eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
137 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
9.8هزار ویدیو
385 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
انقلاب پیروز شده بود. ما هم اخبار را دنبال می کردیم. مردم دیگر راحت درباره شاه حرف می زدند. حالا هر کس از آنچه درباره شاه و خیانت هایش می دانست، می گفت. دیگر از آن دیواری که فکرمی کردیم موش دارد و گوش دارد، خبری نبود. دیوار فقط دیوار بود. برای عید سال پنجاه و هشت پدر رفت و تلویزیون خرید. همه ی ما ذوق کردیم. خبر دستگیری عوامل شاه، بازجویی ها و خبر ها را از تلویزیون جمهوری اسلامی پیگیر می شدیم. سخنرانی های امام را گوش می دادیم. در مسجد ها پایگاه های بسیج تشکیل شد و بچه های انقلابی هر شب در شهر ها نگهبانی می دادند. گاه صدای تیراندازی می آمد و هنوز شهید می دادیم. کم کم گروه های مختلف منافقین هم پیدایشان شد. اسم های عجیب و غریب که اکثرا شعارزده بود. هر کدام از انقلاب تازه به ثمر رسیده مردم، سهمی می خواستند. درگیری های مسلحانه شروع شد. با آغاز سال تحصیلی جدید، مدارس باز شد. معصومه برگشت دانش سرا، من هم دبیرستان. برادرهایم هم درس های راهنمایی و ابتدایی شان را شروع کردند. سه ماه بیشتر تا امتحانات خرداد نمانده بود. خود معلم ها نشستند و کتاب ها را خلاصه کردند و به صورت جزوه به ما دادند. دقت بچه ها در کلاس با آن حجم بالای درس چند برابر شد. تا نیمه تیرماه سال پنجاه و هشت امتحان ها طول کشید.
دقت بچه ها در کلاس با آن حجم بالای درس چند برابر شد. تا نیمه تیرماه سال پنجاه و هشت امتحان ها طول کشید. در این بین یک اتفاق قشنگ در خانواده ما افتاد؛ برای معصومه خواستگار آمد. فضای سنتی آن زمان باعث می شد علاقه ها پر از حجب و حیا باشد. پدر اولین بارش بود که باید جواب خواستگار ها را می داد و جز جواب منفی چیز دیگری از پدر نمی شنیدیم. تا این که داماد خودش رفت و جلوی پدر را گرفت و خیلی بااحترام معصومه را از پدر خواستگاری کرد. پدر که دید این قدر مرد است و خودش جلوی او را گرفته، گفت: مگر بزرگ تر ندارید؟ به بزرگ ترتان بگو بیاید خواستگاری. -آمدند، شما جواب منفی دادید، ولی من دخترتان را دوست دارم. اوایل تیرماه؛ اواخر امتحانات من بود. معصومه هم امتحان دانش سرایش را داده بود و درسش تمام شده بود. معصومه آبرومندانه عقد شد و قرار عروسی هم شد یک هفته بعد از عقد؛ سه شنبه نیمه شعبان. ما سریع دست به کار شدیم. در عرض یک هفته جهیزیه معصومه آماده شد. همسایه مان فوت شده بود و نمی شد در خانه خودمان عروسی بگیریم. جشن عروسی را انتقال دادیم خانه عمه ام. آن جا حنا بندان و عروسی گرفتیم و خواهرم رفت خانه بخت.
جای خالی معصومه را در خانه نمی شد تحمل کرد. حالا من شده بودم دختر بزرگ خانه و مسئولیتم بیشتر شد. کتاب های معصومه نبود، دستگاه بافندگی اش، خودش. ما با هم خوب بودیم، دوست بودیم. غم جدایی این روزها اذیت کننده بود؛ اما زندگی جریان داشت. انگار دنیا کار به کار آدم ها ندارد. بود و نبود آدم ها برایش فرقی نمی کند. خودش می آید و می رود و کار به کار کسی ندارد. مدتی گذشت. من مدرسه می رفتم و روال زندگی به همان شکل که قبلا بود، ادامه پیدا کرد. در تلویزن هنوز غوغا به پا بود. حالا زبان به زبان می گشت که می خواهند رأی گیری کنند. می خواهند مردم رأی بدهند به جمهوری اسلامی؛آری یا نه؛ یکی از این دو را باید داخل صندوق انداخت. حالا نزدیک به دو ماه بود که کب ننه در رختخواب بود. پیری او را زمین گیر کرده بود وگرنه مریضی نمی توانست کب ننه را اذیت کند. یادم هست روز رأی گیری، بابا کب ننه را روی دوشش گذاشت و برد پای صندوق رأی. او با همان پیری اش رأی «آری» داد. انگار تمام زندگی این چند ساله را تحمل کرده بود که خودش را برساند پای صندوق رأی تا برگه ی «آری» را در صندوق بیندازد. 24 فروردین کب ننه از دنیا رفت. کب ننه تا دوماه قبل از مُردن با عصا راه می رفت؛ حتی عینک به چشم نداشت و بی عینک تا روزهای آخر قرآنش را می خواند.
اردشیر زاهدی درگذشت یادی کنیم از صحبت‌های بسیار جالب اردشیر زاهدی در بی‌بی‌سی که بسیار مورد توجه قرار گرفت... بخشی از گفتگوی او با بی بی سی فارسی: «ایران»، آمریکا و همپیمانانش را به زانو درآورده 🔹من به سردار سلیمانی افتخار کرده و خواهم کرد؛ او خون خود را برای مملکتش داد. 🔹تروریست کسانی هستند که برخلاف قوانین ترور می‌کنند و بعد می‌گویند افتخار می‌کنیم که ترور کردیم. 🔹غلط می‌کنند کسانی که تغییر حکومت در ایران را عامل پیشرفت می‌دانند. 🔹آمریکا و شرکایش مانند اسرائیل و سعودی در برابر ایران به زانو درآمدند. 🔹ایرانی‌هایی که در خارج می‌گویند بروید آنجا بمب بیاندازید، به نظرم آن‌‌ها دیگر ایرانی نیستند و شرافتشان را فروختند و از خارج پول بگیرند. 🔸در دوران پهلوی چندین میلیارد پول برای خرید طیاره(هواپیما) و ... دادیم اما امروز ایران خودش هواپیما و زیردریایی می‌سازد، من به آن‌ها افتخار می‌کنم. @Bisimchimedia
11.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*📹 قاسم سلیمانی دلت کربلا بود😭😭😭😭😭…* *الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج* .
❇️ *پنج توصیه حاج قاسم خطاب به بسیجیان* 📝 *بسم الله الرحمن الرحیم* *برادران و عزیزان بسیجیم سلام علیکم* *خداوند شما را برای خدمت به اسلام حفظ بفرماید*. 1️⃣ *عزیزانم اولا بزرگترین امانت سپرده شده به ما جمهوری اسلامی است که امام عارفمان فرمود: حفظ آن از اوجب واجبات است در حفظ این امانت از هر کوششی دریغ نفرمائید*. 2️⃣ *ثانیا؛ به حلال خداوند وحرام آن توجه خاص خاص بفرمائید*. 3️⃣ *ثالثا؛ پدر و مادرتان را آنچنان بزرگ بشمارید که شایسته آن باشد که خداوند وائمه معصومین توصیه فرموده‌اند*. 4️⃣ *رابعا؛ دوستی ورفاقت ارزش بزرگی است اما مهم این است که با چه کسی رفاقت و برای چه راهی می‌کنید*. 5️⃣ *خامساً؛ نماز شب نماز شب نماز شب کلید تمام عزت‌هاست*. *برادرتان قاسم* *هفته بسیج بر ایثارگران و رزمندگان دفاع مقدس و بسیجان جان بر کف بالاخص بسیجان محترم گروه مبارک باد*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا