eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
142 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
9.5هزار ویدیو
377 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در محضر شهدا سخنرانی شنیدنی شهید زین الدین در خصوص حضور علیه السلام اللهم عجل لولیک الفرج آمین ♻️👇🏻 ⚠️ به بپیوندید: 🚨 eitaa.com/joinchat/639434752C60c801636b کانال فاتحان قدس ☝️☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سبک زندگی شاد 50.mp3
8.8M
🌷🌿🌷 🌿🌷 🌷 ۵۰ 💞شاد زیستن؛ مهارت میخواهد؛ که باید در دانشگاه زندگی بیآموزی! مثل 👈 مهارت استفاده از غیب! اینکه بتونی از نمازت از ذکر گفتنت از دعا خوندنت به آرامش و شادی برسی. 🌷🌿🌷
سبک زندگی شاد 49.mp3
10.21M
🌷🌿🌷 🌿🌷 🌷 ۴۹ 👈 میشه از آتیش، نور ساخت! 👈 میشه از مشکلات، قدرت ساخت! 👈 میشه از جهنم، بهشت ساخت! ✨فقط باید راهش و بلد باشی! اینجوری دیگه، همیشه شادِ شادی! 🌷🌿🌷
👤"روز جهانی زن یا روز جنایت علیه زن" اکثر سلبریتی های مملکت ما روز جهانی زن رو تبریک گفتن ،چرا؟ چون خارجیه ،کلاس داره،چون آمریکا و اروپا رو نماد آزادی زن میدونن! بدون اینکه حتی بدونن چرا این روز به نام زنان نامگذاری شده! شاید براتون جالب باشه که بدونید چرا ۸ مارس به عنوان روز جهانی زنان نامگذاری شده: 🔹زنان کارگر یک شرکت نساجی در روز ۸مارس سال ۱۹۰۸ میلادی در اعتراض به وضعیت سخت کاری خود در شهر نیویورک آمریکا دست به اعتصاب زدند. شرایط سخت با دستمزد کم کارگران زن در اوایل قرن بیستم که همراه با مردان در کشور‌های صنعتی وارد بازار کار شده بودند آنان را وادار به اعتراضی گروهی کرد. صاحب این کارخانه به همراه نگهبانان به منظور جلوگیری از همبستگی کارگران، این زنان را در محل کارشان محبوس کرد و آنجا را آتش زد ،در این حادثه ۱۲۹ تن از زنان کارگر در این آتش سوختند. 🔸بله عزیزان من، ماهیت روز جهانی زنان اشاره به جنایت اروپا و آمریکا در حق زنان داره.
سبک زندگی شاد_۵۱.mp3
8.72M
🌷🌿🌷 🌿🌷 🌷 ۵۱ از غذا نخوردن فرزندت نگران میشی... اما از اینکه غذای روح بهش نرسه نگران نمیشی؟ ♨️عدم تمایل و لذت بردن از عبادت، و ناتوانی در برقراری رابطه ای آرامش آفرین با اهلِ آسمان؛ نشانه هایی از بیماریِ خطرناکِ نَفْس اند. همین الآن چقدر نگران شدی❓ 🌷🌿🌷
قال الإمام عليّ عليه السلام: شَرُّ إخوانِكَ مَن أرضاكَ بِالباطِلِ .  🌷حضرت علی علیه السلام می فرمایند: 🌷بدترينِ برادرانت ، كسى است كه تو را از طريق باطل ، خشنود سازد . 📚  (غرر الحكم : 5690 )
سبک زندگی شاد‌_۵۲.mp3
9.36M
🌷🌿🌷 🌿🌷 🌷 ۵۲ حی علی الفلاح بشتاب برای خوشبختی ✨کسی از نوای اذان لذت خواهد برد؛ که از دوری معشوق به دلتنگی افتاده! اذان؛ اذن هم آغوشی است! عجلــه کن! 🌷🌿🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداییش آدم باید نذری دادن از عراقی ها یاد بگیره😍 با بیل شکلات پخش میکنه😁
✍عواقب ترک نماز بی نمازی آثار و عواقب شوم فراوان مادی و معنوی را به دنبال دارد؛ كه به گوشه هایی از این آثار شوم می پردازیم : البته نمی توانیم با این روایات برای افراد حكم صادر كنیم كه چون نماز نمی خواند دیگر مسلمان نیست و... چه بسا همین فرد توبه كند و نماز خوان شود. لذا قضاوت كردن درباره ی افراد وظیفه ی ما نیست. وظیفه ی ما اینست كه ابتدا خود در دام شیطان نیفتیم و در انجام واجبات و ترك محرمات دقت داشته باشیم و سپس در راه هدایت دیگران با تمام قوا، تلاش كنیم و دعا را همواره فراموش نكنیم - مردن به دینی غیر از دین اسلام؛ رسول خدا (صلی الله علیه وآله): « مَنْ تَرَكَ صَلَاةً لَا یَرْجُو ثَوَابَهَا وَ لَا یَخَافُ عِقَابَهَا فَلَا أُبَالِی أَ یَمُوتُ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّاً أَوْ مَجُوسِیّا؛ كسی كه نماز را ترك كند، در حالی كه امید به پاداش نماز نداشته و از عذاب آن نیز نمی ترسیده ، پس باكی نیست كه یهودی بمیرد، یا نصرانی ، یا مجوسی .» ( بحارالأنوار ج : 79 ص : 202) - اگر اقامه كنندگان نماز نبودند بی نمازها در دنیا هلاك می شدند. امام صادق (علیه السلام): « َ إِنَّ اللَّهَ لَیَدْفَعُ بِمَنْ یُصَلِّی مِنْ شِیعَتِنَا عَمَّنْ لَا یُصَلِّی مِنْ شِیعَتِنَا وَ لَوْ أَجْمَعُوا عَلَى تَرْكِ الصَّلَاةِ لَهَلَكُوا؛ همانا، خداوند به وسیله شیعیان نمازگزار ما از شیعیان بی نماز ما (بلا را) دفع می كند، ولی اگر همه تارك نماز بودند هر آینه همه هلاك می شدند.» ( الكافی ج : 2 ص : 451)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ حضور استاد پناهیان و مداحان کشوری در مناطق محروم زابل 💥 نیمه شعبان 1401
4_6015099868391936024.mp3
7.53M
تـمـوم احـسـاسـم حــسـیـݩ.... مـخـاطـبـــ خـاصــم حــســیـݩ.... 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 فیلمی عجیب و کمتر دیده شده از هنرنمایی نظامی تنها شهید مدافع حرم استان کهگیلویه و بویراحمد، سردار حاج ستار اورنگ ♦️نقل است که وقتی با رفتن او به سوریه به جهت لزوم حضورش برای تربیت پاسداران مخالفت کردند، گریه کرد و گفت هر طور که شده باید این فیلم را به دست مقام معظم رهبری برسانم و بگویم من اینگونه آماده نبرد با دشمنم اما اینها اجازه اعزامم را نمی دهند! 🔸 سردار اورنگ از فرماندهان و مدرسان قدیمی دانشگاه تربیت پاسدار امام حسین (ع) تهران بود که در ۱۶ بهمن ۱۳۹۴ و در عملیات تاریخی آزادسازی شهرهای شیعه نشین نبل و الزهرا در حلب سوریه به شهادت رسید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔴 ما تو این عالم ، چیزی به اسم شانسی نداریم 🎙 استاد عالی به طبیبِ جان بپیوندید:👇 https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba 🍃🎞✿●•۰▬▬▬▬▬▬▬
💛 👑 شهرام درِ خانه را به رویم باز کرد صدا زدم: زینب، زینب مامان برگشتی؟ وقتی وارد خانه شدم، صورت نگران مادرم را که دیدم فهمیدم زینب برنگشته است. مادرم زیر لب آیت الکرسی می‌خواند و نمی‌توانست حرف بزند صدای قلبم را می‌شنیدم میخواستم زیرگریه بزنم از مادر و بچه ها خجالت کشیدم. شهلا برای من یک لیوان آب آورد گلویم بسته شده بود که هیچ، نفسم بالا پایین نمی‌شد. شهلا گفت مامان بریم خونه دارابی از آنجا به خونه چندتا از دوستای زینب زنگ میزنم شاید اونا ازش خبر داشته باشن. آن زمان ما تلفن نداشتیم و برای تماس های ضروری و خانه همسایه می‌رفتیم. به شهلا گفتم: این چه حرفیه، مگه میشه زینب بی خبر خونه دوستاش رفته باشه، زینب هیچ وقت این کار رو نمیکنه. با اینکه این حرف را زدم ولی بلند شدم و پشت سر شهلا به خانه‌دارابی رفتم. سفره هفت سین وسط اتاق پذیرایی خانه پهن بود و خانواده دارابی دور هم تلویزیون نگاه می کردند و صدای خنده آنها بلند بود با شرمندگی وارد شدیم. شهلا ماجرای برنگشتن زینب را برای خانم دارابی گفت خانم دارابی ناراحت شد و گفت توکل به خدا و انشالله که چیزی نیست و همین دور و بره و با این حرف به من قوت قلب داد. او گفت راحت هر جا که میخواین زنگ بزنید تا خبری از زینب بگیرید شهلا روی یک کاغذ شماره تلفن‌ها را نوشته بود اولین دومین و سومین تلفن را زد اما هیچ کس از زینب خبر نداشت. خجالت می کشیدم که بگویم زینب گم شده است. دوستانش چه فکر می کردند؟ نگاه من به لب های شهلا بود و منتظر بودم حرفی بزند که معلوم کند زینب کجاست. اما برعکس نه تنها خبری از زینب نگرفتیم که دستی دستی به همه خبر گم شدن دخترم را دادیم. خانم دارابی با سینی چای و شیرینی آمد به من اصرار می‌کرد که چیزی بخورم. بیماری آسم داشتم، تا فشار روحی و جسمی به من می آمد رنگ و رویم می پرید و دهانم خشک می شد. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍃 💚 شهلا یک دفعه یاد مدیر مدرسه شان افتاد. خانم کچویی مدیر دبیرستان ۲۲ بهمن زینب را خوب می‌شناخت و به او علاقه داشت. زینب در دبیرستان فعالیت تربیتی داشت و برای خودش یک پا معلم پرورشی بود. علاوه بر آشنایی آنها در مدرسه، خانم کچویی خیلی وقت ها برای نماز به مسجد المهدی می رفت و در کلاس‌های عقیدتی جامعه زنان هم شرکت می کرد. زینب مرتب با او ارتباط داشت خانم کچویی شماره خانه اش را به زینب داده بود شهلا به خانه رفت و شماره تلفن او را آورد در این فاصله خانم دارابی سعی می‌کرد با حرف زدن و پذیرایی کردن من را مشغول و تا اندازه‌ای آرامم کند. اما من فقط نگاهش می کردم و سرم را تکان می دادم هیچ کدام از حرف‌هایش را نمی شنیدند و مغزم پر از افکار عجیب و غریب بود. شهلا به خانم کچویی زنگ زد و چند دقیقه‌ای با او صحبت کرد وقتی گوشی را گذاشت گفت خانم کچویی امشب مسجد نرفته و خبری از زینب نداره. شهلام با حالتی مشکوک ادامه داد مامان خانم کچویی از برگشتن زینب وحشت کرد نمیدونم چرا این همه ترسید. وقتی از تماس گرفتن با دوستان زینب ناامید شدیم با خانم دارابی خداحافظی کردیم و به خانه برگشتیم درِ حیاط را که باز کردم چشمم به بوته گل رز گوشه حیاط افتاد. جلو رفتم و کنار باغچه به دیوار تکیه زدم بلندی بوته اندازه قد زینب و شهلا بود ان درختچه هر فصل گل میداد انگار برای آن بوته همیشه فصل بهار بود. زینب هر روز با علاقه به درختچه گل رز آب میداد تا بیشتر گل بدهد 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍓 🦋 کنار بوته گل رز مثل مجسمه بی حرکت ایستاده بودم. مادرم به حیاط آمد و گفت کبرا ننه اونجا نایست هواسرده بیاد توی خونه شهلا و شهرام طاقت ناراحتی تو رو ندارن. نمی‌توانستم آرام باشم دلم برای شهلا شهرام می سوخت آنها هم نگران حال خواهرشان بودند. بی هوا به آشپزخانه رفتم انگار رفتن من به آشپزخانه عادت همیشگی شده بود کابینت ها از تمیزی برق می زدند. بغض گلویم را گرفت زینب روز قبل تمام کابینت‌ها را اسکاچ و تاید کشیده بود. دستم را به کابینت ها کشیدم و بی اختیار زدم زیر گریه گریه ای از ته وجودم. دیروز به زینب گفتم: زینب مامان خیلی تو تمیز کردن خونه کمکم کردی دو ساله برای عید چیزی نخریدی یه چیزی رو که دوست داری بگو تا برات بخرم به خاطر دل من یه چیزی بخر. هر مادری دلش میخواد دخترش قشنگ بپوشه قشنگ بگرده. مامان تو چی دوست داری؟ زینب گفت مامان به من اجازه بده جمعه اول سال به نماز جمعه برم. گفتم مادر ای کاش مثل همه دخترا کفشی، کیفی، لباسی، میخریدی و به خودت می رسیدی من که با نماز جمعه رفتن تو مخالفتی ندارم هر وقت دلت خواست نمازجمعه برو ولی دل مادرت را هم خوش کن صدای گریه ام بلند شد شهلا و شهرام به آشپزخانه آمدند و خودشان را در بغلم انداختن با این که آن شب به خاطر سال تحویل غذای مفصلی درست کرده بودم قابلمه ها دست نخورده روی اجاق گاز ماند هیچکدام شام نخوردیم. باید کاری می‌کردم نمی‌توانستیم دست روی دست بگذاریم. به فکرم رسید که به کلانتری بروم اما همیشه توی سرمان کرده بودند که خانواده آبرومند هیچ وقت پایش به کلانتری باز نمی‌شود. ۴ تایی از خانه بیرون زدیم و در کوچه و خیابان های شاهین شهر به دنبال زینب گشتیم شهرام کلاس چهارم دبستان بود جلوی ما می‌ دوید و هر دختر چادری را که میدید فریاد میزد مامان اوناهاش اون دختره زینبه 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍓 🌿 خیابان ها خلوت بود شب اول سال نو بود و خانواده‌ها خوش و خرم کنار هم بودند. افرادی کمی در خیابان ها رفت و آمد می‌کردند در تاریکی شب یک دفعه تصور کردم که زینب از دور به طرف ما می آید اما این فقط یک تصور بود یک سراب. دخترم قبل از اذان مغرب لباسهای قدیمی اش را پوشید و روسری سرمه ای رنگش را سرکرد و چادرش را تنگ به صورتش گرفت. همین طور که در خیابان‌های تاریک می رفتیم به مادرم گفتم مامان یادته زینب که یه سالش بود دست کرد توی کاسه و چشم های گوسفند را خورد؟ شهرام با تعجب پرسید زینب چشم گوسفند خورد؟ مادرم رو به شهرام کرد و گفت یادش بخیر جمعه بود من اومده بودم خونه شما. همه ما توی حیاط دور هم نشسته بودیم بابات کله پاچه خریده بود اونم چه کله پاچه خوشمزه ای زینب یک سالش بود توی گهواره خوابیده بود همه پای سفره کله پاچه می‌خوردیم. مامانت چشمای گوسفند رو توی کاسه کوچکی گذاشت تا بخوره من بهش سفارش کرده بودم که چشم گوسفند بخوره چون خیلی خواص داشت. من وسط حرف مادرم پریدم و گفتم کاسه را زیر گهواره زینب گذاشتم برگشتم که چشم‌ها را بردارم ولی کاسه خالی بود. شهرام گفت مامان چشمات چی شده بود زینب اونا رو خورد؟ زینب که خوابیده بود. تازه بچه یه ساله که چشم گوسفند نمیخوره. من گفتم: زینب از خواب بیدار شده بود و دست کرده بود توی کاسه و دوتا چشم را برداشته و خورده بود دور تا دور دهنش هم کثیف شده بود. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
او‌رفته‌به‌دیدار حسین(ع)
🚘ماشین خرج داره ولی باز ما می‌خریم! 👨‍👩‍👧‍👦مهمونی دادن خرج داره ولی ما مهمونی میدیم! ✈️مسافرت رفتن خرج داره ولی ما خرج می‌کنیم و میریم! 🎊عروسی رفتن کلـــــــی خرج آرایشگاه و لباس و... داره ولی ما خرج می‌کنیم میریم! و هزار تا کار دیگه که بخوای حساب کنی ارزشی هم نداره و زودگذره ولی خیـــــلی خرجشون می‌کنیم امـــــــــا... نوبت به بچه دارشدن که میرسه میگیم نه بچه خرج داره!😐 درحالی که بچه برای ما موندنیه ولی همه ی چیزهایی که ما براشون خرج میکنیم تموم شدنیه! 🤔 شعار بچه‌ی کمتر زندگی بهتر چیزی بود که غرب از ما می‌خواست و ما راحت گول خوردیم! شما بگید آیا الان که بچه‌ها کمتر شدن زندگی‌ها بهتر شده!؟🙄 فقط به جای بچه‌ها کلی مبل و کمد و وسایل زینتی به زندگیمون اضافه شده همین! 🌸جهاد امروز مادران، فرزندآوری‌ است🌸