eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
136 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
9.8هزار ویدیو
385 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
امام حسین علیه السلام همراه خانواده و یارانش حرکت کردند که به کوفه برسند💐 اما اتفاق دیگه ای افتاد😔 اونجا هیچ بچه ای نیامد با رقیه بازی کنه😔 و هیچ کس از دیدن اونها خوشحال نشد😔 سربازهای حاکم بد اومدن که با اونا بجنگن😱 رقیه کوچولو اینها رو که دید تعجب کرد و گفت بابا چرا اینا میخوان با ما بجنگن 😭 مگه ما چکار کردیم که میخوان با ما بجنگن😭 بابا بابا من خیلی تشنه هستم داداش علی اصغر هم خیلی تشنه هست💧 چرا اینها به ما اجازه نمیدن بریم آب بخوریم💦 امام حسین علیه السلام گفتن دختر گلم نگران نباش الان به عمو عباس میگم تا بره برامون آب بیاره😍 رقیه کوچولو خیلی خوشحال شد و گفت خدایا شکرت عمو عباس حتما برامون آب میاره😍 خدایا شکر که عمو عباس همراهمون هست🤲 ادامه دارد... 🥀☘🥀☘🥀☘🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عمو عباس مشک آب رو برداشت و گفت بچه ها نگران نباشید😍 من میرم و براتون آب میارم💦 اینجا بمونید و منتظر من باشید 🌷 رقیه کوچولو گفت باشه عمو عباس من و داداشام اینجا منتظر میمونیم شما برو ولی زود برگرد 🌹 بچه ها وقتی عمو عباس رفت سربازهای دشمن به سپاه امام حسین حمله کردن😱 و تمام خیمه ها رو آتش زدن ☄ رقیه کوچولو خیلی ناراحت بود و خیلی غصه میخورد که چرا مردم کوفه اینکار رو میکنن😭 رقیه گفت مگه اینها ما رو دعوت نکردن پس چرا خیمه هامون رو آتیش میزنن🔥❓🤔 رقیه قصه ما ناراحت و غمگین از دست مردم کوفه یه گوشه نشسته بود و منتظر عمو عباس بود و میگفت کی عمو عباسم میاد😔 نازنینای امام حسین💖 در روزهای بعد میگیم چه اتفاق هایی برای عمو عباس افتاد 🌷 🥀☘🥀☘🥀☘🥀
نازدونه های امام حسین علیه السلام💞عزاداریهاتون قبول باشه🤲 نازنین های من امروز داستان ما دو بخش داره؛ بخش اول ادامه داستان رقیه جون☘ دردونه امام حسین علیه السلام رو برا شما عزیزای دل میگیم🌿 در ادامه ش بخشی از ادامه داستانی که روز دوم گفته بودیم رو تقدیم شما میکنیم😊 بریم با هم بخونیم و بشنویم❓ ~~~~~~~🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ادامه قصه دردانه امام حسین علیه السلام💞 رقیه کوچولو و بقیه بچه ها منتظر عمو عباس بودن💐 عمو عباس با مشکی از آب اومد💦 و بچه ها خوشحال شدند از عمو تشکر کردن😍 ولی فردای اون روز دشمن ها😡 نگذاشتند اونا آب بخورند بچه ها تشنه شده بودن😔 اسب ها هم که آبی نخورده بودن دیگه توانایی حرکت کردن نداشتن 😔 امام حسین علیه السلام از عمو عباس خواستن که از یک رودی🏝 که آب شیرینی داره برای بچه ها و اسب ها آب بیاره 💦 عمو عباس هم مشک آب رو برداشتن و به سمت اون آب رفتن 🏝 حاکم بدجنس😡 و سربازهاش از عمو عباس خیلی میترسیدن چون عمو عباس مرد قوی و شجاعی بود🌷 حاکم بدجنس😡 به سربازهاش گفت جلوی آب رود شیرین بایستید 🏝نگذارید عباس از اونجا آب برداره 😔 عمو عباس و امام حسین علیه السلام مشغول جنگیدن با حاکم بدجنس و سربازهاش شدن 😔 امام تعداد سربازهای دشمن خیلی خیلی زیاد بود 😱 حاکم بدجنس عصبانی شد😡 و به سربازهاش گفت کی میتونه بره خیمه های امام حسین و عباس رو آتیش بزنه☄ کی میتونه وسایلهاشون رو بدزده😱 تا اونا هیچ خونه ای نداشته باشند تا مجبور بشن فرار کنن😭 چند نفر از سربازهای حاکم بدجنس که خیلی بداخلاق بودن 😡گفتن ما میتونیم بیاییم😒 و این کار رو انجام بدیم 😭 اما بچه ها کی دلش میاد بچه ها رو اذیت کنه😭 اما سربازهای حاکم بدجنس این کار رو کردن😭 امام حسین علیه السلام و عمو عباس اونقدر با دشمن ها جنگیدن تا شهید شدن😭 ادامه دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رقیه کوچولو یادش به حرف باباش و عمو عباس افتاد🌹 که می گفتن رقیه جان وقتی میخوای از خونه بیرون بری یا وقتی نامحرمی کنارت هست موهات رو بپوشون🌹گوشواره هات رو زیر روسری قایم کن🌹 رقیه میدونست باباش و عمو دیگه بر نمیگردن😭 و ممکنه سربازهای اون حاکم بدجنس خیمه ها رو آتیش بزنن 🔥بخاطر همین روسریش رو محکم بست و گوشواره هاش رو زیر روسریش قایم کرد 🥀 رقیه سه ساله ما لباس بابا رو بغل کرده بود 😔دلتنگ بابا بود😭 دوست داشت دوباره باباش رو ببینه😭 دوست داشت باباش بیاد و بغلش کنه و اونو ببوسه😭 دلش برای بازی و قصه های عمو عباس تنگ شده بود 😔 همینطور که به فکر اینها بود چشم هاش رو بست و رفت پیش امام حسین و عمو عباس😭 ادامه دارد.... ☘🥀☘🥀☘🥀☘
⚫️ زیارت‌حضرت‌ابوالفضل‌علیه‌السلام‌ازراه‌دور 🔹 بسم الله الرحمن الرحیم *السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبَا الْفَضْلِ الْعَبّاسَ بْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ * السَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ * السَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَوَّلِ الْقَومِ اِسْلاماً وَاَقْدَمِهِمْ اِیماناً وَاَقْوَمِهِمْ بِدینِ اللّهِ وَاَحْوَطِهِمْ عَلَى الاْسْلامِ * اَشْهَدُ لَقَدْ نَصَحْتَ للّهِ وَلِرَسُولِهِ وَلاَِخیکَ * فَنِعْمَ الاَْخُ الْمُواسی * فَلَعَنَ اللّهُ اُمَّهً قَتَلَتْکَ * وَلَعَنَ اللّهُ اُمَّهً ظَلَمَتْکَ * وَلَعَنَ اللّهُ اُمَّهً اسْتَحَلَّتْ مِنْکَ الْمَحارِمَ وَانْتَهَکَتْ حُرْمَهَ الاِْسْلامِ * فَنِعْمَ الصّابِرُ الْمُجاهِدُ الْمُحامِی * النّاصِرُ * وَالاَْخُ الدّافِعُ عَنْ اَخیْهِ *الْمُجیبُ اِلى طاعَهِ رَبِّهِ * الرّاغِبُ فیما زَهِدَ فیهِ غَیْرُهُ مِنَ الثَّوابِ الْجَزیلِ والثَّناءِ الْجَمیلِ * فَألْحَقَکَ اللّهُ بِدَرَجَهِ آبائِکَ فی دارِ النَّعیمِ * اللّهُمَّ اِنّی تَعَرَّضْتُ لِزِیارَهِ اَوْلِیائِکَ رَغْبَهً فی ثَوابِکَ * وَرَجاءً لِمَغْفِرَتِکَ وَجَزیلِ اِحْسانِکَ * فَاَسْألُکَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلى مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرینَ * وَاَنْ تَجْعَلَ رِزْقی بِهِمْ دارّاً * وَعَیْشی بِهِمْ قارّاً * وَزِیارَتی بِهِمْ مَقْبُولَهً * وَحَیاتی بِهِمْ طَیِّبَهً *وَاَدْرِجْنی اِدْراجَ الْمُکْرَمینَ * وَاجْعَلْنی مِمَّنْ یَنْقَلِبُ مِنْ زِیارَهِ مَشاهِدِ اَحِبّائِکَ مُفلِحاً مُنْجِحاً قَدِ اسْتَوْجَبَ غُفْرانَ الذُّنُوبِ * وَسَتْرَ الْعُیُوبِ *وَکَشْفَ الْکُرُوبِ * اِنَّکَ اَهْلُ التَّقْوى وَاَهْلُ الْمَغْفِرَهِ. 🌺السلام‌علیک‌یا‌ابوالفضل‌العباس🌺
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙 یه علمدار رو آوردن که دیگه نفس نداره مثل عباسِ قیافه اش، ولی دو تا دست نداره 🥀 روایت سقایی که سخت تشنه بود، اما... آب نخورد
عمریست مُحرم پدرم سَردرِ خانه حَک می‌کند این خانه عزادار حسین است در تکیه‌ی او تکیه به اغیار نکردیم دلگرمی ما تکیه به دیوار حسین است 🖤 التماس دعا
4_5855087709273460423.mp3
14.36M
🕊🌿🕊🌿 🌿🕊🌿 🕊🌿 🌿 ۱٠ 🎤 💢 فرمول خلقت انسان، فرمول پیچیده ای نیست، تنها یک موضوع حقیقت وجود انسان را روشن می کند و آن، این است؛ ↓ ✦ برای دریافتِ "پیامِ بی‌نهایت" از سمتِ "الهی بی‌نهایت" نیاز به "مخلوقی با ظرفیتِ وجودی بی‌نهایت" بود که می‌بایست پیام‌رسانی "بی‌نهایت" آن را می‌رساند. - آن پیامِ بی‌نهایت چه بود؟ - پیام رساننده‌ی بی نهایت که بود؟ - و آن مخلوقِ بی‌نهایت کیست؟ 🕊 🌿🕊