eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
136 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
9.8هزار ویدیو
385 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
تنها_میان_داعش 💠 هول انفجاری که دوباره خانه را زیر و رو کرده بود، گریه را در گلویم خفه کرد و تنها آرزو می‌کردم این فرشته مرگم باشند، اما نه! من به حیدر قول داده بودم هر اتفاقی افتاد مقاوم باشم و نمی‌دانستم این به عذاب حیدر ختم می‌شود که حالا مرگ تنها رؤیایم شده بود. 💠 زن‌عمو با صدای بلند اسمم را تکرار می‌کرد و مرا در تاریکی نمی‌دید، عمو با نور موبایلش وارد اتاق شد، خیال می‌کردند دوباره کابووس دیده‌ام و نمی‌دانستند اینبار در بیداری شاهد عشقم هستم. زن‌عمو شانه‌هایم را در آغوشش گرفته بود تا آرامم کند، عمو دوباره می‌خواست ما را کنج آشپزخانه جمع کند و جنازه من از روی بستر تکان نمی‌خورد. 💠 همین حمله و تاریکی محض خانه، فرصت خوبی به دلم داده بود تا مقابل چشم همه از داغ حیدرم ذره ذره بسوزم و دم نزنم. چطور می‌توانستم دم بزنم وقتی می‌دیدم در همین مدت عمو و زن‌عمو چقدر شکسته شده و امشب دیگر قلب عمو نمی‌کشید که دستش را روی سینه گرفته و با همان حال می‌خواست مراقب ما باشد. 💠 حلیه یوسف را در آغوشش محکم گرفته بود تا کمتر بی‌تابی کند و زهرا وحشتزده پرسید :«برق چرا رفته؟» عمو نور موبایلش را در حیاط انداخت و پس از چند لحظه پاسخ داد :«موتور برق رو زدن.» شاید خمپاره‌باران کور می‌کردند، اما ما حقیقتاً کور شدیم که دیگر نه خبری از برق بود، نه پنکه نه شارژ موبایل. 💠 گرمای هوا به‌حدی بود که همین چند دقیقه از کار افتادن پنکه، نفس یوسف را بند آورده و در نور موبایل می‌دیدم موهایش خیس از عرق به سرش چسبیده و صورت کوچکش گل انداخته است. البته این گرما، خنکای نیمه شب بود، می‌دانستم تن لطیفش طاقت گرمای روز تابستان آمرلی را ندارد و می‌ترسیدم از اینکه علی‌اصغر آمرلی، یوسف باشد. 💠 تنها راه پیش پای حلیه، بردن یوسف به خانه همسایه‌ها بود، اما سوخت موتور برق خانه‌ها هم یکی پس از دیگری تمام شد. تنها چند روز طول کشید تا خانه‌های تبدیل به کوره‌هایی شوند که بی‌رحمانه تن‌مان را کباب می‌کرد و اگر می‌خواستیم از خانه خارج شویم، آفتاب داغ تابستان آتش‌مان می‌زد. 💠 ماه تمام شده و ما همچنان روزه بودیم که غذای چندانی در خانه نبود و هر یک برای دیگری می‌کرد. اگر عدنان تهدید به زجرکش کردن حیدر کرده بود، داعش هم مردم آمرلی را با تیغ و گرسنگی سر می‌برید. 💠 دیگر زنده ماندن مردم تنها وابسته به آذوقه و دارویی بود که هرازگاهی هلی‌کوپترها در آتش شدید داعش برای شهر می‌آوردند. گرمای هوا و شوره‌آب چاه کار خودش را کرده و یوسف مرتب حالش به هم می‌خورد، در درمانگاه دارویی پیدا نمی‌شد و حلیه پا به پای طفلش جان می‌داد. 💠 موبایل‌ها همه خاموش شده، برقی برای شارژ کردن نبود و من آخرین خبری که از حیدر داشتم همان پیکر بود که روی زمین در خون دست و پا می‌زد. همه با آرزوی رسیدن نیروهای مردمی و شکست مقاومت می‌کردند و من از رازی خبر داشتم که آرزویم مرگ در محاصره بود. 💠 چطور می‌توانستم شهر را ببینم وقتی ناله حیدر را شنیده بودم، چند لحظه زجرکشیدنش را دیده بودم و دیگر از این زندگی سیر بودم. روزها زخم دلم را پشت پرده و سکوت پنهان می‌کردم و فقط منتظر شب بودم تا در تنهایی بستر، بی‌خبر از حال حیدر خون گریه کنم، اما امشب حتی قسمت نبود با خاطره باشم که داعش دوباره با خمپاره بر سرمان خراب شد. 💠 در تاریکی و گرمایی که خانه را به دلگیری قبر کرده بود، گوش‌مان به غرّش خمپاره‌ها بود و چشم‌مان هر لحظه منتظر نور انفجار که صبح در آسمان شهر پیچید. دیگر داعشی‌ها مطمئن شد‌ه بودند امشب هم خواب را حرام‌مان کرده‌اند که دست سر از شهر برداشته و با خیال راحت در لانه‌هایشان خزیدند. 💠 با فروکش کردن حملات، حلیه بلاخره توانست یوسف را بخواباند و گریه یوسف که ساکت شد، بقیه هم خواب‌شان برد، اما چشمان من خمار خیال حیدر بود و خوابشان نمی‌برد. پشت پنجره‌های بدون شیشه، به حیاط و درختانی که از بی‌آبی مرده بودند، نگاه می‌کردم و حضور حیدر در همین خانه را می‌خوردم که عباس از در حیاط وارد شد با لباس خاکی و خونی که از سرِ انگشتانش می‌چکید. 💠 دستش را با چفیه‌ای بسته بود، اما خونش می‌رفت و رنگ صورتش به سپیدی ماه می‌زد که کاسه صبر از دست دلم افتاد و پابرهنه از اتاق بیرون دویدم. دلش نمی‌خواست کسی او را با این وضعیت ببیند که همانجا پای ایوان روی زمین نشسته بود، از ضعف خونریزی و خستگی سرش را از پشت به دیوار تکیه داده و چشمانش را بسته بود...
مذهبی امام زمان پویانفر دل آرام جهان .mp3
2.29M
نواهنگ بسیار زیباےِ: عشقت تو قلبمه، من به تو محتاجم بیشتر ازهمه... الْعَجَل🌱 👤 پویانفر 🌼@Borhanqomi🌼
کودک ۹ ماهه در کالیفرنیا با ضرب گلوله کشته شد!! 🔸رسانه‌های آمریکایی گزارش دادند یک کودک ۹ ماهه در حالی که مادرش با کالسکه در خیابانی در شهر مرسدس کالیفرنیا راه می‌رفت با شلیک گلوله کشته شده‌ است. 🔹️پلیس محلی گفته است که این نوزاد در اثر تیراندازی یک خودروی عبوری جان خود را از دست داده است. مرسدس در شرق شهر سن خوزه در مرکز کالیفرنیا واقع شده است. 👈شما فقط ۱ درصد فکرش کنید در یکی از دور افتاده ترین مناطق ایران این اتفاق میفتاد چه میکردن ؟؟!! |صدای ایران صدای ملت بیدار| 🎙 @VOINEWS| @VOINEWS
⚫ در جهان پیچیده خواهد شد صدای آرمان تا همیشه سبز خواهد ماند جای آرمان سنگ فرش کوچه شد سکوی پرواز دلش باز شد درب شهادت با صدای آرمان زیر پای داعشی های وطن پرپر شده است جان فدای غربت بی انتهای آرمان لب به توهین وانکرد و از امان نامه گذشت انتها دارد مگر عشق و وفای آرمان؟ موسم حج دل است و جان به قربانِ ولی ست یک خیابان میشود آن شب منایِ آرمان زیر تیغ دشمنان، پای ولایت شد شهید این وفای عهد شد رمز بقای آرمان بینِ قوم الظالمین، تنهای تنها مانده بود غربتی دارد عجیب این نینوای آرمان کوچه و تنهایی و نامردمانی بی صفت خون دل می‌بارد از چشمم برای آرمان قصه ی پیراهنش، یادآورِ کرب و بلاست گوشـه ای از شهرِ ما شـد کربلای آرمـان لحظه‌ی آخر غریب و تشنه لب، افتاده بود بوده ارباب شهیدش مقتدای آرمان شیعه یعنی پیروی محض از خط ولی هیچ نشنیده کسی، چون و چرای آرمان زندگانی در جهان مجموعه ای از لحظه هاست لطف حق شامل‌ شده بر لحظه های آرمان «ربی ارزقنی شهادةْ فی سبیک» ورد لب عاقبت هم شد روا این ربنای آرمان از ازل مست علی گردید و وردش یاعلی مات و حیرانیم از قالو بلای آرمان هر دل سنگی ز هرم روضه هایش آب شد چشمه ای از کربلا شد ماجرای آرمان مثل اکبر ارباً اربا شد تنش در قتلگاه قلبمان از غصه خون شد در عزای آرمان مادر او را کسی هرگز نمیفهمد ، که او آتشی دارد به سینه از بلای آرمان در خیابان های اکباتان ثمر داد آخرش روضه‌ها و گریه‌ها و اشک‌های آرمان تا دم جان دادنش چون کوه بوده استوار ثبت شد بر عالمی، حُبّ ولای آرمان یک شبستان گوشه ی قلبم مهیا میکنم مینویسم بر درش، صحن و سرای آرمان آرزوی وصل دارم من به اربابم حسین در کشاکش کاش بودم من بجای آرمان آرمانش را گرفته تنگ، در آغوش خویش هر که پا را می گذارد جای پای آرمان خون او شد آب در پای درخت انقلاب داده دم، بر پیکر ایران، هوای آرمان دست کفر صهیونیسم وارتجاع منطقه قطع خواهد شد به دستان خدای آرمان میخروشند آرمان‌های وطن با اقتدار بانگ غیرت شد بلند از هر نوای آرمان کل دنیا در عزایش اشک میریزد هنوز جابجا شد مرز در جغرافیای آرمان باید آشوب‌افکنان را تا طناب دار برد نیست غیر از مرگ فتنه، خون‌بهای آرمان می رود این روزگار تلخ و زجرآور ، ولی حک شده بر قلب ایران جای پای آرمان از همین نسلی که در پای ولایت مانده‌اند صد هزاران آرمان‌ آید به جای آرمان بداهه سرایان کارگاه شعر: مرتضی درزی، مرضیه سادات هاشمی،زینب نجفی، مریم شعله پاش، مشهدی زاده، پریسا مصلح، محمدحسن محمدی، الهام زارع، یا صاحب صبر، فرزانه پورنظری، روح الله عمران، امیرحسین پورعزیز، شفق، زینب عدالتیان، مریم ایوزخانی، رخساره خضری، ثائر، هنرمند، یا حیدر، ایراندخت،سمیه زارع، مریم میر صادقی، حیدر محمدنژاد ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
🏴 ای روضه مصور، ای جان فدای رهبر ای آنکه شد شهیدی، تنها بدون یاور بر پیکرت نشسته، صد جای زخم خنجر دلهای ما شکسته از غربتت برادر چون لاله ای که گشته، با دست کینه پرپر ماندی غریب و تنها، همچون عزیز حیدر پیراهنت به یغما، بردند قوم کافر گویی خبر ندارند، از آن خدای محشر در لحظه های آخر، نالید برتو مادر چون زنده شد برایش، آن داغ شاه بی سر ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غروب جمعه ی غمگین 😔 یاد امام زمان باشیم آقامون خیلی غریبه اللهمَّ عجل لولیک الفرج التماس دعای فرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Donyaaye-Delgeer[128].mp3
6.98M
🌸🍂🌸🍃🌸🍃🌸🍂🌸🍃🌸🍃 السلام علیک یا صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف 🍃✋🍃 تعجیل در فرج آقا جانم 👈صلوات 👉 آقا جان بی معرفتی ما را ببخش 😔 خدایا به حق پهلو شکسته فاطمه زهرا سلام الله علیها ظهور آقا جانم و برسان کوتاهترین دعا برا بزرگترین آرزو اللهم عجل لولیک الفرج
AUD-20210723-WA0001.mp3
4.32M
من غرق دنیامم فکری به حالم کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا