادگار بماند.
راوی: رضا دادپور
📚کتاب تو شهید می شوی؛ خاطرات شفاهی حجت الاسلام سجاد ایزدهی، نویسنده: سید حمید مشتاقی نیا، ناشر: مؤسسه روایت سیره شهدا، نوبت چاپ: اول- ۱۳۹۵؛ صفحه ۲۴
#سیره_شهدا
#شهید_مصطفیپور
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir
هدایت شده از مسار
✨جلوه ای از اخلاق فرماندهی شهید علی محمودوند
🍃نشسته بودیم داخل مقر. یک اسلحه از شب قبل مسلح مانده بود. دست یکی از بچهها رفت روی ماشه اش. تیر شلیک شد. خورد به دیوار و کمانه کرد.
🌾علی آقا خیلی عصبانی شد. داد زد: «عذر همه را می خواهم. شما به درد فکه نمی خورید.» پشت سر هم، زیر لب بد و بیراه می گفت. از چادر رفت. بیرون واقعا ترسیده بودیم. نکند ما را بفرستد دوکوهه. این بدترین تنبیه برای عاشقان تفحص بود.
☘یک ساعتی گذشت. آمد داخل چادر با یک جعبه شکلات. گرفت جلوی تک تک ما.
می گفت: «بچه ها مواظب باشید. نزدیک بود دو سه نفر را به کشتن بدهید.»
📚کتاب یادگاران، جلد ۳۰، کتاب علی محمود وند، نویسنده: افروز مهدیان، ناشر: روایت فتح، چاپ اول: ۱۳۹۴؛ خاطره شماره ۷۸
#سیره_شهدا
#شهید_محمودوند
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir
هدایت شده از مسار
✨پاک دستی رزمندگان دفاع مقدس
🍃در جنگلهای نخل بهمنشیر مستقر بودیم. زیر نخل خرمای زیادی می ریخت. ولی بچه ها احتیاط می کردند و آن ها را نمی خوردند. تا اینکه از دفتر امام سوال کردند و امام فرموده بود: «اگر صاحب ندارد میتوانید از خرما هایی که روی زمین ریخته است بخورید.»
☘بچه ها خوشحال شدند چون هر روز میبایست روی این همه خرما پا بگذارند و راه بروند از آن روز به بعد راه ها و زیر درختان تمیز شده بود.
🌾گاهی بچه ها زیر درخت می ایستادند و می گفتند: «درخت جان! کی این دانهها از تو پایین میریزند؟» ولی هرگز بچه ها دست به خرماهای درخت نمیزدند.
راوی: حمید شفیعی
📚کتاب رندان جرعه نوش؛ خاطرات حمید شفیعی، نویسنده و راوی: حمید شفیعی، تدوین گر: محمد دانشی، ناشر: سماء قلم، نوبت چاپ: اول- ۱۳۸۴؛ صفحه ۵۵ و ۵۶
#سیره_شهدا
#رزمندگان
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir
هدایت شده از مسار
✨سرّ به تعویق افتادن شهادت شهید علی محمودوند
🍃علی خواب دیده بود شهید میشود. صبح که بیدار شد حال هوای عجیبی داشت. رفت توی میدان مین منطقه خیبر و شروع کرد و خنثی کردن مین های والمری. ۷۰۰- ۸۰۰ مین را خنثی کرده بود. جورابش را هم در آورده بود و چاشنی هایشان را ریخته بود داخل آن. مطمئن بود شهید میشود.
🌾خودش می گفت: «وقت اذان شد. مردد بودم نمازم را بخوانم یا بقیه کار را تمام کنم. پیش خودم گفتم: بگذار این چند تا مین را هم تمام میکنم، بعد می روم سر وقت نماز.»
💫همان موقع پایش رفت روی مین. تمام چاشنیهای داخل جوراب هم منفجر شد. پایش قطع شد و تمام بدنش هم زخمی؛ اما شهید نشد. می گفت: «چون نمازم را اول وقت نخواندم، از شهدا جا ماندم.»
📚کتاب یادگاران، جلد ۳۰، کتاب علی محمود وند، نویسنده: افروز مهدیان، ناشر: روایت فتح، چاپ اول: ۱۳۹۴؛ خاطره شماره ۱۰
#سیره_شهدا
#شهید_محمودوند
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir
هدایت شده از مسار
✍با خدا حرف بزن
🤲در همهحالی و در هر کاری با خدا حرف بزن.
خدا رو فقط توی دعاها و زمانها و مکانهای خاص نبین.❌
خدا همهجا و در همه وقت به حرفت گوش میده!🌾
✨الگوی ما کریم اهلبیت امامحسنمجتبی هستند که
هنگام ورود به مسجد:
وقتی که در آستانه مسجد قرار میگرفت، سر به سوی آسمان بلند می کرد و عرضه میداشت: «الهی ضیفک ببابک یا محسن قد اتاک المسی ء، فتجاوز عن قبیح ما عندی بجمیل ما عندک یا کریم; خدایا میهمانت درب خانه ات ایستاده، ای احسان کننده! [بنده] گنه کار به سوی تو آمد، بخوبی آنچه نزد توست، از بدی آنچه نزد من است درگذر؛ ای [خدای] بخشنده .»*
📚 *حقایق پنهان، ص ۱۱۷.
🎉ولادت مظهر جود و کرم و بخشش، امام حسن مجتبی(علیهالسلام) تهنیت باد.
#ماه_رمضان
#میلاد_امام_حسن_مجتبی
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir
هدایت شده از بسیج فرهنگیان کاشمر
🛑‼️ مسابقهی عظیم فرهنگی «نوشدارو»‼️🛑
🎁 جوایز ارزندهی این مسابقه، در اوّلین قدم ۴۲ میلیون تومان شامل:
💰 ۸ کارت هدیهی دو میلیون تومانی
💰 ۱۴ کارت هدیهی یک میلیون تومانی
💰 ۴۰ کارت هدیهی ۳۰۰ هزار تومانی(به قید قرعه به کسانی که حداقل نصف نمرهی آزمون را کسب کنند)
📜 چنانچه دربین نفرات برتر آزمون از فرهنگیان گرانقدر باشند تقدیر نامه استانی با امضای مدیرکل آموزش وپرورش خراسان رضوی توسط کانون بسیج فرهنگیان کاشمر تقدیم خواهدشد.
💎 و ارزشمندترین جایزهی مسابقه که محتوای آن است!
✅ ثبتنام در مسابقه و دریافت منبع آزمون( حتماً ویرایش 1402) از طریق:
🌐 zil.ink/noosh_.daroo
درصورت بروز مشکل در لینک بالا، وارد لینک زیر شوید:
🌐yek.link/noosh_.daroo
💠 ثبتنام برای عموم هموطنان آزاد است!
🔹 جهت آگاهی از اسامی برندگان قبلی مسابقات ما و قطعی بودن اعطای جوایز وارد لینک زیر شوید:
b2n.ir/rooyindezh_.javayez
#مسابقه_نوش_دارو
#جبهه_مقاومت_فرهنگی_رویین_دژ
#کانون_بسیج_فرهنگیان_کاشمر
🔺 @RooyinDezh
هدایت شده از مسار
✨تا حالا یک تنه جلوی تانک دشمن ایستادی؟
🍃در مرحله اول عملیات فتح المبین نیروهای شهید رضا چراغی به محاصره تانکهای دشمن در می آیند. رضا به اصرار نیروها را به عقب برمیگرداند و خودش با آر پی جی و بقیه سلاحها شلیک میکرد تا حواس عراقی ها را پرت کند که نیروهایش بتوانند به سلامت از محاصره خارج شوند.
🌾میگفت: «چاره ای نبود. باید جلوی عراقیها را میگرفتم تا نیروها سالم بروند عقب. بچهها که رفتند تانکهای عراقی همینطور جلو می آمدند یکی از تانکها درست به سمت من می آمد. هر لحظه انتظار داشتم مرا له کنند. دو سه ساعتی همان جا روی زمین دراز کشیده بودم؛ تا اینکه اوضاع آرام شد و با یکی از جیبهای عراقی به سمت نیروهای خودمان حرکت کردم.»
حسین الله کرم؛ همرزم شهید
📚کتاب راز آن ستاه؛ سرگذشت نامه شهید رضا چراغی؛ نویسنده: گل علی بابائی، ناشر: نشر صاعقه، نوبت چاپ: دوم: ۱۳۹۳؛ صفحه ۴۸ و ۴۹
#سیره_شهدا
#شهید_چراغی
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir
هدایت شده از مسار
✨آثار تجزیه و تحلیل شکست ها
🌾وقتی بعد از انجام عملیات برون مرزی محمد رسول الله به مواضع خودی برگشتیم، احمد متوسلیان بچه ها را جمع کرد و سخنرانی نمود. می گفت:
💫«برادرهای عزیز من! از همین حالا به فکر تجزیه و تحلیل نقاط قوت و ضعف این حمله باشید. شیعه کسی است که از دل یک شکست تاکتیکی ، بزرگ ترین پیروزیهای استراتژیکی را بیرون می کشد. شیعه نه از مشاهده نقاط قوت خود دچار غرور میشود و نه با دیدن نقاط ضعف خود، دست خوش یأس و وادادگی میشود.»
راوی: سردار سعید قاسمی؛ هم رزم.
📚کتاب راز آن ستاه؛ سرگذشت نامه شهید رضا چراغی؛ نویسنده: گل علی بابائی، ناشر: نشر صاعقه، نوبت چاپ: دوم: ۱۳۹۳؛ صفحه ۳۴
#سیره_شهدا
#شهید_متوسلیان
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir
هدایت شده از مسار
✨استفاده از فرصت ها
🍃اردوی بازدید از مناطق جنگی بود. بازدید علمی هم برای سد کرخه برنامه ریزی کرده بودند. مهندس سد آمد برای بچه ها حرف بزنند.
🌾هرکسی هر گونه از دستش بر می آمد مسخره بازی در میآورد؛ از صلوات بی محل تا پرت کردن سیگارت. خیلیها که دنبال بهانه بودند، ول کردند و رفتند؛ اما مصطفی تا آخر ایستاده بود. شش دانگ حواسش به حرف های مهندس بود. گوش میداد و سوال میپرسید. به قول بچه ها، جدی گرفته بود.
📚کتاب یادگاران، جلد ۲۲؛ کتاب احمدی روشن، نویسنده: مرتضی قاضی،ناشر: روایت فتح، تاریخ چاپ: چاپ نهم- ۱۳۹۳؛ خاطره شماره ۹
#سیره_شهدا
#شهید_احمدی_روشن
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir
هدایت شده از مسار
✍ماه فرصتها
🌙ماه رمضان، ماه فرصت پرواز 🦋برای انسان زمینی است تا با پرداختن به روح خویش به قُرب الهی برسد.
اوج🕊 این رسیدنها شبهای قدر است شبهایی که به اندازه هزار ماه می باشد.
📖شب قدر شب نزول قرآن است.
قرآن ناطق حضرتعلیعلیهالسلام را در شب نوزدهم ماه رمضان؛ یعنی همان شبقدر به شهادت رساندند.
آنهم در محراب عبادت📿 و در بهترین حالت؛ که همان سجده باشد.
🌱هنگام تولد در خانه کعبه🕋 متولد شد، در هنگام ضربت خوردن، نیز در محل عبادت و مسجد🕌بود، که با شمشیری زهرآلود به فَرقِ حضرت زدند و او به شهادت رساند.
🥀قاتلش شقیترین آدمها؛ ابنملجممرادی است. کسی که قرآن ناطق را رها کرد و مدعی پیروی از کتاب قرآن شد و جزو خوارج گردید.
#ماه_رمضان
#به_قلم_آلاله
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir
هدایت شده از مسار
✨توصیه آیت الله بهجت به شهید مصطفی ردانی پور
🍃دور هم گِرد نشسته بودیم. مصطفی بغل دست آیت الله بهجت نشسته بود. یکی یکی بچه ها را معرفی میکرد.
از عملیات فتح المبین گزارش می داد: «رزمنده های غیور اسلام، باب فتح الفتوح را گشودند. ما سربازهای امام خمینی، صدام و صدامیان را نابود می کنیم.»
🌾حاج آقا سرش پایین بود و گوش میداد. حرف های مصطفی که تمام شد، حاج آقا دستش را زد پشت مصطفی و گفت: «مصطفی ! هر کدام ما یک صدامیم. مواظب باشیم غرور نگیردمان.»
📚کتاب یادگاران، جلد هشت؛ کتاب ردانی پور، نویسنده: نفیسه ثبات، ناشر: روایت فتح، تاریخ چاپ: چهارم- ۱۳۸۹؛ صفحه ۷۲
#سیره_شهدا
#شهید_ردانیپور
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @masare_ir
هدایت شده از مسار
✍ياس خميده
✨عطرياس، اتاق كوچك و محقر را پركرده.
نالهي فرشتهها و فرزندان، درهم پيچيده.
دستمال روي صورت امام، درمقابل زردي پيشاني كم آورده.
🥀غم، سينهي حسنين جوان و زينب بلندبالا را ميشكافد و آه حسرت روي لبهاي همه نشسته.
بيرون خانه، پشت درب خانه يتيمهايي كه ديشب لابد گرسنه ماندهاند، با كاسههاي شير و چهرههاي خاك آلوده و صورتي غمگين، صف كشيدهاند.
🕌هواي كوفه پر از غم و غبار شده. هنوز طنين صداي منادي توي گوش اهالي شهر، میپيچد كه "تهدمت والله اركان الهدي، قتل علي المرتضي"
🌱كمي آن سوتر، درخلوت سبز روح علي با فاطمه، زهراي قد خميده روي فرق بريدهي علي مرهم مي گذارد و همزمان شيون فضاي شهر را پر ميكند.
شهادت شیرمرد رئوف عالم، تسلیتباد.🏴
#ماه_رمضان
#شهادت_امام_علی علیهالسلام
#به_قلم_ترنم
#عکسنوسته_حسنا
🆔 @masare_ir