فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴برام اشک بریزید
▪️نکتهای بسیار جانسوز در زندگی امام رضا علیهالسلام است...
🎙 حجتالاسلام رفیعی
#صفر
#پیاده_روی
#دهه_آخر_صفر
#امام_رضا
#مشهد
#رادیو_زیارت
#زیارت_با_رادیوزیارت
📱 @radioziyarat
🌐 Www.RadioZiyarat.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینقدربایدشلوغشکنیم
کــههمهعالمیادبگیرن...
اگـرامامزمان(عج) آمـد، چجوریبایدمحضرامامادبکنند
⊰@Deeliiye⊱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این فیلم رو با همین مداحی حیدر حیدر، صفحه فدراسیون جهانی کشتی منتشر کرده.
بعد براندازهای احمق میخواستن ورزش ایران رو از میادین حدف کنن :)
🇮🇷 اتحادیه عماریون
🔺همدلی
🔻انقلابی گری
@khakestary_amar
علی اکبر هایی
که رفتند
و علی اصغر
برگشتند.
🩸تصاویر شهدای تازه تفحص شده؛
که وارد کشور شدند.
خدایا ما را مدیون خون این شهدا نکن😭🤲
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
بزرگ شده هلند با دیدن قتلگاه امام جان داد
از هلند تا کربلا.......جوانی که سال قبل در روز عاشورا در حرم امام حسین علیهالسلام فوت کرد ، بدون هیچگونه مریضی و هیچ گونه فشاری و علتی....
جوان مرفهی از خانواده ای غیر مذهبی ، که توسط پدر و مادرش به هلند فرستاده شده بود، برای ادامه تحصیل و زندگی ، اما به یکباره برمیگردد ، همه زرق وبرق و خوشی و ثروت را رها می کند و می گوید می خواهد سرباز امام زمان شود ، خانواده اش اصلا متوجه حرف او نمیشوند .....، او وارد حوزه میشود و محرم سال قبل برای اولین بار در عمرش می خواهد به کربلا برود ،
به مادرش می گوید
مگر میشود کربلا رفت و قتلگاه را دید و زنده برگشت
با دوستش دونفری به عراق می آیند ، دوستش می گوید مستقیم کربلا بریم ،
امیر حسین قصه ما، می گوید :
اگر کربلا بریم من دیگه نجف را نمی بینم ، اما تا ابد کنار امیرالمومنین خواهم بود
و نجف را ندید
در همان حرم امام حسین علیهالسلام امیر حسین تمام کرد
و امروز سالگرد اوست و مادرش میهمان برنامه فطرس از شبکه جهانی ولایت
با اینکه عتبه حسینی سه جا برای قبر در حرم به آنها پیشنهاد داد اما امیر حسین همانطور که خودش گفته بود در نجف دفن شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️اولین موکب پذيرايی از زوار پیامبراکرم(ص) و ائمه بقیع(ع) در کنار قبرستان بقیع به نام ابوالزهراء
هله بیکم یا زوار ابوالزهرا
انشاءالله سال آینده کل مدينه موکب می شود
خودتان را برای پياده روی به مدينه آماده کنید✌️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عصبانیت عوامل شبکه بهایی منوتو از مردم ایران
🔹سالگرد مهسا، مردم رفتند شمال و دارند جوج میزنند و عشق و حال میکنند!
🔹۲۵ شهریور، ۲۵ کیلومتر ترافیک در جاده چالوسه؛ الان نصف بیشتر مملکت برای گردش و تفریح تو تعطیلاته!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بسیار بسیار عالی است پیشنهاد میکنم شماهم ببینید،دیگر دوستان عزیز هم تماشا کنند.
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
#تفسیر_قران_جلسه_101
🌹 آیات ۱۴۲ و ۱۴۳ سوره انعام
💥وَ مِنَ الْأَنْعَامِ حَمُولَةً وَ فَرْشًا ۚ كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ وَ لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ۚ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ (۱۴۲).
💥ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ ۖ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْنِ ۗ قُلْ آٓلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الْأُنْثَيَيْنِ ۖ نَبِّئُونِي بِعِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (۱۴۳)
#ترجمه: و از چهارپایان، حیوانات بزرگ و باربر و حیوانات کوچک و غیرباربر آفرید؛ از آنچه خدا روزی شما كرده بخورید، و از گام های شیطان پیروی نكنید، كه قطعا او برای شما دشمنی آشكار است.(۱۴۲)
هشت جفت را آفرید از گوسفند یک جفت (نر و مادّه) و از بز یک جفت (نر و مادّه) بگو: آیا خدا، نر گوسفند و بز، یا مادّه گوسفند و بز را یا آنچه را كه رحم آن دو مادّه در برگرفته حرام كرده؟ اگر راستگویید از روی علم و دانش به من خبر دهید (۱۴۳)
🌷 #أَنْعَام: چهارپایان
🌷 #حَمُولَة: حیوانات باربر، مثل گاو
🌷 #فَرْشا: در اصل به معنی گستردن است و در اینجا منظور حیوانات کوچک مثل گوسفند و بز است.
🌷 #كُلُوا: بخورید
🌷 #رَزَقَكُم: به شما روزی داد
🌷#لاتَتَّبِعُوا: پیروی نکنید
🌷 #خُطُوَات: گام ها
🌷 #عَدُو: دشمن
🌷 #مُبِين: آشکار
🌷 #ثَمَانِيَةَ_أَزْوَاج: هشت جفت
🌷 #ضأْن: گوسفند
🌷 #مَعْز: بز
🌷 #آلذکرین : دو نر
🌷 #الْأُنْثَيَيْن: دو ماده
🌷 #اشْتَمَلَت: در بر گرفته است
🌷 #نَبِّئُونِی: به من خبر دهید
این آیات همانند سایر آیات سوره انعام در #مکه نازل شده است و درباره حيوانات حلال گوشت سخن مىگويد.
نخست مى فرمايد: خداوند كسى است «وَ مِنَ الْأَنْعامِ حَمُولَةً وَ فَرْشاً؛ که از چهارپایان، حیوانات بزرگ و باربر و حیوانات کوچک و غیرباربر آفرید»
«فرش» به همان معنى معروف است، ولى در اينجا به معنى گوسفند و نظير آن از حيوانات كوچک تفسير شده است.
سپس چنين نتيجه مىگيرد، اكنون كه همه اينها مخلوق خداست و حكم آن به دست اوست، به شما اجازه مى دهد كه «كُلُوا مِمّا رَزَقَكُمُ اللّهُ؛ از آنچه #خدا روزی شما کرده بخورید»
و براى تأكيد اين سخن و ابطال احكام خرافى مشركان، مى فرمايد: «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ؛ و از گام های شیطان پیروی نکنید، که قطعا او برای شما دشمنی آشکار است»
سپس به عنوان توضيح، قسمتى از حيوانات حلال گوشت و قسمتى از حيواناتى را كه هم باربرند و هم براى تغذيه #انسان قابل استفاده اند، شرح مى دهد و مى فرمايد: «ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْنِ؛ هشت جفت را آفرید از گوسفند یک جفت(نر و ماده) و از بز یک جفت (نر و ماده)»
سپس بلافاصله به پيامبرش دستور مى دهد كه «قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ؛ بگو: آیا #خدا، نر گوسفند و بز یا ماده گوسفند و نر را حرام کرده است» «أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَيَيْنِ؛ یا آنچه را که رحم آن دو ماده در برگرفته است»
بعد اضافه مى كند: «نَبِّئُونِي بِعِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ؛ اگر راستگویید از روی علم و دانش به من خبر بدهید»
🔹پیامهای آیه ۱۴۲ و ۱۴۳ انعام
✅ هستی و آفریده هایش، مسخر #انسان است.
✅ قانون کلی در #حیوانات، حلال بودن مصرف آنهاست، مگر آنکه دلیلی بر حرمت باشد.
✅ تحریم حلال ها، از گام های شیطانی است.
✅ نسبت به خوردنی ها باید مواظب باشیم.
✅ سر سفره ی خداوند، از دشمن او پیروی نکنیم.
✅ برای خرافه زدایی از #دین، باید عقاید حق را بسیار باز و روشن مطرح کرد.
✅ در #فتوا یا عقیده به حلال و حرام چیزی، علم لازم است.
✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا آخر ببینید...
🛑🎥دلشکستهها حاجتشون با امام رضا
🕌 @Qomonline
حسین جان💔
امسال که خوب نوکری نکردیم
ببخش ارباب...
پیراهن مشکی عزایتان را با اجازه شما و مادرتان در میاوریم
با اشک چشم شسته و می گذاریمش برای #فاطمیه
وصیت کرده ایم اگر عمرمان به نوکری برای مادرتان نرسید
لباس سیاه عزاداری، پناه تنهایی قبرمان باشد
🌷قسمت بیست وششم🌷
#اسمتومصطفاست
صدای موج آن قدر گوش نواز بود که به چارچوب پنجره تکیه دادم و اشک هایم جاری شد. مرغ های دریایی می خواندند و عکس دریا در شیشه پنجره پیدا بود. غروب شده بود و چراغ های ساحل روشن و من فکر میکردم خواب میبینم:((وای آقا مصطفی چقدر قشنگه!))
_من کُشته مرده این روحیه توام!
_مسخره میکنی؟
_به هیچ وجه!
_واقعا من الان فقط غروب رو می بینم و ساحل و خودم و خودت رو!
رفتیم و در ساحل قدم زدیم. مهتاب شده بود و چین و شکن موج های نقره ای و صدف هایی که برق میزدند.
_دیدی چه ماه عسلی اوردمت؟
_دستت درد نکنه آقا مصطفی !
راه میرفتیم و انگار در بهشت قدم میزدیم.
کمی بعد گفتی:((بیا بریم شام بخوریم.))
_گرسنه نیستم.
_خب بریم سوپ بخوریم.
سردم بود و تو میدانستی وسوسه یک کاسه سوپ گرم راضی ام میکند که بیایم. رفتیم رستوران ساحلی،برای هر دویمان سوپ گرفتی.تند تند میخوردم.نشسته بودی و نگاهم میکردی و میخندیدی.
چرا میخندی؟
_نمیدونی قیافت چه بامزه شده! نوک دماغت شده مثل لبو تنوری و لپاتم گل انداخته!
وقتی برای خواب برگشتیم ویلا،نشستی لب تخت دونفره:((اینم سفر ماه عسل.دیگه چی میخوای سمیه خانم؟))
واقعا در آن لحظه هیچ چیز دیگر دلم نمیخواست،جز بودنت را.
صبح بعد از خوردن صبحانه راه افتادیم. تند میرفتی و من با لذت به آسمانی آبی که رگه هایی طلایی داشت ،نگاه میکردم.ساعتی بعد در کنار جاده به مغازه های صنایع دستی رسیدیم که وسایلی را میفروختند که با حصیر و چوب و پلاستیک های سبز ،سرخ،قهوه ای و نارنجی درست شده بود.
پیاده شدیم و چند کار چوبی و حصیری خریدیم.بعد رفتیم متل قو و نفس به نفس دریا دادیم .شب ماندیم.باز دریا بود و مهتاب و صدای امواج. روشن کردن آتش در ساحل و بازی با ماسه های نرم.فردا صبح موقع برگشتن به تهران،ضبط ماشین خراب شده بود،گفتی:((بیا مناجات امیرالمومنین رو باهم بخونیم.))
با وجود هوای سرد شیشه را پایین کشیده بودی و باهم شروع به خواندن کردیم.صدایمان در باد می پیچید و در گوش جنگل فرو میرفت.
_درختا رو میبینی سمیه،اونا که برگاشون ریخته،انگار با دستاشون نشون میدن لا!
باهم اسماء الهی را دوره کردیم:((یارحمان،یا رحیم،یا غفور،یاودود...))
هر اسم را سه تا هفت بار میگفتیم . خسته که میشدم میگفتی:((بلند تر،سمیه بلند تر!))
به تهران که رسیدیم انگار در دریایی از شیر و شکر و عسل شنا کرده بودم.شیرین بودم،شیرین.
همان سال اول زندگی مشترکمان برای کنکور ثبت نام کردی. از حوزه آمده بودی بیرون و قرار شده بود بروی دانشگاه.سجاد گفته بود:((تو ثبت نام کن منم کمکت میکنم.))
چند واحد از دیپلمت مانده بود و چند واحد پیش دانشگاهی.آن هارا گذراندی و در رشته ادیان و عرفان دانشگاه آزاد ثبت نام کردی.هر وقت میخواستی کاری را انجام دهی ،کافی بود اراده کنی.این بار راهم اراده کردی و به هدفت رسیدی و داشتی ترم های دانشگاه را یکی یکی می گذراندی .اطلاعات عمومی و ریاضی ات عالی بود،اما برای تحقیق به قول خودت از سمیه خانم کمک میگرفتی!
هر چه جلوتر میرفتیم بیشتر عاشقت میشدم. میگفتی:((این قدر به من وابسته نشو،دلبستگی خوبه،وابستگی نه!))
دست خودم نبود.دلبستگی،وابستگی،عاشقی،هرچه که بود و هر اسمی که داشت مهم نبود.مهم بودن تو بود و پنجره ای که به روی دلم باز شده بود،پنجره ای پر از هوای تازه،پنجره ای برای نفس کشیدن.با گفتن بعضی حرف ها بیشتر با روحیه و سلیقه ات آشنا میشدم:((من کهنز رو دوست دارم چون حالتی بومی داره.
به خاطر طبیعتش،سکوتش،خلوتیش.
ادامه دارد...✅🌹
🌷قسمت بیست وهفتم🌷
#اسمتومصطفاست
یک بار که رفته بودم تهرون خونه یکی از فامیلا،حال پرنده ای رو داشتم که اسیر قفس بود. مبادا بعد از من یه روز از اینجا بری تهرون برای زندگی کردن!))
_بعد تو؟ این چه حرفیه!
_آره دیگه ممکنه پیش بیاد!
شیطنتم گل کرد:((آقا مصطفی تاهستی میتونی برای جا و مکان اقامت من تصمیم بگیری،اما بعد شما دیگه خودم مختارم کجا اقامت کنم!))
با محبت نگاهم کردی:((حق با توه!))
زندگیمان جلو میرفت و روز به روز بیشتر از هم شناخت پیدا میکردیم. گاه که توصیه میکردم برای صرفه جویی با مترو این طرف و آن طرف بروی میگفتی:((عزیز،من دوست ندارم سوار اتوبوس و مترو بشم،از شلوغی و پرس شدن بدم میاد!))
برای همین تا چشم مرا دور میدیدی،ماشین را برمیداشتی و می رفتی.
_آقا مصطفی هرروز میری توی طرح.ماشین رو میخوابونن!
اون وقت خر بیارو باقالی بار کن!
_یه جوری میرم که جریمه نشم!
_پرواز که نمیتونی بکنی!
_دعای غیب شدن بلدم!
اما پرینت جریمه ها که می آمد،میفهمیدم چه دسته گلی به آب دادی!
با توجه به گشت های شبانه ای که داشتی،صبح ها بیشتر وقت ها دیر از خواب بلند میشدی و چشم هایت سرخ بود،به حدی که پلک هایت از هم باز نمیشد.
یک روز خواب مانده بودم،چشم که باز کردم از جا پریدم و گفتم :((وای خدایا کلاسم دیر شد!))
خواب آلود گفتی:((صبر کن خودم میرسونمت!))
خواب و بیدار لباس پوشیدی،سوار ماشین شدیم و راه افتادیم.سر فاز یک شهرک زدی کنار:((چیزی شده آقا مصطفی؟))
_بذار بخوابم عزیز،نور افتاب خیلی اذیتم میکنه!
عینک دودی دسته نگین دارم را دادم بهت:((بیا بزن به چشمت و من رو برسون.))
گرفتی و زدی،اما پشت سرت را گذاشتی روی پشتی صندلی ات:((بذار یه چرتی بزنم تا بعد.))
وقتی مرا رساندی که ساعت امتحان گذشته بود ،اما عینکم را پس ندادی و تا مدت ها میزدی.
_آقا مصطفی این عینک زنانه اس!
_میدونم ،حالا یکی از این عینک آبادانیا میخرم،هرچی نباشه بچه جنوبم!
بعضی روزها هم از رختخواب بیرون نمی آمدی.
_آقا مصطفی ساعت خودش رو کشت!مگه کلاس نداری؟
دارم اما پول ندارم!
غلتی میزدی و خروپف میکردی.
اهل پس انداز نبودی.اگر دویست هزار تومان هم داشتی،تا میرفتی مسجد و برمیگشتی هزار تومان هم بیشتر ته جیبت نمی ماند.
من هم دست به اختلاس میزدم. لباس هایت را که در می آوردی،پول هایش را برمیداشتم و دوسه تومانی ته جیبت میگذاشتم.بعضی موقع ها متوجه میشدی:((سمیه جان،من مرد خونه هستم ها! نباید پول تو جیبم باشه؟))
_همین دوسه تومان بسه وگرنه همه رو می بخشی!
بیشتر در آمدم از راه شستن لباس های تو بود،وقتی میخواستم آن هارا در لباسشویی بریزم .آخرین اختلاس من همین تازگی ها بود،بعد از شهادتت.یکی از لباس هایت را از روی رگال برداشتم که از داخل یکی از جیب هایت سی هزار تومان نصیبم شد.
گاهی میگفتی:((عزیز،داری پنجاه شصت تومان به من بدهی؟))
چشم هایم گرد میشد:((پولم کجا بود؟کارتت رو خالی کردی!))
_اذیت نکن اگه داری بده،قول میدم اگه تو سمیه منی،کمتر از سیصد هزار تومان نداشته باشی!
_نه به خدا ۲۵۰هزار تومان بیشتر ندارم!
می خندیدی:((دیدی گفتم داری!حالا بلند شو و برای حاجیت بیار!))
_چشم !اگه جیبای شلوارت نبودن کجا اینهمه پول داشتم!
بعضی وقت ها هم پول هارا میگذاشتم زیر فرش.
_سمیه پول داری؟
_اون گوشه فرش رو بزن بالا.
بعد ها که جایش را یاد گرفتی دیگر نمیپرسیدی و خودت میرفتی سراغش،اما من هم جایش را عوض میکردم.
آه آقا مصطفی،عزیزدل،این پول،پول خودت بود،فقط میخواستم زن بودنم را نشان بدهم.
ادامه دارد...✅🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش #شیرینی_برساق 😋😍
یه نون شیرینی مقوی ،خوشمزه و راحت هم برای تغذیه مدرسه بچه ها هم برای صبحانس😋فر هم احتیاج نداره
🌺موادلازم:
🌱تخم مرغ۱عدد
🌱شکر۱/۲پیمانه
🌱ماست۱پیمانه
🌱آرد۵تا۶پیمانه
🌱آب ولرم ۱و۱/۴پیمانه
🌱روغن مایع۱/۳پیمانه اما اصلش روغن حیوانی زرد میزنن
🌱ادویه زردچوبه،زیره،رازیانه،هل هر کدوم۱/۲ق چ خ
🌱خمیر مایه۱ق غ خ
🌺طرز تهیه:
در ویدیو کامل توضیحات رو گفتم
با تشکر از همکار محترممون بهاره بانو🌹
👩🏻🍳🎂دهکده کیک خانگی🎂👩🏻🍳
🍰 @dehkade_cake_home 🍰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برعندازا رو شست و رفت 😂😂
تو دل برعندازا داره میگه لبیک یا خامنه ای مرگ بر ضد ولایت فقیه ،مرگ بر شاه 👌👏👏
VID_20230114_210954_088-mc-mc.m4a
1.82M
🌸 محبترسولاللهبه
امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام 💕💕
◉━━━━━━━━━──────
↻ㅤ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ ⇆♪
#یاعلی
#سخنرانی
https://eitaa.com/joinchat/1746403835C006f6e4785
آواے عـاشقـۍ💚👆
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
#تفسیر_قران_جلسه_102
🌹 آیه ۱۴۴ سوره انعام
💥وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ ۗ قُلْ آٓلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الْأُنْثَيَيْنِ ۖ أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَآءَ إِذْ وَصَّاكُمُ اللَّهُ بِهَٰذَا ۚ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ
#ترجمه: و از شتر یک جفت (نر و مادّه) و از گاو یک جفت( نر و مادّه) [را آفرید] بگو: آیا خدا شتر و گاو نر یا مادّه هر دو را یا آنچه را كه رَحِم آن دو مادّه دربرگرفته حرام كرده؟ یا زمانی كه خدا شما را به این [حرام ساختگی] سفارش كرد حاضر بودید، پس ستمكارتر از كسی كه به خدا دروغ بندد تا مردم را از روی نادانی گمراه كند، كیست؟! قطعاً خدا گروه ستمكاران را هدایت نمی كند.
🌷 #الْإِبِل: شتر
🌷 #آٓلذَّكَرَيْن: دو نر
🌷 #الْأُنْثَيَيْن: دو ماده
🌷 #اشْتَمَلَتْ: در بر گرفته است
🌷 #أَظْلَم: ستمکارتر
این آیه همانند سایر آیات سوره انعام در #مکه نازل شده است.
در اين آيه مى فرمايد: «وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَيَيْنِ:؛ و از شتر یک جفت (نر و ماده) و از گاو یک جفت (نر و ماده) را آفرید. بگو: آیا #خدا شتر و گاو نر یا ماده هر دو را یا آنچه را که رحم آن دو ماده در برگرفته حرام کرده؟ حكم به حلال بودن يا حرام بودن اين حيوانات تنها به دست خداوندى است كه آفريننده آنها و آفريدگار بشر و تمام جهان هستى است.
در آيه قبل تصريح شده بود كه هيچ گونه دليل علمى و عقلى براى تحريم اين #حيوانات در اختيار مشركان نبود، و چون آنها ادّعاى نبوّت و وحى نيز نداشتند.
بنابراين، احتمال سوّم باقى مى ماند كه ادّعا كنند به هنگام صدور اين فرمان، از پيامبران الهى، حاضر و گواه بوده اند. لذا مى فرمايد: «أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ وَصّاكُمُ اللّهُ بِهذا؛ یا زمانی که خدا شما را به این [حرام ساختگی] سفارش کرد حاضر بودید»چون جواب اين سؤال نيز منفى بوده، ثابت مى شود كه آنها جز تهمت و افترا در اين باره سرمايه اى نداشتند.
لذا در پايان آيه اضافه مى كند: «فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللّهِ كَذِباً لِيُضِلَّ النّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ، إِنَّ اللّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظّالِمِينَ؛ پس ستمکارتر از کسی که به #خدا دروغ بندد تا مردم را از روی نادانی گمراه کند، کیست؟ قطعا خدا گروه ستمکاران را هدایت نمی کند» از آيه فوق استفاده مى شود كه دروغ بستن به #خدا يكى از بزرگترين ستم ها است، ستم به مقام مقدّس پروردگار، و ستم به بندگان خدا، و ستم به خويشتن!
🔹پیام های آیه ۱۴۴ سوره انعام
✅ افترا بر خدا، بزرگترین #ظلم است.
✅ دروغ بستن به #خدا، مایه ی گمراه ساختن مردم است.
✅ افترا، #انسان را از هدایت پذیری خارج می کند.
✅ باورها و عقاید یا باید بر اساس علم و عقل باشد که در آیه قبل خواندیم و یا بر اساس شرع
✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری