eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
142 دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
9.5هزار ویدیو
377 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
••🍃💔•• آقا جان تمام این سالها که درس خواندیم :📚 💔دبیر ریاضی به ما نگفت که حد غربت تو وقتی شیعیانت به گناه نزدیک می شوند بی نهایت است! 💔دبیر شیمی نگفت که اگر عشق و ایمان و معرفت با هم ترکیب شوند شرایط ظهور تو مهیا می شود...! 💔دبیر زیست نگفت که این صدای تپش قلب نیست... صدای بی قراری دل برای مهدیست..! 💔دبیر فیزیک نگفت که محور گردش عالم خال گونه توست..جاذبه ی زمین به همان سمتیست که تو هستی...! 💔دبیر ادبیات از عشق مجنون به لیلی,از غیرت فرهاد نسبت به شیرین گفت اما از عشق شیعه به مهدی, از غیرتش به زهرا(س) نگفت..! 💔دبیر تاریخ نگفت که اماممان امسال سال چندم غربتش است؟!نگفت غربت اهل بیت علی(ع) از کی شروع شد و تا کی ادامه دارد.. 💔دبیر دینی فقط گفت که انتظار فرج از بهترین اعمال است اما نگفت که انتظار فرج یعنی گناه نکنیم و یعنی گناه نکردن از بهترین اعمال است! 💔دبیر عربی به ما یاد داد که مهدی اسم خاصی است که تنوین پذیر است!اما نگفت که مهدی خاص ترین اسم خاص است که تمام غربت و تنهایی را پذیرا شده است... فدای غربتت شوم مهدی جان... 🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
👖 پوشیدن 👖 ❓پرسش :اخیرا شلوارهای به اصطلاح ساپورت که چسبان و تنگ است همراه با مانتوهای کوتاه پوشیده می شود و حجم بدن زن نیز نمایان است؛ پوشیدن آنها در جلوی نامحرم و مخصوصا در ملأ عام چه حکمی دارد؟🧐 ✅پاسخ :پوشیدن این گونه لباس ها از نظر شرعی جایز نیست❌ و مفاسد بسیاری دارد. 📚 منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم شیرازی.
❌حکم سر کتاب باز کردن چیست ؟؟
💥دوره تربیت جنسی فرزندان(رایگان) 🌹مدرس : حجت الاسلام دکتر مهکام "معرفی کتاب های استاد در بین دوره" 🔸اعطای گواهی از مرکز مجازی موسسه امام خمینی ره(هزینه ۱۱۰ هزار تومان) 🔹به صورت آفلاین 🔹زمان برگزاری ۱۵ مهر 🔸آزمون ۲۲ مهر ماه ❇️ادمین پاسخگو @Admins_1 🌹هزینه=ارسال این بنر به ۱۰ نفر🌹 💥حضور درکانال بمنزله شرکت در دوره👇🏻 ✅کانال سبک زندگی eitaa.com/sabkezendegi_ivle
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 باید ها و نباید های دوره سالمندی 🔹به مناسبت روز جهانی سالمندان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
# هم پای - قافله 🖤خطبه های تاریخی حضرت زینب سلام الله علیها 🎤 سخنران سرکارخانم فخرروحانی هرروزدر ماه صفر ، سلسله روایتهای عقیله بنی هاشم درمسیر کربلا تاشام صفر 1442 سوم
مداحی_آنلاین_چرا_خداوند_دنیا_را_با_رنج_آفرید؟_حجت_الاسلام_عالی.mp3
2.43M
♨️چرا خداوند دنیا را با رنج آفرید؟ 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به‌نام‌او ۷ روز عاشورا بود و من منتظر که صف تفتيش زودتر به پایان برسد. خانمی تنومند با روبنده و چادری گلی، محل خروجی در ایستاده‌بود. شلوغی مانع دید من می‌شد. تا کمی نزدیک شدم. دیدم این خانم ظرفی بزرگ گِل درست کرده و گِل را بدون پرسش بر روی سر زنان عرب می‌کشد. برای برخی که خودشان می‌گویند سرشانه ها را هم گلی می‌کند. اما با هیچ یک از خانم‌های ایرانی این کار را نمی‌کند. متوجه دقت او در‌ تفاوت فرهنگ‌ها شده‌بودم. شاید کسی دوست نداشته باشد. وقتی تفتيش من تمام شد. از او خواستم کمی هم سر مرا گلی کند و برای این‌که منظورم را بفهمانم به نوک انگشتانم اشاره کردم و گفتم: _ قلیل خیلی خوشحال شد و گفت: _عینی دستش را پر کرد از گِل و حسابی مهمان‌نوازی کرد. مات و مبهوت بودم که احتمالا حرفم را درست نفهمیده. حالا من با بی‌آبی چه‌طور چادرم رابشویم؟! در همین فکر‌ها بودم که به همسرم برخورد کردم. کلی خندید که چرا این‌قدر خود را گلی کردی. آن‌روز با این حال زیارت وداع را خواندم به امید این‌که امام در لحظات قبر و قیامت تنهایم نگذارد. دو سال بعد در روز عاشورا، سفری به بروجرد استان لرستان داشتم. متوجه شدم این گل‌مالی در این استان سنت دیرینه‌ای بوده و گل‌مالی در روز عاشورا مختص عرب‌ها نبوده است. -----------❀❀✿❀❀--------
جابجایی ارزشها1.m4a
362.3K
🌷جابجایی ارزشها(۱) 🎤استاد درویشی
جابجایی ارزشها2.m4a
2.06M
🌷جابجایی ارزشها(۲) 🎤استاد درویشی
جابجایی ارزشها3.m4a
3.48M
🌷جابجایی ارزشها(۳) 🎤استاد درویشی
جابجایی ارزشها4.m4a
2.41M
🌷جابجایی ارزشها(۴) 🎤استاد درویشی
جابجایی ارزشها5.m4a
5.68M
🌷جابجایی ارزشها(۵) 🎤استاد درویشی
جابجایی ارزشها6.m4a
1.56M
🌷جابجایی ارزشها(۶) 🎤استاد درویشی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا رب ... آن آرامِ جانِ ... بی قرارِ ما ... کجاست؟؟؟ سلام حضرت دلبـ❤️ـر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘️امام علی علیه السلام: ‌ ☘️با آمرزش خواهی خودرا خوشبو کنید تا بوی بد گناهان شـما را رسوا نکند 📚‌وسائل الشیعه، ج۱۶؛ ص 70 ┄┅═══✼🍃💐🍃✼═══┅
: اتاق عمل دوره تخصصی زبان تموم شد📚 ... و آغاز دوره تحصیل و کار در بیمارستان بود ... اگر دقت می کردی ... مشخص بود به همه سفارش کرده بودن تا هوای من رو داشته باشن😏 ... تا حدی که نماینده دانشگاه، شخصا یه دانشجوی تازه وارد رو به رئیس بیمارستان و رئیس تیم جراحی عمومی معرفی کرد 😯... جالب ترین بخش، ریز اطلاعات شخصی من بود ... همه چیز، حتی علاقه رنگی من😳 ... این همه تطبیق شرایط و محیط با سلیقه و روحیات من غیرقابل باور و فراتر از تصادف و شانس بود ... از چینش و انتخاب وسائل منزل ... تا ترکیب رنگی محیط و ... گاهی ترس کوچیکی دلم رو پر می کرد ... حالا اطلاعات علمی و سابقه کاری ... چیزی بود که با خبر بودنش جای تعجب زیادی نداشت ... هر چی جلوتر می رفتم ... حدس هام از شک به یقین نزدیک تر می شد ... فقط یه چیز از ذهنم می گذشت ... - چرا بابا؟ ... چرا؟ 😔... توی دانشگاه و بخش ... مرتب از سوی اساتید و دانشجوها تشویق می شدم👏 ... و همچنان با قدرت پیش می رفتم و برای کسب علم و تجربه تلاش می کردم ... بالاخره زمان حضور رسمی من، در اولین عمل فرارسید ... اون هم کنار یکی از بهترین جراح های بیمارستان 😱... همه چیز فوق العاده به نظر می رسید ... تا اینکه وارد رختکن اتاق عمل شدم ... رختکن جدا بود ... اما ...
: شعله های جنگ 🔥💢 آستین لباس کوتاه بود👚 ... یقه هفت ... ورودی اتاق عمل هم برای شستن دست ها و پوشیدن لباس اصلی یکی ... چند لحظه توی ورودی ایستادم ... و به سالن و راهروهای داخلی که در اتاق های عمل بهش باز می شد نگاه کردم😶 ... حتی پرستار اتاق عمل و شخصی که لباس رو تن پزشک می کرد ... مرد بود😕 ... برگشتم داخل و نشستم روی صندلی رختکن ... حضور شیطان و نزدیک شدنش رو بهم حس می کردم😈 ... - اونها که مسلمان نیستن ... تو یه پزشکی ... این حرف ها و فکرها چیه؟ ... برای چی تردید کردی؟ ... حالا مگه چه اتفاقی می افته ... اگر بد بود که پدرت، تو رو به اینجا نمی فرستاد😒 ... خواست خدا این بوده که بیای اینجا ... اگر خدا نمی خواست شرایط رو طور دیگه ای ترتیب می داد ... خدا که می دونست تو یه پزشکی😎 ... ولی اگر الان نری توی اتاق عمل ... می دونی چی میشه؟ ... چه عواقبی در برداره؟ ... این موقعیتی رو که پدر شهیدت برات مهیا کرده، سر یه چیز بی ارزش از دست نده ... شیطان با همه قوا بهم حمله کرده بود😈 ... حس می کردم دارم زیر فشارش له میشم ... سرم رو پایین انداختم و دستم رو گرفتم توی صورتم ... - بابا ... من رو کجا فرستادی؟😖 ... تو ... یه مسلمان شهید... دختر مسلمان محجبه ات رو ... آتش جنگ عظیمی که در وجودم شکل گرفته بود🔥 ... وحشتناک شعله می کشید ... چشم هام رو بستم ... - خدایا! توکل به خودت ... یازهرا ... دستم رو بگیر😔 ... از جا بلند شدم و رفتم بیرون ... از تلفن بیرون اتاق عمل تماس گرفتم📞 ... پرستار از داخل گوشی رو برداشت ... از جراح اصلی عذرخواهی کردم و گفتم ... شرایط برای ورود یه خانم مسلمان به اتاق عمل، مناسب نیست ... و😞 ... از دید همه، این یه حرکت مسخره و احمقانه بود ... اما من آدمی نبودم که حتی برای یه هدف درست ... از راه غلط جلو برم😑 ... حتی اگر تمام دنیا در برابرم صف بکشن ... مهم نبود به چه قیمتی ... چیزهای باارزش تری در قلب من وجود داشت ...