🌷 ✿﷽✿ 🕊
🔴 #حکایت_زمستان
🌟 خاطرات آزاده بزرگوار حسین مردی
قسمت 7⃣5⃣
ما شنیده بودیم که صدام ملعون، دستور مؤکدی به فرماندهان اردوگاهها داده است؛ اسیران ایرانی برای موازنه با اسرای عراقی، باید به هر قیمتی که شده، زنده بمانند. این دستور، آویزهٔ گوش فرماندهٔ اردوگاه ما هم بود. او و نیروهای تحت امرش، فقط در حدی که ما زنده بمانیم، بهمان میرسیدند؛ درست مثل برنامهٔ غذاییشان که در حد بخور و نمیر بود. این «بخور و نمیر» در بحث دارو و درمان بسیار بیشتر مراعات می شد. همان طور که گفتم به خاطر آلودگیهای بیش از اندازه ای که به محیط زندگی ما تزریق میکردند، و از طرفی هم چون مواد شوینده برای استحمام و برای شستن ظرف ها و لباس ها و وسایل دیگر خیلی کم و ناچیز بود و نیز به خاطر برخی مسایل دیگر؛ به تدریج بیماریهای عذابآور و رنج دهندهای سراغ بچه ها میآمد.
بد نیست به بعضی از این بیماری ها، همراه با علت شیوع شان اشاره کنم:
۱- به خاطر وجود توالت مدرن در آسایشگاه، خیلی از بچه ها، مخصوصاً در ماههای گرم سال، به ناراحتیهای گوارشی، مِنجمله به اسهال مبتلا می شدند. این مرض بعد از گذشت چند روز یا حتی چند ساعت، تبدیل به نوع خونیاش میشد. گاهی این مسأله آنقدر گریبان بچه ها را می گرفت که ضعف کاملاً بر آنها مسلط می شد و به حالت غش، نزدیک همان توالت کذایی میافتادند.
۲- عفونت و سنگ سازی کلیه ها که به خاطر مشکل توالت و خودداری از رفع قضای حاجت و نیز آلوده بودن آب آشامیدنی به گچ و املاح معدنی و مواد شیمیایی، نصیب اسرا می شد. هیچ وقت یادم نمیرود که گاهی بعضیها به خاطر داشتن سنگ کلیه، از شدت درد داد میزدند و خود را به در و دیوار می کوبیدند.
📝 نویسنده: سعید عاکف
⬅️ ادامه دارد....
@banooye_dameshgh
🌷 ✿﷽✿ 🕊
🔴 #حکایت_زمستان
🌟 خاطرات آزاده بزرگوار حسین مردی
قسمت 8⃣5⃣
۳- برخی بیماریهای گوارشی، مثل چرک رودهها و زخممعده، که از اثر سوء تغذیه و کم بودن و پایین بودن کیفیت غذاها به وجود میآمد.
۴- روماتیسم و استخوان نرمی و راشیتیسم، که نتیجهٔ نبودن بخاری مناسب و تحمل سرماهای شدید زمستانی و خوابیدن بر روی سیمانهای مرطوب بود. همانطور که گفتم، وجود دیوارهای سیمانی به جذب سرما و سردتر کردن آسایشگاه خیلی کمک می کرد؛ از طرفی هم چون مجبور بودیم هر روز کف آن جا را با آب بشوییم، یک رطوبت دائمی و همیشگی میهمان مان بود.
۵ - خرابی دندانها و انواع بیماریهای مربوط به آن، که از نبودن حتی نمک برای شستن آنها حاصل میآمد.
۶ - بیماریهایی مثل صرع، سردرد، گوش درد و میگرن، که کمترین اثر فرود آمدن ضربه های کابل و چیزهای دیگر بر سر و صورت بچهها، و نیز وارد کردن انواع فشارهای روحی و روانی به آنها بود.
۷ - بیماری های فلج فصلی که این یکی نتیجهٔ فرود آمدن ضربات کابل و چیزهای دیگر، بر پشت اسرا و بر ستون فقراتشان بود.
۸ - مورد چندشآوری که به خاطر زیر صفر بودن بهداشت و حضور آن توالت کذایی به وجود میآمد، هجوم سیلآسای حشرات موذی به آسایشگاه، مخصوصاً در ماههای گرم، بود. به عنوان مثال، بارها میشد که به چشم خود میدیدم ککها و شپشها از سر و کول بچه ها دارند بالا می روند.
📝 نویسنده: سعید عاکف
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال ممنوع
@banooye_dameshgh
🌷 ✿﷽✿ 🕊
🔴 #حکایت_زمستان
🌟 خاطرات آزاده بزرگوار حسین مردی
قسمت 9⃣5⃣
مطالب بالا وقتی کامل می شود که کمی هم دربارهٔ نحوهٔ دارو و درمان بگویم:
داخل اردوگاه، اتاقک نسبتاً مخروبهای وجود داشت که تابلو کوچکی سر در آن خودنمایی می کرد. روی این تابلو، با خط کج و معوجی نوشته بودند:
« ردهة؛ یعنی بهداری یا در مانگاه. »
وسایل این به اصطلاح بهداری، عبارت بودند از یک تخت کهنه و زهوار در رفته، دو، سه تا صندلی فرسوده و یک قفسه که برای گذاشتن تک و توکی از داروهای رایج در آن استفاده می کردند. وقتی مجروحان و اسرای بیمار به این "ردهة" مراجعه میکردند، دکتر زالو صفت اردوگاه با کمک سربازان عراقی، بدون استثناء همه را اذیت می کرد. یکی از این اذیتها فشار دادن و یا لگد کردن زخمهای کهنه، در حین پانسمان بود. هر بار هم که کسی برای تعویض پانسمانش میرفت، دکتر، باندها و گازهای استریل را به شدت از روی زخمش می کند. وقتی داد بچه ها در میآمد، او دو قورت و نیمش هم طلبکار می شد و آنها را کتک میزد، یا بهشان پرخاش می کرد که چرا سکوت بهداری را به هم میریزند!
این مصیبت به خاطر تعویض پانسمان زخمهای مختلف بدنم، بارها نصیب خودِ من میشد، که واقعاً مصیبت زجرآوری بود. گاهی در آنجا با طبابت ها و نسخه دادنهای جدیدی آشنا میشدم که مشابه آن را به عمر آبا و اجدادم هم ندیده و نشنیده بودم. خاطرم هست یک بار چند تا مریض اسهالی داشتیم. حال بعضیشان به حدی وخیم بود که برای بردن آنها به آن بهداری کذایی، باید زیر بغلهایشان را می گرفتیم.
📝 نویسنده: سعید عاکف
⬅️ ادامه دارد....
@banooye_dameshgh
🌷 ✿﷽✿ 🕊
🔴 #حکایت_زمستان
🌟 خاطرات آزاده بزرگوار حسین مردی
قسمت 0⃣6⃣
دکتر سلاخ بعد از یک معاینه سطحی و زودگذر، چیزهایی روی نسخه نوشت و داد دست یکی از سربازها. او وقتی نسخه را خواند، خندهٔ موذیانهای کرد و از ما خواست برویم بیرون. با تعجب رو کردم به دکتر و گفتم:
« ببخشین آقای دکتر، دارویی،چیزی به اینا نمیدین؟ »
لبخند معنی داری زد و گفت:
« اینا داروهای مخصوصی میخوان که این جا پیدا نمیشه؛ همون بیرون سربازای فداکار ما این داروها رو براشون پیدا می کنن. »
وقتی رفتیم بیرون، با مشت و لگد افتادند به جان آنهایی که حالشان وخیم بود. بقیه را هم خواباندند روی زمین و شروع کردند به زدن ضربات کابل به پشت شان! من هم که مات و مبهوت مانده بودم، از این ضرب و شتم بی نصیب نماندم. آخر کار وقتی به طور اتفاقی آن مثلاً نسخه را از روی زمین پیدا کردم، دیدم داخلش نوشته شده:
« برای آنهایی که حال شان بدتر است، مشت و لگد و برای بقیه هم چند ضربه کابل تجویز میشود! »
این دکتر گاهی که بچهها از شدت دندان درد به او مراجعه میکردند، بدون تزریق هیچگونه آمپول سِرکنندهای دندان طرف را میکشید. ای کاش دندان خراب را می کشید! او از روی عمد و در نهایت وحشی گری، گاهی تا دو، سه دندان سالم را از ریشه میکَند و نهایتاً دندان خراب را در دهان باقی می گذاشت تا اسیر به درد آن بسوزد و بسازد. همین شیوهٔ دوا و درمان بود که بیشتر وقتها باعث میشد بچهها تمام دردها را درون خودشان بریزند و آنها را در نهایت سختی تحمل کنند ولی به این دکتر که به جای سوگند پزشکی، سوگند قصابی خورده بود، مراجعه نکنند.
📝 نویسنده: سعید عاکف
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال ممنوع
@banooye_dameshgh
📷ما نسل اندر نسل مجروح جنایت های امریکا هستیم.
▪️دو جانباز از دو نسل در آغوش هم..
@banooye_dameshgh
بیانات رهبر انقلاب در دیدار دانشآموزان - Khamenei.ir.mp3
7.98M
🎙 بشنوید | صوت کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار دانشآموزان
@banooye_dameshgh
6.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 لحظه بازداشت عامل دوم حمله تروریستی شاهچراغ
@banooye_dameshgh
👈ترجمه صفحه◄ ٣٢١ ►🌹سورة طه🌹
[خدا] می گوید: همین گونه که آیات ما برای تو آمد و آنها را فراموش کردی این چنین امروز فراموش می شوی. (۱۲۶) و کسی را که [از هدایت حق] تجاوز کرده و به آیات پروردگارش ایمان نیاورده، این گونه کیفر می دهیم، و بی تردید عذاب آخرت سخت تر و پایدارتر است. (۱۲۷) پس آیا [این حقیقت] سبب هدایتشان نشده است که چه بسیار امت ها را پیش از آنان هلاک کردیم که [اینان] در مساکن آنان رفت و آمد می کنند؟ مسلماً در این [امور] نشانه هایی [عبرت آموز] برای صاحبان خرد است. (۱۲۸) و اگر سنت و روشی از پروردگارت [نسبت به تأخیر افتادن عذاب از آنان] نگذشته بود و نیز مدتی که [برای زندگی آنان] مشخص و معین شده است، قطعاً عذاب خدا بدون تأخیر بر آنان لازم و حتم می شد. (۱۲۹) پس در برابر آنچه [مشرکان] می گویند، شکیبا باش، و پیش از طلوع خورشید و پیش از غروب آن پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی، و [نیز] در بخشی از ساعات شب و اطراف روز تسبیح گوی تا [به سنت ها و تدبیرهای او] خشنود شوی. (۱۳۰)دیدگانت را به آنچه برخی از اصناف آنان را بهره مند کردیم مدوز، [آنچه به آنان داده ایم] شکوفه [بی میوه و زیور و زینت] دنیاست تا آنان را در آن بیازماییم، و رزق پروردگارت بهتر و پایدارتر است. (۱۳۱) و خانواده ات را به نماز فرمان بده و خود نیز بر آن شکیبایی ورز؛ از تو رزقی نمی طلبیم، ما به تو روزی می دهیم و عاقبت نیک برای پرهیزکاری است. (۱۳۲) و [مشرکان] گفتند: چرا [پیامبر] معجزه ای از سوی پروردگارش برای ما نمی آورد؟ آیا [این قرآن که] شاهد و دلیلی روشن بر [معارف] کتاب های پیشین [آسمانی است] برای آنان نیامده؟! (۱۳۳) و اگر آنان را پیش از نزول قرآن هلاک می کردیم، قطعاً می گفتند: پروردگارا! چرا رسولی به سوی ما نفرستادی تا پیش از آنکه خوار و رسوا شویم، آیات تو را پیروی کنیم. (۱۳۴) بگو: هر یک [از ما و شما] منتظریم، پس منتظر باشید که به زودی خواهید دانست که رهروان راهِ راست و ره یافتگان چه کسانی هستند؟ (۱۳۵)
◄ ٣٢١ ►