#تولد_دوباره
#بی_تو_هرگز
#قسمت_سی_و_نهم : برمی گردم👋
وجودم آتش 🔥گرفته بود ... می سوختم و ضجه می زدم ... محکم علی رو توی بغل گرفته بودم😭 ... صدای ناله های من بین سوت خمپاره ها گم می شد ...
از جا بلند شدم ... بین جنازه شهدا ... علی رو روی زمین می کشیدم ... بدنم قدرت و توان نداشت ... هر قدم که علی رو می کشیدم ... محکم روی زمین می افتادم😣 ... تمام دست و پام زخم شده بود ... دوباره بلند می شدم و سمت ماشین می کشیدمش ... آخرین بار که افتادم ... چشمم به یه مجروح افتاد 👀...
علی رو که توی آمبولانس گذاشتم، برگشتم سراغش ... بین اون همه جنازه شهید، هنوز یه عده باقی مونده بودن😱 ... هیچ کدوم قادر به حرکت نبودن ... تا حرکت شون می دادم... ناله درد، فضا رو پر می کرد😩 ...
دیگه جا نبود ... مجروح ها رو روی همدیگه می گذاشتم😖 ... با این امید ... که با اون وضع فقط تا بیمارستان زنده بمونن و زیر هم، خفه نشن ... نفس کشیدن با جراحت و خونریزی ... اون هم وقتی یکی دیگه هم روی تو افتاده باشه😥 ...
آمبولانس🚑 دیگه جا نداشت ... چند لحظه کوتاه ... ایستادم و محو علی شدم ...
کشیدمش بیرون ... پیشونیش رو بوسیدم😘 ...
- برمی گردم علی جان👋 ... برمی گردم دنبالت ...
و آخرین مجروح رو گذاشتم توی آمبولانس🚑 ...
#تولد_دوباره
#بی_تو_هرگز
#قسمت_چهلم : خون و ناموس
آتیش 🔥 برگشت سنگین تر بود ... فقط معجزه مستقیم خدا... ما رو تا بیمارستان 🏨 سالم رسوند ... از ماشین 🚑 پریدم پایین و دویدم توی بیمارستان تا کمک ...
بیمارستان 🏨 خالی شده بود ... فقط چند تا مجروح ... با همون برادر سپاهی اونجا بودن ... تا چشمش بهم افتاد با تعجب از جا پرید😨 ... باورش نمی شد من رو زنده می دید ...
مات و مبهوت بودم ...
- بقیه کجان؟😧 ... آمبولانس🚑 پر از مجروحه ... باید خالی شون کنیم دوباره برگردم خط ...
به زحمت بغضش رو کنترل کرد😢 ...
- دیگه خطی نیست خواهرم ... خط سقوط کرد ... الان اونجا دست دشمنه ... یهو حالتش جدی شد ... شما هم هر چه سریع تر سوار آمبولانس 🚑 شو برو عقب ... فاصله شون تا اینجا زیاد نیست ... بیمارستان 🏨 رو تخلیه کردن ... اینجا هم تا چند دقیقه دیگه سقوط می کنه ...
یهو به خودم اومدم ...
- علی😱 ... علی هنوز اونجاست ...
و دویدم سمت ماشین ... دوید سمتم🏃 و درحالی که فریاد می زد، روپوشم رو چنگ زد ...
- می فهمی داری چه کار می کنی؟ ... بهت میگم خط سقوط کرده ...
هنوز تو شوک بودم😨 ... رفت سمت آمبولانس 🚑 و در عقب رو باز کرد ... جا خورد ... سرش رو انداخت پایین و مکث کوتاهی کرد ...
- خواهرم سوار شو و سریع تر برو عقب ... اگر هنوز اینجا سقوط نکرده بود ... بگو هنوز توی بیمارستان 🏨مجروح مونده... بیان دنبال مون ... من اینجا، پیششون می مونم ...
سوت خمپاره ها به بیمارستان نزدیک تر می شد ... سرچرخوند و نگاهی به اطراف کرد ...
- بسم الله خواهرم ... معطل نشو ... برو تا دیر نشده ...
سریع سوار آمبولانس🚑 شدم ... هنوز حال خودم رو نمی فهمیدم😖 ...
- مجروح ها رو که پیاده کنم سریع برمی گردم دنبالتون ...
اومد سمتم و در رو نگهداشت ...
- شما نه😑 ... اگر همه مون هم اینجا کشته بشیم ... ارزش گیر افتادن و اسارت ناموس مسلمان ... دست اون بعثی های از خدا بی خبر رو نداره ... جون میدیم ... ناموس مون رو نه ...
یا علی گفت و ... در رو بست ...
با رسیدن من به عقب ... خبر سقوط بیمارستان هم رسید😪 ...
پ.ن: شهید سید علی حسینی در سن 29 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد ... پیکر مطهر این شهید ... هرگز بازنگشت ...
جهت شادی ارواح طیبه شهدا ... صلوات ...
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 مرز شلمچه به روی زائران باز شد
🔹 داشتن روادید معتبر، کارت واکسیناسیون و برگه آزمایش پی سی آر، سه شرط اصلی برای ورود به عراق اعلام شده است.
❇️به کانال صدای بصیرت بپیوندید
https://eitaa.com/joinchat/340459628C36a9f82c75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوش شما باید به فرمان رهبر باشد
#علامه_حسنزاده_آملی
💠🌸🍃🌺🍃🌸💠
💠نخستین توصیهٔ من امید و نگاه خوشبینانه است.
بدون این کلیدِ اساسیِ همهٔ قفلها هیچ گامینمیتوان برداشت.
آنچه می.گویم یک امیدِ صادق و متکی به واقعیتهای عینی است.
☀️امام خامنهای
#تولد_دوباره
#بی_تو_هرگز
#قسمت_چهل_و_یکم : که عشق آسان نمود اول ❤️
نه دلی برای برگشتن داشتم😞 ... نه قدرتی💪 ... همون جا توی منطقه موندم ... ده روز نشده بود، باهام تماس گرفتن ... ☎️
- سریع برگردید😟 ... موقعیت خاصی پیش اومده ...
رفتم پایگاه نیرو هوایی و با پرواز انتقال مجروحین برگشتم تهران ... دل توی دلم نبود ... نغمه و اسماعیل بیرون فرودگاه✈️... با چهره های داغون و پریشان😖 منتظرم بودن ... انگار یکی خاک غم و درد روی صورت شون پاشیده بود😩 ...
سکوت مطلق توی ماشین حاکم بود ... دست های اسماعیل می لرزید ... لب ها و چشم های نغمه😣 ... هر چی صبر کردم، احدی چیزی نمی گفت ...
- به سلامتی ماشین خریدی آقا اسماعیل؟😉
- نه زن داداش😔 ... صداش لرزید ... امانته ...
با شنیدن "زن داداش" نفسم بند اومد و چشم هام گر گرفت... بغضم رو به زحمت کنترل کردم ...
- چی شده؟😥 ... این خبر فوری چیه که ماشین امانت گرفتید و اینطوری دو تایی اومدید دنبالم؟ ...
صورت اسماعیل شروع کرد به پریدن ... زیرچشمی به نغمه نگاه می کرد ... چشم هاش پر از التماس بود😰 ... فهمیدم هر خبری شده ... اسماعیل دیگه قدرت حرف زدن نداره ... دوباره سکوت، ماشین رو پر کرد ...
- حال زینب اصلا خوب نیست😭 ... بغض نغمه شکست ... خبر شهادت علی آقا رو که شنید تب کرد😷 ... به خدا نمی خواستیم بهش بگیم ... گفتیم تا تو برنگردی بهش خبر نمیدیم ... باور کن نمی دونیم چطوری فهمید😟 ...
جملات آخرش توی سرم می پیچید ... نفسم آتیش گرفته بود🔥 ... و صدای گریه ی نغمه حالم رو بدتر می کرد ... چشم دوختم به اسماعیل ... گریه امان حرف زدن به نغمه نمی داد...
- یعنی چقدر حالش بده؟😨 ...
بغض اسماعیل هم شکست😭 ...
- تبش از 40 پایین تر نمیاد ... سه روزه بیمارستانه ... صداش بریده بریده شده😭 ... ازش قطع امید کردن ... گفتن با این وضع...
دنیا روی سرم خراب شد😨 ... اول علی ... حالا هم زینبم😭 ...
#تولد_دوباره
#بی_تو_هرگز
#قسمت_چهل_و_دوم : بیا زینبت رو ببر 😭
تا بیمارستان🏨، هزار بار مردم و زنده شدم ... چشم هام رو بسته بودم و فقط صلوات می فرستادم✨ ...
از در اتاق که رفتم تو ... مادر علی داشت بالای سر زینب دعا می خوند📖 ... مادرم هم اون طرفش، صلوات می فرستاد✨ ... چشم شون که بهم افتاد حال شون منقلب شد ... بی امان، گریه می کردن😭 ...
مثل مرده ها شده بودم ... بی توجه بهشون رفتم سمت زینب ... صورتش گر گرفته بود ... چشم هاش کاسه خون بود ... از شدت تب، من رو تشخیص نمی داد😖 ... حتی زبانش درست کار نمی کرد ... اشک مثل سیل از چشمم فرو ریخت😭 ... دست کشیدم روی سرش ...
- زینبم ... دخترم ...
هیچ واکنشی نداشت ...
- تو رو قرآن نگام کن😢 ... ببین مامان اومده پیشت ... زینب مامان ... تو رو قرآن ...
دکترش، من رو کشید کنار ... توی وجودم قیامت بود ... با زبان بی زبانی بهم فهموند ... کار زینبم به امروز و فرداست😭 ...
دو روز دیگه هم توی اون شرایط بود ... من با همون لباس منطقه ... بدون اینکه لحظه ای چشم روی هم بزارم یا استراحت کنم ... پرستار زینبم شدم ... اون تشنج می کرد😷 ... من باهاش جون می دادم ...
دیگه طاقت نداشتم ... زنگ زدم به نغمه بیاد جای من ... اون که رسید از بیمارستان🏨 زدم بیرون ...
رفتم خونه ... وضو گرفتم و ایستادم به نماز ... دو رکعت نماز خوندم ... سلام که دادم ... همون طور نشسته ... اشک بی اختیار از چشم هام فرو می ریخت 😭...
- علی جان .. هیچ وقت توی زندگی نگفتم خسته شدم😩 ... هیچ وقت ازت چیزی نخواستم ... هیچ وقت، حتی زیر شکنجه شکایت نکردم ... اما دیگه طاقت ندارم😫 ... زجرکش شدن بچه ام رو نمی تونم ببینم ... یا تا امروز ظهر، میای زینب رو با خودت می بری ... یا کامل شفاش میدی ... و الا به ولای علی ... شکایتت رو به جدت، پسر فاطمه زهرا می کنم😣 ... زینب، از اول هم فقط بچه تو بود ... روز و شبش تو بودی ... نفس و شاهرگش تو بودی ... چه ببریش، چه بزاریش ... دیگه مسئولیتش با من نیست ...
اشکم دیگه اشک نبود😭 ... ناله و درد از چشم هام پایین می اومد ... تمام سجاده و لباسم خیس شده بود ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببین کی پشت خطه!
@Farsna
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این آخوندام ما رو ول نمی کنند !!😳
🔹️یکی از اساتید ریاضی دانشگاه تهران نقل میکرد:
قرار بود جمع منتخبی از اساتید و نخبگان ریاضی برای شرکت در کنفرانسی بین المللی به یکی از کشور های غربی برن🙂
وقتی سوار هواپیما شدم دیدم یه روحانی تو هواپیماست.😒🛫
به خودم گفتم بفرما اینا سفر خارجی هم ما رو ول نمیکنن.😤
رفتم پیشش نشستم بهش گفتم : حاج آقا اشتباه سوار شدید مکه نمیره😐🕋
گفت: میدونم
گفتم: حاجی قراره ما بریم کنفرانس علمی شما اشتباهی نیاین😕
گفت : میدونم
دیدم کم نمیاره😏
جدیدترین و پیچیده ترین مساله ریاضیمو که قرار بود تو کنفرانس مطرح کنم داخل برگه نوشتم دادم بهش ، گفتم شما که داری میای کنفرانس بین المللی ریاضی اونم تو یه کشور خارجی حتما باید ریاضی بلد باشید.
اگر ریاضی بلدید این سوال رو حل کنید ، برگه رو بهش دادم و خوابیدم.😎🤓
از خواب که بیدار شدم دیدم داره یه چیزایی تو برگه مینویسه🤣
گفتم : حاجی عجله نکن اگه بعدا هم حلش کردی من دکتر فلانی هستم از دانشگاه تهران. جوابشو بیار اونجا بده😂
دوباره خوابیدم😴
بیدار که شدم دیگه نمی نوشت ، گفتم چی شد؟🤔
📝برگه رو بهم داد و گفت:
سوالت چهار راه حل داشت سه راه حل نوشتم و اون راهی هم که ننوشتم بلد بودی😳
شوکه شده بودم😳😥
ادامه داد : این هم مساله منه اگر تونستی حلش کنی من حسن زاده آملی هستم از قم😨
بعدها فهمیدم که به ایشون لقب ذوالفنون را دادند و ایشان در تمامی علوم صاحب نظر بود😶
تا جایی که دورانی که پا تو سن نذاشته بود در هفته روزی یکبار عده ای از پروفسور های فرانسه و سایر کشور های اروپایی برای کسب علم و ریاضی و نجوم خدمت ایشان میرسیدند😕
حالا نظر این عالم بزرگ درباره رهبر معظم انقلاب امام خامنهای مدظله العالی:
"گوشتان به دهان رهبر باشد. چون ایشان گوششان به دهان حجتبنالحسن(عج الله تعالی فرجه الشریف ) است."😊
این جملات وقتی بیشتر معنا پیدا میکند که بدانیم صاحب تفسیر المیزان ، علامه عارف آیتالله طباطبایی درباره شاگردش علامه حسنزاده فرمودهاند:
#حسن_زاده را کسی نشناخت جز امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف )❤️
#شادی_روح_علامه_حسن_زاده_صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞حسین جان اگه کسی جا بمونه خیلی سخته ...😭😭
#حاج_حسن_خلج
⭕️یکی از مشاورین و جاسوسان کاخ سفید در گزارش خود نوشته است: ما موفق شدیم #چادر_مشکی #زن_ایرانی را به چادر توری و گلدار تبدیل کنیم.
#چادر توری و گلدار #زنان_مسلمان را به #مانتو تبدیل کنیم و مانتوهای بلند را به مانتوهای رنگین، تنگ و خیلی کوتاه.
و اکنون از #حجاب یک #زن_مسلمان فقط یک #روسری مانده است. آنان از اینکه با نامحرمان ارتباط داشته باشند، شرمنده نیستند! از این شرمنده اند که در محیطی نتوانند با #نامحرم ارتباط مستقیم برقرار کنند.
اگر ما بتوانیم این #روسری را هم از خانمهای ایرانی بگیریم، چیزی از #اسلام و #انقلاب در #ایران باقی نخواهد ماند!!
پس خیلی باید ساده و احمق باشه، کسی که خیال میکنه غربیها، طرفدار #آزادی در ایران هستند. طبق اعترافهای خودشان آنها بدنبال فاسد کردن #بانوان_ایرانی و نابودی اسلام و انقلاب هستند.
علیایحال، جمهوری اسلامی باید تکلیفش را با مردم مشخص کند!
اگر #حجاب، #قانون است پس با بیحجابانی نظیر این شخص باید برخورد جدی و پشیمان کنندهای صورت گیرد. اگر قانون نیست پس بگویید که حضور در جامعه با هر پوششی آزاد شده. این مدل #جمهوری_اسلامی جز توهین به اصل #حجاب و #دین_اسلام چیزی نیست. #مانتو_جلو_باز بس نبود، شلوار جلو باز هم مد شده!
من نمیخوام به تمام مانتوییها یا کسانی که چندتا موی آنها مشخص است ایراد بگیرم، چون بین خودشان است و خدای خودشان، که امیدوارم همینها هم به آغوش حجاب فاطمی برگردند.
اما کسانی که به این شکل در جامعه هستند، واقعا خانواده ندارند؟ پدر، برادر، همسر، و... ندارند؟ حتما و قطعا دارند، اما باید بگویم مردان اینها #بی_غیرت هستند. وگرنه این حجم از بی بند و باری یک زن هرچقدر هم خودخواهانه باشد، باید یک حد یَقِفی داشته باشد.
القصه، #دکترین_امنیت_ملی_آمریکا، صندوق جمعیت بینالملل ذیل «مرکز عملیاتهای نظامی و غیرنظامی آمریکا» و تحت مدیریت پنتاگون فعالیت میکنه.
بنده در #اینستاگرام_خیمه_گاه_ولایت بارها در قالب استوری پروژه های دشمن رو شرح دادم و گفتم هسته ای بهانه هست، راه انداختن داعش بهانه است، جنگ های اطلاعاتی بهانه است. چون آمریکا و کشورهای غربی تیریلیون_تریلیون دلار خرج کردند تا زنان جامعه خودشون و بیارن توی خیابونا، مردهارو هم بی غیرت کنند، دائم غرق در فساد باشند و... تا سیاستمدارانشون به هرجایی که میخوان لشکر کشی کنند و مردمانِ غرق در #شهوت متوجه نباشند، که سیاسیون جامعهشان دارند چه غلطی میکنند. حالا بیاید برید در غرب ببینید دارند چیکار میکنن!
سیاسیون ورشکسته غربی دارن میلیون ها دلار خرج میکنند تا زنهارو مجددا برگردونن داخل خونه ها یا مهدکودکها تا به خانوادههاشون برسن و دور از فساد باشند.
خانوم های محترم، بدونید که آماج دشمن اول از همه شماها هستید. در همین زمینه #برژینسکی سیاستمدار کهنهکار و مشاور امنیت ملی سابق امریکا به همفکران خودش توصیه میکنه: «از فکرکردن به حمله پیشدستانه علیه تأسیسات هستهای ایران اجتناب کنید و گفتوگوها با تهران را حفظ کنید و بالاتر از همه بازی طولانیمدتی را انجام دهید، چون زمان آمارهای جمعیتی و تغییر نسل در ایران به نفع رژیم کنونی نیست.»
این اظهارنظر نشان میده که الگوی جمعیتی در کشورمون و تغییرات اون علیالخصوص از لحاظ فرهنگی و... تا چه حد برای آمریکا مهم هست و چقدر دقیق رصد میشه.
یکی از عوامل سازمان جاسوسی دشمن شماره یک ایران در کشورمان، پروژهای را دنبال میکرد و ماموریت داشت ترویج بی بند و باری کند.. مثلا به برخی زنان و دختران پول میدادند تا فلان مانتو و رنگ سال را که این شبکه نفوذی تعیین میکرد به تن کنند و در خیابانها و جلوی دانشگاهها و معابر عمومی، یک مسیر خاص وَ نسبتا طولانی را 10 مرتبه بروند و بیایند تا تا همهی مردم اون زن و ببينند و براشون عادی بشه.
این طرح هم شکست خورد و اون افراد دستگیر شدند.
مراقب باید بود.
🆔 @pedarefetneh 🔜 #پدرفتنه
🆔 @pedarefetneh2 🔜 #پدرفتنه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ انشاءالله سال بعد کربلاییم 🤲
🖤 به تو از دور سلام...
🎤 حاج مهدی رسولی
🏴 #جاماندگان #اربعین
ye-divooneh.mp3
5.32M
کی میدونه ..
چقد دلم هواتو کرده ؟!..
چقد دلم اسیرِ درده ؟!..
بزار یکم دورت بگرده :))
آقا من خودم میدونم
لایقِ این حرفا نیستم
خیلی حرفه ک بیامُ
رو به رو ضریح بایستم ..
#حسۍن💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾ نمیتوانم کربلا بروم◾
🎬 #استاد_فرحزاد
#اربعین ۴
صفر مرزی
لب مرز که میرسیدیم؛ این یک کیلومتر عجیب میگذشت. حال وهوای خوبی بود. این سو پرچم ایران آن سو پرچم عراق.
اما در میانه حرکت مستانه پرچمها، چشممان به سیاهی پرچم اباعبدالله میافتاد. مدهوش راه را میپیمودیم. فراموش میکردیم رسیدن به حسین(ع) گذشتن از مرز ایران است.
در نجف اما حس پدرانه مولا خانه آبادت میکرد. نجف شدهبود همان خانه پدری که باید از او به سختی بگذری تا به حسین علیهالسلام برسی.
لحظه وداع سنگی بزرگ روی دل مینشست. تا به مرز برسیم؛ صفر مرزی.
از دور که پرچم ایران را میدیدیم. بال در میآوردیم. آنجا بود که می فهمیدیم در ایران نبودیم. بوی وطن تو را سبکبارتر از موقع رفتن به سمت خود میکشاند.
انگار کولهات پراز سوغات معنوی اربعین است که برای فامیل و دوستان و شهر به ارمغان میآوری.
انگار میخواهی شکوه مستانه هوشیاریت را به کام همه بریزی.
تمدن اسلامی یعنی من به کشوری بروم و بیهیچ حس غربت، به موطنم برگردم.
و دلتنگ موطن معنویام شوم.
#تمدناسلامی
-----------❀❀✿❀❀---------
#اربعین ۵
بهناماو
هرکس یک جور عاشق ارباب میشود. هرکسی یک مدل سوختهدلیاش را نشان میدهد. هرقومی یک مدل عزادار حسین(ع) میشود.
در اربعین همه با زبان خود به عزا نشستهاند.
زنان موکب شهید صدر که خود را به عراق رساندهبودند یکجور و بچههای هیأت ما هم یکجور.
زنان عرب شال عربی را در میآوردند و در قسمت زنانه عزاداری میکردند. به یاد زنان بنیهاشم، روی خراش میدادند و از روی فشار قلب برای ماتم عظمی، موی پریشان میکردند.
این گوشه موکب بچههای ما یک روسری بر سر خود میانداختند و با نوای عربی آنان همسو، ناله میکردند و به سینه میزدند. صدا را در گلو فرو میدادند و آنوقت بود که آب چشم روان میشد.
اینجا حسین(ع) با هر زبانی مویه میشد.
اینجا حسین(ع) همه را میخرید.
حسین(ع) نوای همه بود با هر زبان و هر گویش.
اینجا معطر به عطر چادر مادری بود که کنیزانش را خریده بود. با هر سبک عزاداری و با هر حاجتی در دل.
-----------❀❀✿❀❀---------
جا مانده از سفر اربعین_437.mp3
3.28M
◾ جا مانده از سفر اربعین◾
🎙 #استاد_فرحزاد
👀 مراد از جمله ی [#یک_نظر_حلال_است] چیست؟👀
#سوال🧐🧐
در مورد #نامحرم شنیده ایم که می گویند: یک نظر #حلال است، یعنی اگر یک #لحظه نامحرم ما را ببیند، برای ما و نامحرم #حلال است؟🙄
🤖 #پاسخ:👇👇👇
برخی می گویند منظور از یک نگاه #حلاله این است، که جایز است هر نامحرمی را یک بار نگاه کرد،😒
این سخن بدون شک بی پایه و اساس است و دلیل شرعی ندارد ❌
و زمینه ساز گناه کردن عده ای شده است.👌
✍ لذا بهتر است به این سخنان بی پایه و اساس گوش فرا ندهید❌ و نظر مراجع عظام را مورد توجه قرار دهید.💕
آنچه مربوط به این سخن است، این است که اگر به صورت #اتفاقی مرد، نامحرمی را دید، به صرف برخورد و نگاه #اولیه، مرتکب گناه نمی شود❌، به شرط این که سریعاً نگاه خود را برگرداند👌 و نگاه خود را ادامه ندهد.❌
📚منابع:
استفتائات آیت الله مکارم، ج2، ص254.