eitaa logo
خانواده بزرگ ما😍
156.9هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
4.9هزار ویدیو
108 فایل
خانواده دوازده نفره ما🥰 که حالا با عروس جان شده سیزده نفره اینجاسبکی متفاوت وجذاب اززندگی رامشاهده میکنید😍 متولد64/کارشناسی علوم تربیتی تبلیغات👈 @bano_sadeghy_tablighat
مشاهده در ایتا
دانلود
چگونه خوب گوش کردن را در کودکان تقویت کنیم؟🤔 🎈هنگام صحبت کردن، تن و ریتم صدای تون رو تغییر بدید و یکنواخت صحبت نکنین. 🎈خواسته ها و پیام های خودتون رو ساده و کوتاه بیان کنین. 🎈در یک زمان، فقط یک یا دوتا درخواست از کودکتون داشته باشید. 🎈سعی کنید خواسته هاتون رو به صورت رسا و همراه با احترام و محبت بیان کنین. 🎈کودکان را عادت بدیم که از رادیو، یا ابزارهای صوتی بیشتر از تلویزیون استفاده کنن . 🔻خوندن یه کتاب داستان کوتاه، ودرخواست خلاصه گویی یا بازگویی داستان، تاثیر زیادی در تقویت مهارت گوش دادن کودکان داره. 🌸بانوصادقی اینجاست🌸 🌸👈عضوشوید👉🌸
🖇 با افتخار، اهل کاشانم. تا یادم می‌آید ایام عید، برای عیددیدنی، خانه‌ی هرکدام از بستگان پدری یا مادری که می‌رفتم، عکس یک یا چند شهید، کنار سفره‌های هفت‌سین، یا طاقچه‌های اتاق مهمان‌خانه‌شان، توجهم را به خود جلب می‌کرد. با اینکه چهره‌هایشان در خاطرم می‌ماند، اما بچه بودم و به سادگی از کنارشان می‌گذشتم. تا اینکه از همان سال ۱۳۸۹، که فعالیت سی‌روز سی‌شهید را با یک گوشی دکمه‌ای معمولی شروع کردم، یک روز از ماه مبارک را گذاشتم به نیت این شهدا. شهدای هم‌شهری و حتی‌المقدور شهدای فامیل! خداوکیلی هیچ‌وقت اهل پارتی‌بازی و فامیل‌بازی نبوده‌ام؛ اما این شهدا حق به گردنم داشته‌اند! حالا امروز نوبت «زهرا خانم مجدی» نازنین، مادر بزرگوار «» است که سفره‌ی دلتنگی‌هایش را باز و از عزیز دردانه‌اش با عشق، برای‌مان تعریف کند. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 برای مطالعه در مورد این شهید به کانال زیر مراجعه کنید. 🆔https://eitaa.com/eitaa30rooz30shahid 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این داستان: کرمهایی که بهم میریزن😁 این سه تا...و بعدش ان شاءالله این چهارتا خیلی خوب با هم همبازی میشن😊 چون فاصله سنی کمی دارن... یا بهتره بگم ایده آل ترین فاصله سنی رو دارن.. یک و نیم سال... چرا میگم ایده آل ترین... چون اگه دقت کرده باشید حضرت زهرا سلام الله علیها هم فاصله سنی فرزندانشون همین حدود بوده طی ۹ سال عمر با برکت پنج فرزند...😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند روز پیش یه مختصری از سیرِ زندگی بیست و چند ساله مون رو تو روبیکا گذاشتم و طبق معمول سیلِ کامنت های حلالم کن بود که روانه دایرکت شد😁 عزیزانم ... چرا عادت کردید نظر بدید بدونِ آگاهی... چرا انقد راحت قضاوت میکنید که بعدش پشیمون بشید.... چراااا 😁 باور کنید اکثر عذاب‌های دنیا و آخرت از چرخوندن همین زبونه.... حتی فکر بد هم نباید بکنیم... مگه قرآن نمیفرماید ان بعض الظن اثم
اونها که گفتم فقط یه کلیاتی از زندگی مون بود....آنقدر لحظات سخت و پر چالش گذروندم که به جرات میگم کمتر کسی میتونست تحمل کنه.... اگه دوست داشتید برا شما هم بزارم😊 نشونه دوست داشتن اینه که کانال برسه به صدو چهل 😈😬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داشت خوب صحبت میکردا😁 همه پیغمبرا رو اذیت کردن.... چون به قول قرآن اکثرهم لا یعقلون..... به قول یه بزرگی خدایا به هر کی عقل دادی چی ندادی.... به هر کی عقل ندادی چی دادی؟؟..... به نظرم سخت ترین کار دنیا سروکله زدن با مردمه... اونم وقتی اکثرشون نمیفهمن.... بخاطر همینه مقام پیامبران انقد والاست☺️ آخر قرآنش فقط من الجنة خناس😂
1_2610242786.mp3
22.08M
✍ خصوصیات و ویژگی های یاران حضرت حجت "ع" 🎙 استاد عالی حتما حتما تا آخر گوش کنید🥺 و برای شریک شدن در ثوابش نشر بدین...❤️ 🌸بانوصادقی اینجاست🌸 🌸👈عضوشوید👉🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا خودت ما رو حفاظت کن...از شر شیطان و شیاطین 😔 خدایا ما رو حفظ کن از حق الناس.... از گناهی که تو نمیبخشی 🥺 خداوندا ما ابد در پیش داریم..‌‌‌ ما را به خلق خودت واگذار مکن... خدایا ما را پاکیزه بپذیر 🤲 🌸بانوصادقی اینجاست🌸 🌸👈عضوشوید👉🌸
🔵 هرسه شب قدر مهم است حاج آقا مجتبی تهرانی هرسال درشب‌های قدر می‌گفتند: در روایتی درباره تعیین شب قدر آمده است که میفرماید: 🔻شب ١٩: مقدّرات سال در شب نوزدهم تقدیر می‏ شود؛ «قُسِمَ فِیهَا الْأَرْزَاقُ وَ كُتِبَ فِیهَا الاجَالُ وَ خَرَجَ فِیهَا صِكَاكُ الْحَاجِّ» (مستدرك‏ الوسائل، ج ۷، ص ۴۷۰، باب تعیین لیلة القدر)؛ در شب نوزدهم ارزاق، درآمدها و روزی افراد و همچنین مدت حیات و زندگی آنان تا سال آینده تعیین می‌شود. علاوه بر آن در شب نوزدهم مشخص می‌شود كه چه كسانی در آن سال به حج می‏ روند. 🔻شب ۲۱: سپس در شب بیست و یكم آنچه در شب نوزدهم مقدر شده، بر آن ابرام و تأكید می ‏شود. این به این معناست كه در شب بیست و یكم آنچه در شب نوزدهم تعیین و مقدر شده، قابل تغییر است، آنچه كه از شب نوزدهم تا شب بیست و یكم مقدر شده و تغییر یافته، در شب بیست و یكم ثبت شده 🔻شب ۲۳: و در شب و بیست و سوم قطعی، نهایی و امضاء می ‏شود. براساس این روایت هر سه شب از شبهای قدر به شمار می‌آیند. امشبو از دست ندیم. التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ 🥺 راه حاجت گرفتن در شب قدر از زبان استاد فاطمی نیا👌 🔖دستور مهم و یادگاری شب قدر🔖 1⃣یک سوره واقعه 2⃣ یک سوره توحید 3⃣هفت مرتبه یا الله هرچی میخواهید بخواهید امشب ... در این ذکر سرّی است که نمیتوانم بگویم 🕊شادی روح بلندش صلوات امکان نداره حاجتی داشته باشی و روا نشه... 🌼اَللّهُمَّ‌‌عَجِّل‌‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَجَ‌‌وَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ🌼 🌸بانوصادقی اینجاست🌸 🌸👈عضوشوید👉🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدم خیلی هاتون دوست داشتید حسین بچلونید...😜 گفتم اینو بزارم یکم جگرتون حال بیاد☺️ چه اسباب بازی....کدوم دوست.... چه تفریحی میتونه جایگزین این عاشقانه ها بشه😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرکی یه سری به اون دنیا زده.... اینجا بدجوری دلشو زده..... خدایا دنیا اگر خوب بود به اهل بیت تو وفا میکرد😔 امشب ما را ببخش و بیامرز .... و آمرزیده از دنیا ببر🤲 🌸بانوصادقی اینجاست🌸 🌸👈عضوشوید👉🌸
یکی از استادان دانشگاه امام صادق(ع) در یادداشتی، ماجرای تکان دهنده و عبرت آموزی را به تحریر درآورده است: حدود 20 سال پیش منزل ما خیابان 17 شهریور بود و ما برای نماز خواندن و مراسم عزاداری و جشن های مذهبی به مسجدی که نزدیک منزلمان بود می رفتیم. پیش نماز مسجد، حاج آقایی بود به نام شیخ هادی که امور مسجد از قبیل نماز جماعت، مراسم شب های قدر، نماز عید و جشن نیمه شعبان را برگزار می کرد. اگر کسی می خواست دخترش را شوهر بدهد و یا برای پسرش زن بگیرد با شیخ هادی مشورت می کرد و در آخر هم شیخ خطبه عقد را جاری می کرد. اگر کسی در محله فوت می کرد شیخ هادی برای او نماز میت می خواند و کارهای بسیار دیگر... یک روز من برای خواندن نماز مغرب و عشاء راهی مسجد شدم و برای گرفتن وضو به طبقه پائین که وضوخانه در آنجا واقع بود رفتم. منتظر خالی شدن دستشویی بودم که در این حین، درِ یکی از دستشویی ها باز شد و شیخ هادی از آن بیرون آمد. با هم سلام و علیک کردیم و شیخ بدون اینکه وضو بگیرد دستشویی را ترک کرد! من که بسیار تعجب کرده بودم به دنبال شیخ راهی شدم که ببینم کجا وضو می گیرد و با کمال شگفتی دیدم شیخ هادی بدون گرفتن وضو وارد محراب شد و یکسره بعد از خواندن اذان و اقامه نماز را شروع کرد و مردم هم به شیخ اقتداء کردند! من که کاملاً گیج شده بودم سریعاً به حاج علی که سال های زیادی با هم همسایه بودیم، گفتم: حاجی! شیخ هادی وضو ندارد، خودم دیدم از دستشویی آمد بیرون ولی وضو نگرفت. حاج علی که به من اعتماد کامل داشت با تعجب گفت خیلی خوب فرادا می خوانم. این ماجرا بین متدینین پیچید، من و دوستانم برای رضای خدا، همه را از وضو نداشتن شیخ هادی آگاه کردیم و مأمومین کم کم از دور شیخ متفرّق شدند تا جایی که بعد از چند روز خانواده او هم فهمیدند. زن شیخ قهر کرد و به خانه پدرش رفت، بچه های شیخ هم برای این آبروریزی، پدر را ترک کردند. دیگر همه جا صحبت از مشکوک بودن شیخ هادی بود؛ آیا اصلاً مسلمان است؟
آیا جاسوس است؟! و آیا... شیخ بعد از مدتی محله ما را ترک کرد و دیگر خبری از او نبود. ما هم به همراه دوستان و متدینین خوشحال از این پیروزی، در پوست خود نمی گنجیدیم. بعد از مدتی از حوزه علمیه یک طلبه جوان [به مسجد] فرستادند و اوضاع به حالت عادی برگشت. بعد از دو سال از این ماجرا، من به اتفاق همسرم به عمره مشرف شدیم. در مکه به خاطر آب و هوای آلوده بیمار شدم. بعد از بازگشت به پزشک مراجعه کردم و دکتر پس از معاینه مقداری قرص و آمپول برایم تجویز کرد. روز بعد وقتی می خواستم برای نماز به مسجد بروم، تصمیم گرفتم قبل از آن به درمانگاه بروم و آمپول بزنم. پس از تزریق به مسجد رفتم و چون هنوز وقت اذان نشده بود وارد دستشویی شدم تا جای آمپول را آب بکشم. در حال خارج شدن از دستشویی، ناگهان به یاد شیخ هادی افتادم. چشمانم سیاهی می رفت، همه چیز دور سرم شروع به چرخیدن کرد انگار دنیا را روی سرم خراب کردند. نکند آن بیچاره هم می خواسته جای آمپول را آب بکشد؟!! نکند؟!! نکند؟!! دیگر نفهمیدم چه شد. به خانه برگشتم تا صبح خوابم نبرد و به شیخ هادی فکر می کردم که چگونه منِ نادان و دوستان و متدینین نادان تر از خودم، ندانسته و با قصد قربت آبرویش را بردیم؛ خانواده اش را نابود کردیم؛ و.... از فردا، سراسیمه پرس و جو را شروع کردم تا شیخ هادی را پیدا کنم. پیش حاج ابراهیم رفتم به او گفتم برای کار مهمی دنبال شیخ هادی می گردم او گفت: شیخ دوستی در بازار حضرت عبدالعظیم(ع) داشت و گاه گاهی به دیدنش می رفت، اسمش هم حاج احمد بود و به عطاری مشغول بود. پس از خداحافظی یک راست به بازار شاه عبدالعظیم(ع) رفتم و سراغ عطاری حاج احمد را گرفتم
خوشبختانه توانستم از کسبه آدرسش را پیدا کنم. بعد چند دقیقه جستجو پیرمردی با صفا را یافتم که پشت پیشخوان نشسته و قرآن می خواند. سلام کردم جواب سلام را با مهربانی داد. گفتم: ببخشید من دنبال شیخ هادی می گردم؛ ظاهراً از دوستان شماست، شما او را می شناسید؟ پیرمرد سری تکان داد و گفت: دو سال پیش شیخ هادی در حالی که بسیار ناراحت و دلگیر بود و خیلی هم شکسته شده بود، پیش من آمد، من تا آن زمان شیخ را در این حال ندیده بودم. بسیار تعجب کردم و علتش را پرسیدم، او در جواب گفت: من برای آب کشیدن جای آمپول به دستشویی رفته بودم که متدینین بدون اینکه از خودم بپرسند به من تهمت زدند که وضو نگرفته نماز خوانده ام؛ خلاصه حاج احمد آبرویم را بردند، خانواده ام را نابود کردند و آبرویی برایم در این شهر نگذاشتند و دیگر نمی توانم در این شهر بمانم، فقط شما شاهد باش که با من چه کردند. بعد از این جملات گفت: قصد دارد این شهر را ترک گفته و به عراق سفر کند که در جوار حرم امیرالمومنین(ع) مجاور گردد تا بقیه عمرش را سپری کند. من هم هر کاری کردم که مانعش شوم نشد. او گفت دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم. او رفت و از آن روز به بعد دیگر خبری از او ندارم. ناگهان بغضم سرباز کرد و اشک هایم جاری شد، که خدای من این چه غلطی بود که من مرتکب شدم. ای کاش آن موقع کور می شدم و این جنایت را نمی کردم. ای کاش حاج علی آن موقع به جای گوش دادن به حرفم توی گوشم می زد. ای کاش ای کاش.... و این ای کاش ها که بیچاره ام می کرد. الان حدود 20 سال است که از این ماجرا می گذرد و هر کس به نجف مشرف می شود من سراغ شیخ هادی را از او می گیرم ولی افسوس که هیچ خبری از شیخ هادی مظلوم نیست. دوستان، ما هر روز چقدر آبروی دیگران را می بریم؟! زندگی ها را نابود می کنیم؟! به خاطر خدا چه ظلم هایی که نمی کنیم! به خاطر خدا دعایم کنید. آیا خدا از گناهم می گذرد؟ چه خاکی باید به سرم بریزم؟.... ای کاش و ای کاش.
داستان تکان دهنده ای که ممکن است برای همه ما اتفاق بیوفتد.... و فقط یک لحظه به تبعات یک کلمه حرفی که زده شد فکر کنید.... آیا اگر شیخ هادی هم پیدا شود....با گفتن حلالم کن می‌تواند جبران آنچه سبب شده باشد؟!
امشب از خدا بخواهیم گرفتار حق الناس نشویم....😔
هدایت شده از خانواده بزرگ ما😍
شماره حساب دفتر رهبر معظم انقلاب برای کمک به ❗️ نشر حداکثری 🔹 یکی از بهترین راه‌های همراهی همینه! ۱_گزینه «کمک ها» ۲_گزینه: «انتخاب کنید» و سپس یکی از گزینه های زیر را انتخاب کنید: ✅کمک به غزه ✅کمک به انتفاضه فلسطین ✅کمک به رزمندگان مقاومت لبنان ✅کمک به جبهه مقاومت را انتخاب کنید ان‌شاءالله اسم هممون رو به عنوان جزئی ازین تلاش جهانی ثبت کنند https://www.leader.ir/fa/monies ✅ به همه ارسال کنید ✅به همین سادگی در مبارزه با اسرائیل شرکت کنید
از اعمال امشب، یاری مظلومان غزه فراموش نشه.... این کمترین کاری هست که میتونیم انجام بدیم😔
🏴🦋 📚صبر به‌ راستی دستش را که بر شانه‌هایم گذاشت، پشتم گرم شد. باز هم گلایه کرد: - مادر! مگر نگفتم صبر داشته باش خدا صابران را دوست دارد.؟ نشسته بودم و به باغ روبرویم نگاه می‌کردم. لبه‌ی چادرم را جلو کشیدم. لب‌هایم لرزید. آخر علی‌اکبرم فقط ۱۷ ساله بود. هنوز ریش‌هایش درنیامده بود که مرد شد. طلبه شد؛ عارف شد؛ عاشق شد. من مادرم دیگر! چطور هر روز اشک نریزم؟! اصلا چطور باور کنم شهید شده‌است؟! حتی پیکری ندارد که به قلبم فشارش دهم. پس کجا رفت؟! علی اکبر! علی اکبر!... باز هم از خواب پریدم. پشتم هنوز گرم بود. سراغ برگه‌های وصیتنامه‌اش رفتم. کاغذ تاخورده را باز و به چشمم نزدیک کردم. انگشتم روی خطوط رفت تا رسید به: «مادر جان! صبر تو بايد مثل صبر زينب کبری باشد... ما به‌راستی جنگيديم و به‌راستی شهيد شديم. اگر می‌خواهی من راحت باشم بايد با صبرت درس بدهی به ايادی استکبار...» اشکم را پاک می‌کنم و دست‌خطش را به قلبم فشار می‌دهم. بوی همان باغ خواب‌هایم را می‌دهد. ۱۲ سال طول کشید تا پلاک و مشتی استخوانش را آوردند. ✍🏻سوده سلامت ۱۴۰۲/۱۱/۱۳ 👩🏻‍💻طراح: مطهره‌سادات میرکاظمی 🎙با صدای: الهام گرجی 🎞تدوین: زهرا فرح‌پور 🌺 برای دیدن کلیپ جذاب این داستان می‌توانید به کانال زیر مراجعه کنید👇🏻 🆔 https://eitaa.com/eitaa30rooz30shahid 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به راستی درک شب قدر... چیزی جز،شناخت امام زمانمان نیست... و عظمت آن هم در همین است...
. تا "خدا" هست، هیچ لحظه ای آنقدر سخت نمیشود که نشود تحملش کرد! شدنی ها را انجام بده و تمام نشدنی هایت را به "خداوند" بسپار. 🌸بانوصادقی اینجاست🌸 🌸👈عضوشوید👉🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما برای بچه سه یا چهار ساله بیشتر از این‌که دنبال کلاس باشیم باید دنبال هم‌بازی باشیم. مکررا هم گفته‌ایم که بازی مهمترین کلاس درس برای این گروه سنی است و می‌تواند خیلی از نیازهایشان را تأمین کند. ‼️بازی هم نیاز به هم‌بازی دارد‼️ استاد تراشیون 🌸بانوصادقی اینجاست🌸 🌸👈عضوشوید👉🌸
قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْکَری – علیه السلام –: أجْمِعْ بَیْنَ الصَّلاتَیْنِ الظُّهْرِ وَالْعَصْرِ، تَری ما تُحِبُّ. 🌺امام حسن عسکری – علیه السلام – فرمود: نماز ظهر و عصر را دنباله هم ـ. در اوّل وقت ـ. انجام بده، که در نتیجه آن آنچه دوست داری را می بینی (فقر و تنگ دستی از بین می‌رود و به مقصود خود خواهی رسید) «الکافی، ج. ۳، ص. ۲۸۷، ح. ۶» 🌸بانوصادقی اینجاست🌸 🌸👈عضوشوید👉🌸