eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
142 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
9.5هزار ویدیو
377 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، بریده حیدر را می‌دیدم که دستم روی ضامن لرزید و فریاد عدنان پلکم را پاره کرد. خودش را روی زمین می‌کشید و با چشمانی که از عصبانیت آتش گرفته بود، داد و بیداد می‌کرد: «برو اون پشت! زود باش!» دوباره اسلحه را به سمتم گرفته بود، فرصت انفجار از دستم رفته و نمی‌فهمیدم چه شده که اینهمه وحشت کرده است. از شدت خونریزی جانش تمام شده و حتی نمی‌توانست چند قدم مانده خودش را به سمتم بکشد که با تهدیدِ اسلحه سرم فریاد زد: «برو پشت اون بشکه‌ها! نمی‌خوام تو رو با این بی‌پدرها تقسیم کنم!» 💠 قدم‌هایم قوت نداشت، دیوارهای سیمانی خانه هر لحظه از موج انفجار می‌لرزید، همهمه‌ای را از بیرون خانه می‌شنیدم و از حرف تقسیم غنائم می‌فهمیدم به خانه نزدیک می‌شوند و عدنان این دختر زیبای را تنها برای خود می‌خواهد. نارنجک را با هر دو دستم پنهان کرده بودم و عدنان امانم نمی‌داد که گلنگدن را کشید و نعره زد: «میری یا بزنم؟» و دیوار کنار سرم را با گلوله‌ای کوبید که از ترس خودم را روی زمین انداختم و او همچنان وحشیانه می‌کرد تا پنهان شوم. 💠 کنج اتاق چند بشکه خالی آب بود و باید فرار می‌کردم که بدن لرزانم را روی زمین می‌کشیدم تا پشت بشکه‌ها رسیدم و هنوز کامل مخفی نشده، صدای باز شدن در را شنیدم. ساکم هنوز کنار دیوار مانده و می‌ترسیدم از همان ساک به حضورم پی ببرند و اگر چنین می‌شد، فقط این نارنجک می‌توانست نجاتم دهد. 💠 با یک دست نارنجک و با دست دیگر دهانم را محکم گرفته بودم تا صدای نفس‌های را نشنوند و شنیدم عدنان ناله زد: «از دیشب که زخمی شدم خودم رو کشوندم اینجا تا شماها بیاید کمکم!» و صدایی غریبه می‌آمد که با زبانی مضطرب خبر داد: «دارن می‌رسن، باید عقب بکشیم!» انگار از حمله نیروهای مردمی وحشت کرده بودند که از میان بشکه‌ها نگاه کردم و دیدم دو نفر بالای سر عدنان ایستاده و یکی دستش بود. عدنان اسلحه‌اش را زمین گذاشته، به شلوار رفیقش چنگ انداخته و التماسش می‌کرد تا او را هم با خود ببرند. 💠 یعنی ارتش و نیروهای مردمی به‌قدری نزدیک بودند که دیگر عدنان از خیال من گذشته و فقط می‌خواست جان را نجات دهد؟ هنوز هول بریدن سر حیدر به حنجرم مانده و دیگر از این زندگی بریده بودم که تنها به بهای از خدا می‌خواستم نجاتم دهد. در دلم دامن (سلام‌الله‌علیها) را گرفته و با رؤیای رسیدن نیروهای مردمی همچنان از ترس می‌لرزیدم که دیدم یکی عدنان را با صورت به زمین کوبید و دیگری روی کمرش چمباته زد. 💠 عدنان مثل حیوانی زوزه می‌کشید، دست و پا می‌زد و من از ترس در حال جان کندن بودم که دیدم در یک لحظه سر عدنان را با خنجرش برید و از حجم خونی که پاشید، حالم زیر و رو شد. تمام تنم از ترس می‌تپید و بدنم طوری یخ کرده بود که انگار دیگر خونی در رگ‌هایم نبود. موی عدنان در چنگ هم‌پیاله‌اش مانده و نعش نحسش نقش زمین بود و دیگر کاری در این خانه نداشتند که رفتند و سر عدنان را هم با خودشان بردند. 💠 حالا در این اتاق سیمانی من با جنازه بی‌سر عدنان تنها بودم که چشمانم از وحشت خشک‌شان زده و حس می‌کردم بشکه‌ها از تکان‌های بدنم به لرزه افتاده‌اند. رگبار گلوله همچنان در گوشم بود و چشمم به عدنانی که دیگر به رفته و هنوز بوی تعفنش مشامم را می‌زد. جرأت نمی‌کردم از پشت این بشکه‌ها بیرون بیایم و دیگر وحشت عدنان به دلم نبود که از تصور بریدن سر حیدرم آتش گرفتم و ضجه‌ام سقف این سیاهچال را شکافت. 💠 دلم در آتش دلتنگی حیدر پَرپَر می‌زد و پس از هشتاد روز دیگر از چشمانم به جای اشک، خون می‌بارید. می‌دانستم این آتشِ نیروهای خودی بر سنگرهای داعش است و نمی‌ترسیدم این خانه را هم به نام داعش بکوبند و جانم را بگیرند که با داغ اینهمه عزیز دیگر برایم ارزش نداشت. موبایل خاموش شده، حساب ساعت و زمان از دستم رفته و تنها از گرمای هوا می‌فهمیدم نزدیک ظهر شده و می‌ترسیدم از جایم تکان بخورم مبادا دوباره اسیر داعشی شوم. 💠 پشت بشکه‌ها سرم را روی زانو گذاشته، خاطرات حیدر از خیالم رد می‌شد و عطش با اشکم فروکش نمی‌کرد که هر لحظه تشنه‌تر می‌شدم. شیشه آب و نان خشک در ساکم بود و این‌ها باید قسمت حیدرم می‌شد که در این تنگنای تشنگی و گرسنگی چیزی از گلویم پایین نمی‌رفت و فقط از درد دلتنگی زار می‌زدم... ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 آیه ۱۸ سوره اعراف 💥 قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُوماً مَّدْحُوراً لَّمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكُمْ أَجْمَعِينَ‏ :(خداوند) فرمود: از این جایگاه که مستحق ذلّت و رانده شدنی بیرون شو! قطعا هر كسی از آنها پیرو تو شود، به یقین دوزخ را از همه‏ ى شما پر خواهم كرد. 🌷 : عیب شدید، ذلت 🌷 : رانده شده 🌷 : پر می کنم 🌷 : همگی 🌸 این آیه در نازل شده است. در اين آيه بار ديگر فرمان بيرون رفتن ابليس از حريم قُرب و مقام و منزلت رفيع صادر مى‌ شود، با اين تفاوت كه در اينجا حكم طرد او به صورت تحقيرآميز و شديدتر صادر شده است و شايد به خاطر لجاجتى بود كه در مورد اصرار در وسوسه افراد انسان به خرج داد و گناه بزرگ ديگرى بر خود افزود؛ «قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً: (خداوند به او) فرمود: از این جایگاه ، که مستحق ذلت و رانده شدنی بیرون شو» « لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ: قطعا هر کسی از آنها پیرو تو شود، به یقین دوزخ را از همه ی شما پر خواهم کرد» ✅ سؤال: بعد از آنكه شيطان مرتكب چنان گناه بزرگى شد، چرا تقاضاى او را مبنى بر ادامه حيات او پذيرفت؟ پاسخ اينكه: ادامه حيات او به عنوان وجود يک نقطه منفى براى تقويت نقاط مثبت نه تنها ضرر نداشت، بلكه مؤثّر نيز بود، حتّى قطع نظر از وجود ، در درون خود ما، غرايز مختلفى وجود دارد، كه چون در برابر نيروهاى عقلانى و روحانى قرار گيرند، يک ميدان تضادّ را تشكيل مى‌ دهند كه در اين ميدان پيشرفت و تكامل و پرورش وجود انسان صورت مى‌ گيرد. بايد توجّه داشت كه اگرچه شيطان را در انجام وسوسه‌ هايش آزاد گذاشته ولى را در برابر او بى‌ دفاع قرار نداده است، زيرا نيروى عقل و خِرَد به او بخشيده كه مى‌تواند سدّ نيرومندى در مقابل وسوسه‌ هاى شيطان به وجود آورد. و از سوى ديگر فطرت پاک و عشق به تكامل را در درون وجود به عنوان يک عامل سعادت قرار داده و از سوى سوّم فرشتگانى كه الهام بخش نيكی ها هستند، به كمک انسان هايى كه مى‌ خواهند از وسوسه‌ هاى شيطان بركنار بمانند مى‌ فرستد. 🔹پيامهای آیه ۱۸ سوره اعراف🔹 ✅ اگر چه ابلیس در مسیر راه مستقیم كمین كرده و دائماً وسوسه مى‏ كند، ولى گناهكار خود به دنبال شیطان مى‏ رود و جهنّمى مى‏ شود. ✅ منحرفین به قدرى زیادند كه را پر مى‏كنند، ولى افراد سالم و پاک و سپاسگزار كم هستند. ✅ پیروى از ، موجب همنشینى با او در جهنم است. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 آیه ۳۸ سوره اعراف 💥قَالَ ادْخُلُواْ فِى أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُم مِّنَ الْجِنِ‏ّ وَ الْإِنسِ فِى النَّارِ كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَّعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى‏ إِذَا ادَّارَكُواْ فِيهَا جَمِيعاً قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَؤُلَآءِ أَضَلُّونَا فََاتِاهِمْ عَذَاباً ضِعْفاً مِّنَ النَّارِ قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلَكِن لَّا تَعْلَمُونَ‏ : (خدا) مى‏ فرماید: شما نیز در میان گروه‏ هایى از جنّ و انس، كه پیش از شما بوده‏ اند، به دوزخ داخل شوید. هرگاه گروهى وارد (جهنّم) شود، گروه هم‏ كیش خود را لعن و نفرین كند، تا آنكه همه یک جا در دوزخ بهم رسند. آنگاه گروه متأخّر درباره‏ ى گروه قبلى گوید: خدایا! اینان بودند كه ما را گمراه كردند، پس عذابى دو چندان از آتش دوزخ برایشان بیاور مى‏ فرماید: براى هر كدام، دو برابر است، ولى نمى‏ دانید. 🌷 : داخل شوید 🌷 : امت ها، گروه ها 🌷 : آتش 🌷 : خواهرش، هم کیش خود 🌷 : به یکدیگر رسند 🌷 : ما را گمراه کردند 🌷 : پس برایشان بیاور 🌷 : دو چندان، دو برابر 🌷 : آتش 🌷 : نمی دانید 💥این آیه در نازل شده است. در آيات گذشته صحنه‌ اى كه به هنگام و بازپرسى فرشتگان قبض ارواح رُخ مى‌ دهد ترسيم شده بود و در اينجا صحنه برخورد گروه هاى اغوا كننده و اغوا شونده را در شرح مى‌ دهد: {قالَ ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فِي النّارِ:‌ (خدا) می فرماید: شما نیز در میان گروه هایی از جن و انس، که پیش از شما بوده اند، به دوزخ داخل شوید} هنگامى كه همگى در داخل شدند برخوردشان با هم مسلكهايشان شروع مى‌ شود، برخوردى عجيب و عبرت انگيز، {كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها: هر گاه گروهی وارد جهنم شود، گروه هم کیش خود را لعن و نفرین کند} مطلب به همين جا پايان نمى‌ پذيرد، هنگامى كه همگى با ذلّت و خوارى در محيط شرر بار قرار مى‌گيرند شكايت آنها به پيشگاه پروردگار از يكديگر شروع مى‌ شود. نخست فريب خوردگان عرضه مى‌دارند: پروردگارا! اين اغواگران بودند كه ما را گمراه ساختند {حَتّى إِذَا ادّارَكُوا فِيها جَمِيعاً قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النّارِ: تا آنکه همه یک جا در دوزخ برسند. آنگاه گروه متاخر درباره ی گروه قبلی گوید: خدایا! اینان بودند که ما را گمراه کردند، پس عذابی دوچندان از آتش دوزخ برایشان بیاور}. ولى عجيب اين است كه در پاسخ آنها {قالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَ لكِنْ لا تَعْلَمُونَ: می فرماید: برای هر کدام ، دو برابر است، ولی نمی دانید} 🔹پيامهای آیه ۳۸ سوره اعراف🔹 ✅ در ، كینه و دشمنى نیست، سراسر صلح و صفاست ولى در جهنّم، افراد یكدیگر را لعن و نفرین مى‏ كنند. ✅ جنّ نیز مانند ، تكلیف دارد و گنهكاران هردو سرنوشتى مشابه دارند و در یک دوزخ قرار مى‏ گیرند. ✅ ، یكباره وارد دوزخ نمى‏ شوند، بلكه به ترتیب و نوبت ✅ ولایت‏ ها، محبّت‏ ها و حمایت‏ هاى غیر الهى، در به كینه و نفرین و دشمنى تبدیل مى‏ شود. ✅ در ، همه مى‏ كوشند گناه خود را به گردن دیگرى اندازند یا براى خود شریک جرم پیدا كنند. ✅ گاهى كیفرهایى مى‏ بیند كه خود آگاه نیست. ✍تهیه و تنظیم : استاد عاشوری