eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
142 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
9.5هزار ویدیو
377 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
✍🏼 يه‌جملہ‌رو‌قاب‌ڪنيم🎑 بزنيمـــ‌گوشہ.ے‌ذهنموݧ🗣 ،هر وقت‌خواستيم‌عملۍ‌انجام‌بديم‌ يه‌نگاهۍ‌بہ‌اين‌تابلوبندازيمـ👀 ...........دونه............ ..................دونه............. .........................گناهان ............ .................................."ما".......... .......................................لحظه............. ..............................................لحظه...... .......................................ظهور.............. .....................مهدی فاطمه............ ............رو عقب.................... ...ميندازه............. آقا‌جان‌شرمنده ایمـ😔 🌤الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🌤
🌸 از وقتی پا گرفته، شلوغ کاری هایش بیشتر شده☺️ نماز که می‌خوانم، مهرم را برمی‌دارد و فرار می‌کند😅 🌸 گاهی هم که یکی اضافه در دستم می‌گیرم ناقلا می‌فهمد به زور از دستم می‌گیرد😉 بعد هم دو تا را به هم می‌کوبد و 💣😄 🌸 چند وقتی است با مهر شکسته نماز می‌خوانم ... چقدر طول می‌کشد دلم نیز مانند مهرم شکسته شود تا دعایم به ملکوت برسد... @talangor_madaraneh
خدایا! خدای خوب و مهربان من... به ما دهه شصتی‌ها عمر دادی چه چیزها که نبینیم... کودکی‌مان در جنگ گذشت. در کنار پدرها و مادرانی که به غایت آزادگی و شجاعت بودند. صبح‌ها با بوی مربای به‌ای که برای رزمنده‌ها روی گاز می‌جوشید، بلند شدیم و شب‌ها با صدای چرخ خیاطی مادر که برای برادران دینی‌اش در خطوط مختلف نبرد خوزستان و کردستان لباس می‌دوخت خوابمان برد. بعدتر صبح روزی که برای امتحانات خرداد رفتیم مدرسه، بهمان گفتند امام پر کشید، برگردید خانه، تعطیلید... کودک بودیم و خیلی نمی‌فهمیدیم چرا موقع تشییع پیکر امام این همه پیر و جوان را بیهوش سر دست بلند و از جمعیت دور می‌کنند... چندی بعد روزگار گشت و گشت و لیبرال‌های غرب‌زده هر کدام در برهه‌ای از زمان چیزی به ما تحمیل کردند، یک روز در قالب مدرنیته و سازندگی، یک روز گفتگوی تمدن‌ها و ... روز و شب کنکور جای نگرانی تست و امتحان، نشستیم پای تلویزیون و شنیدیم که آقایمان گفت حتی اگر عکس مرا پاره کردند، چیزی نگویید... بزرگ شدیم و بیش از هفت ماه لشکرکشی تا میرحسین یک یاحسینی‌ها رو دیدیم... عاشورای سال ۸۸ را کمتر کسی فراموش کرده. اصلا همین خیابان انقلاب شاهد است که چه روزها و شب‌هایی را پشت سر گذاشتیم اما امام جامعه‌مان را تنها نگذاشتیم. حرف و توهین شنیدیم و اما چشم‌مان به دهان آقا بود... گذشت و گذشت تا خبر تعرض به حرم بی‌بی‌جانمان در سوریه را شنیدیم... برادرهایمان را با چشمانی که مژگانش از شدت گریه شوره بسته بود راهی شام بلا کردیم. هنوز با غم دوری و دلتنگی‌مان کنار نیامده، تابوت‌هایشان را برایمان آوردند... دلمان خوش بود حاج قاسم هست. حاج قاسمی که هم پدر بود، هم برادر، هم فرمانده، هم استراتژی‌من و هم یار رهبر... یک شب سرد زمستان عکس دست قلم‌شده انگشترنشانش را دیدیم... آه که فقط تو می دانی به ما چه گذشت در آن نماز مسجد دانشگاه تهران. خدایا! طوفان الاقصی شد و مثل مارگزیده‌ها به خود پیچیدیم که پس ما چه کنیم... چه کنیم تا فرداروزی شرمنده حضرت صدیقه طاهره(س) نباشیم... هنوز از گیجی دیدن تصویر چهره‌ کودکانی که چشم‌هایشان از شدت انفجار از حدقه بیرون زده و روی گونه‌شان افتاده بود درنیامده بودیم که... خدایا! سید ابراهیم رئیسی هم تقدیم شما، تقدیم شما و اسلام و انقلاب عزیز... می‌دانیم که اگر بخواهیم طلایه‌دار ظهور حضرت حجت(عج) باشیم باید در این بلایا و فتنه‌ها صبورانه آبدیده و بزرگ شویم... اما خدا جان! می‌شود خستگی همه این قصه‌ها و غصه‌ها و ذره‌ذره و البته با جان و دل ذوب شدن در این مسیر، با خواندن دو رکعت نماز در قدس شریف پشت سر مولی و صاحب‌مان از تن‌مان بیرون بیاید؟ می‌شود تا حالا که اذن حیات دادی، از این به بعد هم آنقدر عمر بدهی تا ببینیم این آقاسید علی جان ما، پرچم انقلاب را به دست جد بزرگوارش بدهد؟ خدایا! ما آنقدرها هم که بقیه فکر می‌کنند، تاب و توان‌مان بی‌حد و حصر نیست. با دلتنگی امام، شهدا و حاج قاسم هنوز کنار نیامده بودیم، حالا قاب عکس "شهید سید ابراهیم رئیسی" را چطور به دیوار اتاق‌ها و خانه‌هایمان بزنیم... الهی! رضا برضائک... تسلیما لقضائک... ما را در جرگه دوستداران اسلام عزیز و انقلاب مقتدر و مظلوم بپذیر.
◾️🕯◾️🕯◾️ 🕯 ◾️ 🥀روایتگر عاشورا🥀 از اولین لحظات سفر ملکوت تا آخرین آن را با چشمان مبارک خود دیدی... اما هنگامی که بیماری بر شما غلبه کرد، در خیمه گاه مصائب طور دیگری دیده می شد... هنوزم صدای وداع ها و روضه ها در گوشم می پیچد... هنگام وداع مخدرات بنی هاشم با جوان رعنای حرم، علی اکبر برادرم... شیون و ناله ی آنان که پایانی نداشت تا لحظاتی بعد که فریاد مظلوم برادرم آمد: "پدر به دادم برس" جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید... لحظات احلی من العسل قاسم جانم... گریه های ناتمام او که سخن از رفتن و فدا شدن برای مولایش می زد... گریه هایش قطع شده بود... حتما بازم عمه جانم به دادش رسیده بود... "عمه چه کنم عمو مرا اذن میدان دهد؟" تا گذشت و فریاد "عمو جانم، به فریادم برس" به گوش رسید... چه کنم این مریضی امانم را بریده... رگ های قلبت نوبت به نوبت جدا می شوند و تو از تپش باز می مانی... صدای شش ماهه، دردانه حرم است؟ پرستوی سپیدم دل مکن مرو مادر دل از تو نبریدم دل مکن مرو مادر چه در دل بانو رباب می گذرد؟ بمیرم برای غربت پدرم... "اگر بر من رحم نمی کنید بر این طفل شیرخواره رحم کنید" و صدای بانو رباب بود که در شام غریبان در صحرای نینوا می پیچید... کجایی گل نازم صدا کن منو بازم بیا تا برات از دستام گهواره بسازم لالایی لالایی یعنی الان کجایی؟ لالایی لالایی کجای کربلایی؟ لالایی لالایی نگی رو نیزه هایی؟ صدای العطش خواهرانم... خدایا چه کنم؟ عمو عباس در آغوش پدر و عمه چه وداع سنگینی... "چگونه بگذارم تو بروی برادر؟ آخر تو علمدار من هستی! تو بری سپاه من از هم می پاشد!" بیا برگرد خیمه ای کس و کارم منو تنها نگذار ای علمدارم علمدارم آب به خیمه نرسید فدای سرت فدای سرت حسین قامتش خمید فدای سرت فدای سرت صدای برنده شمشیرها نیزه ها سنگ ها... صدای سم اسبان که به نعلی تازه آذین شده بودند بازگشت سراسیمه ذوالجناح و شیون مخدرات فریاد عمه جانم از تله زینبیه... به سمت گودال از خیمه دویدم من شمر جلوتر بود دیر رسیدم من صدا زدی من رو خودم شنیدم من صدای رگ هات بود دیر رسیدم من بوی سوختن خیمه ها فریاد کودکان بی پناه... "علیکن بالفرار" بی طاقتی غل و زنجیر ها برای حلقه زدن به دور دستان و گردن های بنی هاشم... همه را دیدم... دیدم و سوختم... دیدم و با عزیزانم جان دادم... بدون بال و پر بودم بی زره و سپر بودم مگه یادم میره غروب عاشورا مگه یادم میره به نیزه شد سرها مگه یادم میره تو خیمه شد غوغا ◾️ 🕯 ◾️🕯◾️🕯◾️