درس اخلاق
🔴 موضوع:گناهان زبان
مبحث اول
غیبت
قسمت اول
تعریف غیبت
غیبت نزد دانشمندان علم اخلاق و فقیهان ، متذکر شدن یا فهماندن عیب و نقص کسى در غیاب او، دیگران است . به تعبیر دیگر، غیبت آن است که در غیاب کسى به بیان آن چه نقلش مایه ناخشنودى او مى شود بپردازند.
فرق غیبت و بهتان
بهتان یعنى نقص و عیبى را که در کسى وجود ندارد چه در حضورش و چه در غیابش ، به او نسبت دهند؛ پس اگر عیبى را که در شخص وجود دارد، پشت سرش به او نسبت دهند، غیبت او را کرده اند؛ ولى اگر عیب و نقصى را که در او وجود ندارد، به او نسبت دهند، بهتان زده اند؛ البته اگر عیبى را که در شخص وجود ندارد، پشت سرش به او نسبت دهند، هم غیبت او را کرده و هم به او بهتان زده اند و احکام هر دو مورد بر آن صدق مى کند به این معنا که غیبت کننده ، هم باید استغفار کند و هم از آن فرد حلالیت بطلبد.
فرق غیبت و تهمت
تهمت آن است که بر پایه حدس و گمان بد در حق کسى ، به او رفتار یا حالت ناپسندى را نسبت دهند؛ در حالى که غیبت ، بازگفتن عیب هاى واقعى شخص در غیاب او است .
اقسام غیبت
غیبت بر چند قسم است :
۱: گفتارى
غیبت گفتارى مشهورترین نوع غیبت است ؛ یعنى انسان ، نقص برادر مؤ منش را به دیگرى بگوید.
۲ – نوشتارى
شخص ، عیبى را که مى خواهد بگوید! بنویسد؛ در این صورت به جاى شنونده ، خواننده وجود دارد.
۳ – کردارى
فرد عیب دیگرى را با نمایش به دیگران بفهماند.
۴ – کنایى
کسى با استفاده از جمله هاى کنایى ، عیوب دیگرى را در غیاب دیگرى را در غیاب او به دیگران بفهماند؛ جمله هایى مثل((خدا را شکر که به ما ریاست نداد)) یا ((از بى حیاتى به خدا پناه مى برم )) که کنایه از بى لیاقتى و بى حیایى شخص غایب هستند.
۵ – اشاره اى
یعنى با اشاره اى دست و سایر اعضا، عیب دیگرى را بازگوید که اشاره مى تواند لفظى یا عملى باشد.
روایت شده که زنى وارد خانه پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) شد و میهمان عایشه بود. وقتى برخاست و رفت ، عایشه با دستش اشاره کرد و با این اشاره مى خواست بگوید که او کوتاه قد بود. حضرت فرمود:قد اغتبتها.
تو از آن زن غیبت کردى .
انواع عیب و نقص
در مباحث پیشین آورده شد: غیبت آن است که انسان پشت سر برادر یا خواهر مؤ منش عیب یا نقصى را که نزد مردم معروف نبوده یا شنونده نمى داند، باز گوید.
حال باید به بحث از انواع و چگونگى این عیب و نقص پرداخته شود.
عیب و نقص اقسامى دارد که عبارتند از:🔻🔻🔺
1⃣ #نقص روانى – نفسانى :
🔵👈مانند آن که شخصى به رذیله اى مانند حسد یا تکبر مبتلا باشد و پشت سر او به این رذایل اشاره شود.
2⃣ #نقص_بدنى :
🔵👈مانند آن که شخصى بیمارى یا نقص عضوى دارد که کسى از آن آگاه نیست .
3⃣ #نقص_دینى :
🔵👈مثل آن که شخصى در نماز سستى کند و در جایى که او حضور ندارد، این عیب را مطرح کنند.
4⃣ #نقص_مالى :
🔵👈مانند آن که پشت سر مؤ من آبرومندى که توانایى مالى ندارد، سخنانى دال بر فقر و ناتوانى مالى او به زبان آورده شود یا به طریقى دیگر فهمانده شود. این عمل اگر از روى دلسوزى هم باشد، غیبت به شمار مى آید.
5⃣ #نقص_نسبى :
مانند آن که بگویند پدر یا اجداد فلان شخص ، خسیس یا فاسق یا… بوده اند.
🔵👈برخى بزرگان ، بیان نقص هاى موجود در لباس ، خانه و سایر متعلقات شخص را نیز غیبت به شمار آورده اند.
اخلاق الاهی جلد چهارم آفات زبان//استاد آیت الله مجتبى تهرانی
🔴👈 #ادامه دارد..........
#آیت_الله_مجتبی_تهرانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان حدیث کسا ، بشکل کارتون مناسب بچه ها ساخته شده است،لطفا برای کودکان خودتون و هر کودکی که میشناسید ارسال کنید👆🏻ثواب داره .
👇👇👇🕊
https://eitaa.com/KoodakeShieh 🦋🌞
التماس دعای فرج آقا جانم
#ادامه دارد...
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۱۰۳
سوره اعراف، آیه ۱۵۰
وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسَىٰ إِلَىٰ قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِن بَعْدِي ۖ أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ ۖ وَ أَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ ۚ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كَادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ وَ لَا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ
#ترجمه: و هنگامى که موسى خشمگین و اندوهناک به سوى قوم خود بازگشت، گفت: «پس از من، بد جانشینانى برایم بودید (و آیین الهى را ضایع کردید). آیا در مورد فرمان پروردگارتان (و تمدید مدّت میعاد او)، عجله نمودید (و زود قضاوت کردید)؟!» سپس الواح را افکند، و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانیّت) به سوى خود کشید. (برادرش) گفت: «فرزند مادرم! این گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند. و نزدیک بود مرا بکشند. پس کارى نکن که دشمنان مرا سرزنش کنند. و مرا در زمره ستمکاران قرار مده.»
#تفسیر_آیه:
عکس العمل شدید در برابر گوساله پرستان
در این آیه و آیه بعد، ماجراى درگیرى موسى(علیه السلام) با گوساله پرستان به هنگام بازگشت از میعادگاه، که در آیه گذشته تنها اشاره اى به آن شده بود تشریح گردیده، و عکس العمل شدید موسى(علیه السلام) که براى بیدار ساختن این جمعیت انجام داد، بازگو شده است.
🔹نخست مى فرماید:
هنگامى که موسى خشمناک و اندوهگین به سوى قوم خود بازگشت و صحنه زننده و نفرت انگیز گوساله پرستى را مشاهده نمود، به آنها گفت بد جانشینانى براى من بودید و آئین مرا ضایع کردید(وَ لَمّا رَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُونی مِنْ بَعْدی).
این آیه به خوبى نشان مى دهد که موسى(علیه السلام) به هنگام بازگشت از میعادگاه پروردگار و قبل از آن که با بنى اسرائیل روبرو بشود، خشمناک و اندوهگین بود، و این به خاطر آن است که:
خداوند در میعادگاه، جریان را به موسى(علیه السلام)گفته بود که من قوم تو را بعد از تو آزمودم، و سامرى آنها را گمراه ساخت (قالَ فَإِنّا قَدْ فَتَنّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السّامِرِیُّ).
سپس موسى(علیه السلام) به آنها گفت:
آیا در فرمان پروردگار خود، عجله نمودید (أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکُمْ).
گر چه مفسران در تفسیر این جمله، سخن بسیار گفته اند و احتمالات گوناگون داده اند. ولى ظاهر آیات نشان مى دهد:
منظور این است که شما در برابر فرمان خدا به نسبت تمدید مدت سى شب، به چهل شب، عجله به خرج دادید و در قضاوت شتاب نمودید، نیامدن مرا دلیل بر مرگ و یا خلف وعده گرفتید.
در حالى که لازم بود حداقل کمى تأمل کنید تا چند روزى بگذرد و حقیقت امر روشن گردد.
در این هنگام، موسى(علیه السلام) در برابر لحظاتى بحرانى و طوفانى از زندگى بنى اسرائیل قرار گرفته بود، سر تا پایش از شدت خشم برافروخته و اندوه عمیقى بر روح او سنگینى مى کرد، و شدیداً نگران آینده بنى اسرائیل بود. زیرا تخریب و فساد کار آسانى است، و گاه از دست یک نفر خرابى هاى بزرگى ساخته است، ولى اصلاح و ترمیم کار بسیار مشکلى است.
مخصوصاً در میان یک ملت نادان، لجوج و متعصب، اگر نغمه مخالفى سر داده شود، برچیدن آثار شوم آن به این آسانى ممکن نیست.
موسى(علیه السلام) در اینجا باید خشم شدید خود را آشکار سازد و دست به بالاترین عکس العمل ها بزند آن چنان که افکار تخدیر شده بنى اسرائیل را به هم بریزد و انقلابى در آن جامعه منحرف شده از حق، ایجاد کند، در غیر این صورت بازگشت آنها به آسانى ممکن نیست.
#ادامه 👇
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۱۰۸
سوره اعراف، آیه ۱۵۵
💥وَ اخْتَارَ مُوسَىٰ قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِّمِيقَاتِنَا ۖ فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُم مِّن قَبْلُ وَ إِيَّايَ ۖ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا ۖ إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَاءُ وَ تَهْدِي مَن تَشَاءُ ۖ أَنتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۖ وَ أَنتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ
#ترجمه: موسى از قوم خود، هفتاد تن از مردان را براى میعادگاه ما برگزید. و هنگامى که زمین لرزه آنها را فرا گرفت (و هلاک شدند)، گفت: «پروردگارا! اگر مى خواستى، آنها و مرا پیش از این هلاک مى کردى. آیا ما را به آنچه بى خردان ما انجام داده اند، (مجازات و) هلاک مى کنى؟! این، جز آزمایش تو، چیز دیگرى نیست. هر کس را بخواهى (و سزاوار ببینى)، بوسیله آن گمراه مى سازى. و هر کس را بخواهى، هدایت مى کنى. تو ولىِّ مایى، پس ما را بیامرز، و بر ما رحم کن، و تو بهترین آمرزندگانى.
#تفسیر_آیه:
نمایندگان بنى اسرائیل در میعادگاه خدا
در آیات فوق بار دیگر قرآن به جریان رفتن موسى(علیه السلام) به میعادگاه (طور) با جمعى از بنى اسرائیل، بازگشت نموده و قسمت دیگرى از همان حادثه را بازگو مى کند:
در این که موسى(علیه السلام) یک میقات و میعاد با پروردگار داشته، یا بیشتر؟
در میان مفسران گفتگو است و هر کدام براى اثبات مقصود خود شواهدى از آیات قرآن ذکر کرده اند.
ولى همان طور که در ذیل آیه ۱۴۲ همین سوره یادآور شدیم از مجموع قرائن موجود در آیات قرآن، و روایات، بیشتر چنین به نظر مى رسد که: موسى(علیه السلام) تنها یک میقات داشته، آن هم به اتفاق جمعى از بنى اسرائیل بوده است.
در همین میقات بود که خداوند الواح تورات را نازل کرد و با موسى(علیه السلام)سخن گفت.
و نیز در همین میقات بود که بنى اسرائیل به موسى (علیه السلام) پیشنهاد کردند از خدا بخواهد خود را نشان دهد.
و نیز در همین جا بود که صاعقه یا زلزله اى در گرفت و موسى(علیه السلام)بى هوش شد و بنى اسرائیل بر زمین افتادند.
گر چه ممکن است طرز قرار گرفتن آیات این سوره در نظر بعضى تولید اشکال کند که: چگونه خداوند نخست، اشاره به میعاد موسى(علیه السلام) کرده، سپس داستان گوساله پرستى را ذکر مى کند و بار دیگر به موضوع میعاد بازمى گردد.
آیا این طرز سخن با فصاحت و بلاغتى که در قرآن وجود دارد، سازگار است؟!
ولى با توجه به این که: قرآن یک کتاب تاریخى نیست که تسلسل حوادث را حفظ کند، بلکه یک کتاب هدایت و انسان سازى و تربیت است و در چنین کتابى گاه اهمیت موضوع ایجاب مى کند ادامه بحث یک حادثه را موقتاً رها کند و به بحث لازم دیگرى بپردازد و سپس به ذکر حادثه اول ادامه دهد.
بنابراین، هیچ لزومى ندارد که ما آیه مورد بحث را اشاره به دنباله بحث گوساله پرستى بدانیم و بگوئیم: موسى(علیه السلام) بار دیگر بنى اسرائیل را بعد از این ماجرا براى عذرخواهى و توبه به کوه طور برد ـ آن چنان که بعضى از مفسران گفته اند ـ
زیرا این احتمال، گذشته از جهات دیگر، از این نظر که به هلاکت این گروه ـ که براى عذرخواهى رفته اند ـ انجامیده، بعید به نظر مى رسد.
آیا ممکن است خداوند عده اى را که به نمایندگى قوم خود براى عذرخواهى به پیشگاه او رفته اند در همان جا هلاک کند؟!
به هر حال، در آیات فوق، نخست مى فرماید: موسى(علیه السلام) هفتاد نفر از قوم خود را براى میعاد ما انتخاب کرد (وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعینَ رَجُلاً لِمیقاتِنا).
ولى بنى اسرائیل چون کلام خدا را شنیدند، از موسى(علیه السلام) تقاضا کردند از او بخواهد خود را نشان دهد: در آن هنگام زلزله عظیمى در گرفت، و جمعیت هلاک شدند و موسى(علیه السلام) مدهوش بر زمین افتاد، چون به هوش آمد، عرض کرد: پروردگارا! اگر مى خواستى مى توانستى آنها و مرا پیش از این هلاک کنى (فَلَمّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُقالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِیّایَ).
یعنى من چگونه پاسخ قوم را بگویم که بر نمایندگان آنها چنین گذشته است.
سپس گفت: پروردگارا این درخواست نابه جا تنها کار جمعى از سفهاى ما بود آیا ما را به خاطر کار آنها هلاک مى کنى ؟ (أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُمِنّا).
بعضى از مفسران وجود کلمه رَجْفَه (لرزه) را در این آیه و وجود کلمه صاعقه در آیه ۵۵ سوره بقره که مربوط به تقاضاى رؤیت پروردگار است دلیل بر تفاوت این دو میقات گرفته اند.
ولى چنان که سابقاً هم گفته ایم، صاعقه در بسیارى از اوقات با لرزه شدید همراه است;
#ادامه 👇
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۱۱۱
سوره اعراف، آیه ۱۵۸
💥قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَ يُمِيتُ ۖ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ كَلِمَاتِهِ وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ
بگو: «اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم. آن کس که حکومت آسمانها و زمین، از آن اوست. معبودى جز او نیست. زنده مى کند و مى میراند. پس ایمان بیاورید به خدا و فرستاده اش، آن پیامبرِ درس نخوانده اى که به خدا و سخنانش ایمان دارد. و از او پیروى کنیدتا هدایت یابید.»
#تفسیر_آیه:
دعوت جهانى پیامبر(صلى الله علیه وآله)
در حدیثى از امام مجتبى(علیه السلام) چنین مى خوانیم: عده اى از یهود نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله)آمده، گفتند: اى محمّد توئى که گمان مى برى فرستاده خدائى و همانند موسى(علیه السلام) بر تو وحى فرستاده مى شود ؟!
پیامبر(صلى الله علیه وآله) کمى سکوت کرد، سپس فرمود:
آرى، منم، سید فرزندان آدم و به این افتخار نمى کنم، من خاتم پیامبران، پیشواى پرهیزگاران و فرستاده پروردگار جهانیانم .
آنها سؤال کردند: به سوى چه کسى؟ به سوى عرب یا عجم یا ما ؟
خداوند این آیه را نازل کرد، و رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله)را به تمام جهانیان با صراحت در ضمن آن شرح داد.
ولى با این حال، پیوند و ارتباط آیه با آیه قبل در زمینه صفات پیامبر(صلى الله علیه وآله) و دعوت به پیروى از آئین او جاى انکار نیست.
1⃣نخست، به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور مى دهد:
بگو اى مردم من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم (قُلْ یا أَیُّهَا النّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ جَمیعاً).
این آیه، همانند آیات بسیارى دیگر از قرآن مجید، دلیل روشنى بر جهانى بودن دعوت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است.
#ادامه👇
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
#تفسیر_قرآن_جلسه_۱۱۳
سوره اعراف، آیه ۱۶۰
💥وَ قَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا ۚ وَ أَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ ۖ فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا ۖ قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ ۚ وَ ظَلَّلْنَا عَلَيْهِمُ الْغَمَامَ وَ أَنزَلْنَا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَىٰ ۖ كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ ۚ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَٰكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ
#ترجمه: ما آنها را به دوازده گروه ـ که هر یک طایفه اى (از دودمان اسرائیل) بودند ـ تقسیم کردیم. و هنگامى که قوم موسى (در بیابان) از او تقاضاى آب کردند،به او وحى فرستادیم که: «عصاى خود را بر سنگ مخصوص بزن.» ناگهان دوازده چشمه از آن بیرون جست. آنچنان که هر طایفه، چشمه و آبشخور خود را مى شناخت. و ابر را بر سر آنها سایبان ساختیم. و بر آنها «منّ»[= نوعى صمغ شیرین گیاهان] و «سلوى»
[= پرنده اى مانند بلدرچین ] فرستادیم. (و به آنان گفتیم:) از روزیهاى پاکیزه اى که به شما داده ایم، بخورید. (و آنها کفران کردند. ولى با این کار) به ما ستم نکردند، بلکه به خودشان ستم مى نمودند.
#تفسیر_آیه
اشاره به چند قسمت از نعمت هاى خدا بر بنى اسرائیل مى کند.
نخست مى فرماید: ما آنها را به دوازده گروه تقسیم کردیم (وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً)، تا نظمى عادلانه و دور از برخوردهاى خشونت آمیز در میانشان حکومت کند.
روشن است هنگامى که یک ملت داراى تقسیم بندى هاى صحیح و منظم بوده باشد، و هر بخش و یا هر گروه تحت رهبرى رهبر لایقى قرار گیرد، اداره آنها آسانتر و رعایت عدالت در میانشان سهل تر خواهد بود، و به همین دلیل، تمام کشورهاى جهان مى کوشند از این اصل، پیروى کنند.
کلمه أَسْباط جمع سبط (بر وزن ثبت و همچنین بر وزن سِفْت) در اصل، به معنى توسعه و گسترش چیزى به آسانى و راحتى است، سپس به فرزندان ـ مخصوصاً نوه ها ـ و شاخه هاى یک فامیل، سبط و اسباط گفته شده است.
در اینجا منظور از أَسْباط همان تیره هاى بنى اسرائیل است که هر کدام از یکى از فرزندان یعقوب(علیه السلام) منشعب شده بودند.
نعمت دیگر این که: هنگامى که بنى اسرائیل در بیابان سوزان، به سوى بیت المقدس در حرکت بودند و گرفتار عطش سوزان و تشنگى خطرناکى شدند، و از موسى(علیه السلام) تقاضاى آب کردند، به او وحى فرستادیم که عصایت را بر سنگ بزن و او چنین کرد، ناگهان دوازده چشمه از سنگ جوشید (وَ أَوْحَیْنا إِلى مُوسى إِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتاعَشْرَةَ عَیْناً).
و آن چنان این چشمه ها در میان آنها تقسیم شد که هر کدام به خوبى چشمه خود را مى شناختند (قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناس مَشْرَبَهُمْ).
از این جمله استفاده مى شود: این دوازده چشمه که از آن صخره عظیم جوشید نشانه ها و تفاوت هائى داشته است، آن چنان که هر کدام از اسباط بنى اسرائیل چشمه خود را مى شناختند و این خود سبب مى شد که اختلافى در میان آنها بروز نکند و نظم و انضباط حکم فرما گردد و آسان تر سیراب شوند.
نعمت دیگر این که: در آن بیابان سوزان که پناهگاهى وجود نداشت، ابر را بر سر آنها سایه افکن ساختیم (وَ ظَلَّلْنا عَلَیْهِمُ الْغَمامَ).
بالاخره، چهارمین نعمت این بود که: منّ و سلوى را به عنوان دو غذاى لذیذ و نیروبخش بر آنها فرستادیم (وَ أَنْزَلْنا عَلَیْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى).
درباره منّ و سلوى این دو غذاى مطبوع و مفید که خداوند به بنى اسرائیل در آن بیابان ارزانى داشت، مفسران تفسیرهاى گوناگونى دارند؛
بعید نیست منّ یک نوع عسل طبیعى بوده که در دل کوه هاى مجاور وجود داشته و یا شیره هاى مخصوص نباتى بوده که در درختانى که در گوشه و کنار آن بیابان مى روئیده ظاهر مى شده است، و سلوى یک نوع پرنده حلال گوشت شبیه به کبوتر بوده است.
و مى افزاید به آنها گفتیم: از غذاهاى پاکیزه اى که در اختیار شما گذارده ایم بخورید (و فرمان خدا را به کار بندید) (کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ).
اما آنها خوردند، کفران و ناسپاسى کردند، آنها به ما ستم نکردند بلکه به خودشان ستم روا داشتند (وَ ماظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ).
باید توجه داشت: مضمون این آیه با تفاوت مختصرى، در سوره بقره آیات ۵۷ و ۶٠ آمده است، منتهى در آنجا به جاى إِنْبَجَسَتْ ، إِنْفَجَرَتْ آمده است.
#ادامه👇