🔴 #قُرص_روضه
💠 برای هر زن و شوهری در زندگی مشترک، دلخوری، سوءظن، بگو مگو، دلشکستگی و گلایه از #همسر کم و بیش، پیش میآید. اما مهم آن است که با #مدیریت ذهن، رفتار و گفتار، فضای دلگیر و گاه سرد و بیروح خانه را #گرم کنیم.
💠 یکی از فرمولهای بسیار قوی و مجرّب در این مواقع که در کلام #عرفا و بزرگان معنوی تاکید شده است #روضه بر سیدالشّهدا علیهالسلام است.
💠 وقتی از سختیهای زندگی #خسته میشوید و بر دلتان غصه و اندوه مینشیند خلوتی برای خود فراهم کنید اگر میتوانید زیارت #عاشورا قرائت کنید و با شنیدن روضهای از جنس #کربلا، اشک بریزید.
هفتهای یک بار #قرص روضه را بر خود لازم بدانید.
💠 از معجزات اشک بر اباعبدالله الحسین علیهالسلام #نشاط و سبک شدن روح است.
و البته با سبکشدن خود، فرصت را غنیمت بشمارید و با تدبیر، گذشت و فراموش کردن بدی همسرتان، آرام، پرانرژی و با دلی حسینی و کربلایی به زندگی #صمیمانه و مداراگونهی خود ادامه دهید.
💠 روضههای خانگی و بیآلایش را در خانههایتان رواج دهید!
🆔 @khanevadeh_313
4_5922281265733568968.mp3
4.79M
🔳 #روضه #شب_ششم #محرم
🌴روضه حضرت قاسم بن حسن
🌴دست و پای عمو را بوسید
🎤 #میثم_مطیعی
👌بسیار دلنشین
🔴مرجع رسمی #مداحی های روز
♨️ @Maddahionlin 👈
مداحی آنلاین - جهان به روضه مهیاست شام عاشوراست - مطیعی.mp3
8.51M
🔳 #روضه #شام_غریبان #محرم
🌴جهان به روضه مهیاست شام عاشوراست
🌴چقدر خون به دل ماست شام عاشوراست
🎤 #میثم_مطیعی
👌بسیار دلنشین
🔴مرجع رسمی #مداحی های روز
♨️ @Maddahionlin 👈
#دلم سوخته از آه #نفس های غریبت
دل من #بال كبوتر شده، #خاكستر پرپر شده، همراه #نسیم سحری، روی #پر فُطرُس معراجํ #نفس گشته هوایی و سپس رفته به #اقلیم رهایی، به همان #صحن و سرایی
که شما #زائر آنی و خلاصه شود آیا كه مرا نیز به همراه خودت زیر #ركابت ببری تا بشوم #كرب و بلایی،
به خدا در #هوس دیدن شش گوشه، #دلم تاب ندارد. #نگهم خواب ندارد، #قلمم گوشه ی دفتر، #غزلِ ناب ندارد، #شب من روزن مهتاب ندارد.
#همه گویند به #انگشت اشاره، مگر این #عاشق بیچاره ی دلداده ی دلسوخته #ارباب ندارد...
تو #كجایی؟ تو #كجایی شده ام باز #هوایی، شده ام باز هوایی...
#گریه کن گریه و #خون گریه کن ،آری که هر آن #مرثیه را #خلق شنیده است شما #دیده ای آن را و اگر #طاقتتان هست کنون من #نفسی روضه ز مقتل بنویسم و خودت نیز #مدد کن که #قلم در کف من همچو #عصا در ید موسی بشود
چون #تپش موج مصیبات بلند است، به #گستردگی ساحل نیل است و این #بحر طویل است و ببخشید اگر این #مخمل خون بر#تن تب دار حروف است که این #روضه مکشوف لهوف است؛
#عطش بر لب عطشان لغات است
و صدای #تپش سطر به سطرش همگی #موج مزن آب فرات است
و #ارباب همه #سینه زنان #کشتی آرام نجات است؛
ولی #حیف که ارباب «قتیل العبرات » است؛
ولی #حیف که ارباب« اسیرالکربات» است؛
ولی #حیف هنوزم که هنوز است حسین بن علی #تشنه یار است و #زنی محو تماشاست ز #بالای بلندی، الف #قامت او دال و همه #هستی او در#کف گودال و سپس #آه که «الشمرُ» ...
#خدایا چه بگویم که «#شکستند سبو را و بریدند»...
#دلت تاب ندارد به #خدا با خبرم می گذرم از #تپش روضه که خود غرق عزایی، تو #خودت کرب و بلایی؛ #قَسَمت می دهم
آقا به همین #روضه که در #مجلس ما نیز بیایی، تو #کجایی... تو#کجایی..
مداحی آنلاین - خودم دیدم مادرمو میزدی - میثم مطیعی.mp3
6.97M
🔳 #شهادت_امام_حسن_مجتبی(ع)
🌴روضه امام حسن مجتبی(ع)
🌴خودم دیدم مادرمو میزدی
🎤 #میثم_مطیعی
⏯ #روضه
👌بسیار دلنشین
🔴مرجع رسمی #مداحی های روز
♨️ @Maddahionlin 👈
#تنها_میان_داعش
#قسمت_شانزدهم
💠 در فضای تاریک و خاکی اتاق و با نور اندک موبایل، بلاخره حلیه را دیدم که با صورت روی زمین افتاده و یوسف زیر بدنش مانده بود.
دیگر گریههای یوسف هم بیرمق شده و بهنظرم نفسش بند آمده بود که موبایل از دستم افتاد و وحشتزده به سمتشان دویدم.
💠 زنعمو توان نداشت از جا بلند شود و چهار دست و پا به سمت حلیه میرفت. من زودتر رسیدم و همین که سر و شانه حلیه را از زمین بلند کردم زنعمو یوسف را از زیر بدنش بیرون کشید.
چشمان حلیه بسته و نفسهای یوسف به شماره افتاده بود و من نمیدانستم چه کنم.
زنعمو میان گریه #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را صدا میزد و با بیقراری یوسف را تکان میداد تا بلاخره نفسش برگشت، اما حلیه همچنان بیهوش بود که نفس من برنمیگشت.
💠 زهرا نور گوشی را رو به حلیه نگه داشته بود و زینب میترسید جلو بیاید.
با هر دو دست شانههای حلیه را گرفته بودم و با گریه التماسش میکردم تا چشمانش را باز کند.
صدای عمو میلرزید و با همان لحن لرزانش به من دلداری میداد:
«نترس! یه مشت #آب بزن به صورتش به حال میاد.»
ولی آبی در خانه نبود که همین حرف عمو #روضه شد و ناله زنعمو را به #یاحسین بلند کرد.
💠 در میان سرسام مسلسلها و طوفان توپخانهای که بیامان شهر را میکوبید، آوای #اذان مغرب در آسمان پیچید و اولین روزهمان را با خاک و خمپاره افطار کردیم.
نمیدانم چقدر طول کشید و ما چقدر بال بال زدیم تا بلاخره حلیه به حال آمد و پیش از هر حرفی سراغ یوسف را گرفت.
💠 هنوز نفسش به درستی بالا نیامده، دلش بیتاب طفلش بود و همین که یوسف را در آغوش کشید، دیدم از گوشه چشمانش باران میبارد و زیر لب به فدای یوسف میرود.
عمو همه را گوشه آشپزخانه جمع کرد تا از شیشه و پنجره و موج #انفجار دور باشیم،
اما آتشبازی تازه شروع شده بود که رگبار گلوله هم به صدای خمپارهها اضافه شد و تنمان را بیشتر میلرزاند.
💠 در این دو هفته #محاصره هرازگاهی صدای انفجاری را میشنیدیم، اما امشب قیامت شده بود که بیوقفه تمام شهر را میکوبیدند.
بعد از یک روز #روزهداری آنهم با سحری مختصری که حلیه خورده بود، شیرش خشک شده و با همان اندک آبی که مانده بود برای یوسف شیرخشک درست کردم.
💠 همین امروز زنعمو با آخرین ذخیرههای آرد، نان پخته و افطار و سحریمان نان و شیره توت بود که عمو مدام با یک لقمه نان بازی میکرد تا سهم ما دخترها بیشتر شود.
زنعمو هم ناخوشی ناشی از وحشت را بهانه کرد تا چیزی نخورَد و سهم نانش را برای حلیه گذاشت.
اما گلوی من پیش عباس بود که نمیدانستم آبی برای #افطار دارد یا امشب هم با لب خشک سپری میکند.
💠 اصلاً با این باران آتشی که از سمت #داعشیها بر سر شهر میپاشید، در خاکریزها چهخبر بود و میترسیدم امشب با #خون گلویش روزه را افطار کند!
از شارژ موبایلم چیزی نمانده و به خدا التماس میکردم تا خاموش نشده حیدر تماس بگیرد تا اینهمه وحشت را با #عشقم قسمت کنم و قسمت نبود که پس از چند لحظه گوشی خاموش شد.
💠 آخرین گوشی خانه، گوشی من بود که این چند روز در مصرف باتری قناعت کرده بودم بلکه فرصت همصحبتیام با حیدر بیشتر شود که آن هم تمام شد و خانه در تاریکی محض فرو رفت.
حالا دیگر نه از عباس خبری داشتیم و نه از حیدر که ما زنها هر یک گوشهای کِز کرده و بیصدا گریه میکردیم.
💠 در تاریکی خانهای که از خاک پر شده بود، تعداد راکتها و خمپارههایی که شهر را میلرزاند از دستمان رفته و نمیدانستیم #انفجار بعدی در کوچه است یا روی سر ما!
عمو با صدای بلند سورههای کوتاه #قرآن را میخواند، زنعمو با هر انفجار #صاحبالزمان (روحیفداه) را صدا میزد و بهجای نغمه مناجات #سحر، با همین موج انفجار و کولاک گلوله نیت روزه ماه مبارک #رمضان کردیم.
💠 آفتاب که بالا آمد تازه دیدیم خانه و حیاط زیر و رو شده است؛ پردههای زیبای خانه پاره شده و همه فرش از خردههای شیشه پوشیده شده بود.
چند شاخه از درختان توت شکسته، کف حیاط از تکه های آجر و شیشه و شاخه پُر شده و همچنان ستونهای دود از شهر بالا میرفت.
💠 تا ظهر هر لحظه هوا گرمتر میشد و تنور #جنگ داغتر و ما نه وسیلهای برای خنک کردن داشتیم و نه پناهی از حملات داعش.
آتش داعشیها طوری روی شهر بود که حلیه از دیدار عباس ناامید شد و من از وصال حیدر! میدانستم سدّ #مدافعان شکسته و داعش به شهر هجوم آورده است، اما نمیدانستم داغ #شهادت عباس و ندیدن حیدر سختتر است یا مصیبت #اسارت...
#ادامه_دارد
#تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_دوم
💠 در حیاط بیمارستان چند تخت گذاشته و #رزمندگان غرق خون را همانجا مداوا میکردند.
پارگی پهلوی رزمندهای را بدون بیهوشی بخیه میزدند،
میگفتند داروی بیهوشی تمام شده و او از شدت #درد و خونریزی خودش از هوش رفت.
💠 دختربچهای در حمله #خمپارهای، پایش قطع شده بود و در حیاط درمانگاه روی دست پدرش و مقابل چشم پرستاری که نمیدانست با این #جراحت چه کند، جان داد.
صدای ممتد موتور برق، لامپی که تنها روشنایی حیاط بود، گرمای هوا و درماندگی مردم، عین #روضه بود و دل من همچنان از نغمه نالههای حیدر پَرپَر میزد که بلاخره عمو پرستار مردی را با خودش آورد.
💠 نخ و سوزن بخیه دستش بود، اشاره کرد بلند شوم و تا دست سمت پیشانیام برد، زنعمو اعتراض کرد:
«سِر نمیکنی؟»
و همین یک جمله کافی بود تا آتشفشان خشمش فوران کند:
«نمیبینی وضعیت رو؟ #ترکش رو بدون بیهوشی درمیارن! نه داروی سرّی داریم نه بیهوشی!»
و در برابر چشمان مردمی که از غوغایش به سمتش چرخیده بودند، فریاد زد:
«#آمریکا واسه سنجار و اربیل با هواپیما کمک میفرسته! چرا واسه ما نمیفرسته؟ اگه اونا آدمن، مام آدمیم!»
💠 یکی از فرماندهان شهر پای دیوار روی زمین نشسته و منتظر مداوای رفیقش بود که با ناراحتی صدا بلند کرد:
«دولت از آمریکا تقاضای کمک کرده، اما اوباما جواب داده تا #قاسم_سلیمانی تو آمرلی باشه، کمک نمیکنه! باید #ایرانیها برن تا آمریکا کمک کنه!» و با پوزخندی عصبی نتیجه گرفت:
«میخوان #حاج_قاسم بره تا آمرلی رو درسته قورت بدن!»
پرستار نخ و سوزنی که دستش بود، بالا گرفت تا شاهد ادعایش باشد و با عصبانیت اعتراض کرد:
«همینی که الان تو درمانگاه پیدا میشه کار حاج قاسمِ! اما آمریکا نشسته #قتل_عام مردم رو تماشا میکنه!»
💠 از لرزش صدایش پیدا بود دیدن درد مردم جان به لبش کرده و کاری از دستش برنمیآمد که دوباره به سمت من چرخید و با #خشمی که از چشمانش میبارید، بخیه را شروع کرد.
حالا سوزش سوزن در پیشانیام بهانه خوبی بود که به یاد نالههای #مظلومانه حیدر ضجه بزنم و بیواهمه گریه کنم.
💠 به چه کسی میشد از این درد شکایت کنم؟
به عمو و زنعمو میتوانستم بگویم فرزندشان #غریبانه در حال جان دادن است یا به خواهرانش؟
حلیه که دلشوره عباس و غصه یوسف برایش بس بود و میدانستم نه از عباس که از هیچکس کاری برای نجات حیدر برنمیآید.
💠 بخیه زخمم تمام شد و من دردی جز #غربت حیدر نداشتم که در دلم خون میخوردم و از چشمانم خون میباریدم.
میدانستم بوی خون این دل پاره رسوایم میکند که از همه فرار میکردم و تنها در بستر زار میزدم.
💠 از همین راه دور، بی آنکه ببینم حس میکردم #عشقم در حال دست و پا زدن است و هر لحظه نالهاش را میشنیدم که دوباره نغمه غم از گوشی بلند شد.
عدنان امشب کاری جز کشتن من و حیدر نداشت که پیام داده بود:
«گفتم شاید دلت بخواد واسه آخرین بار ببینیش!» و بلافاصله فیلمی فرستاد.
💠 انگشتانم مثل تکهای یخ شده و جرأت نمیکردم فیلم را باز کنم که میدانستم این فیلم کار دلم را تمام خواهد کرد.
دلم میخواست ببینم حیدرم هنوز نفس میکشد و میدانستم این نفس کشیدن برایش چه زجری دارد که آرزوی خلاصی و #شهادتش به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت، جانم را به آتش کشید.
💠 انگشتم دیگر بیتاب شده بود، بیاختیار صفحه گوشی را لمس کرد و تصویری دیدم که قلب نگاهم از کار افتاد.
پلک میزدم بلکه جریان زندگی به نگاهم برگردد و دیدم حیدر با پهلو روی زمین افتاده، دستانش از پشت بسته، پاهایش به هم بسته و حتی چشمان زیبایش را بسته بودند.
💠 لبهایش را به هم فشار میداد تا نالهاش بلند نشود، پاهای به هم بستهاش را روی خاک میکشید و من نمیدانستم از کدام زخمش درد میکشد که لباسش همه رنگ #خون بود و جای سالم به تنش نمانده بود.
فیلم چند ثانیه بیشتر نبود و همین چند ثانیه نفسم را گرفت و #طاقتم را تمام کرد.
قلبم از هم پاشیده شد و از چشمان زخمیام بهجای اشک، خون فواره زد.
💠 این درد دیگر غیر قابل تحمل شده بود که با هر دو دستم به زمین چنگ میزدم و به #خدا التماس میکردم تا #معجزهای کند.
دیگر به حال خودم نبودم که این گریهها با اهل خانه چه میکند،
بیپروا با هر ضجه تنها نام حیدر را صدا میزدم و پیش از آنکه حال من خانه را به هم بریزد، سقوط خمپارههای #داعش شهر را به هم ریخت.
💠 از قدارهکشیهای عدنان میفهمیدم داعش چقدر به اشغال #آمرلی امیدوار شده و آتشبازی این شبها تفریحشان شده بود.
خمپاره آخر، حیاط خانه را در هم کوبید طوری که حس کردم زمین زیر پایم لرزید و همزمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفت...
#ادامه_دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾ #روضه
اومدن برای غارت تنت...😭
صلی الله علیک یا اباعبدالله
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
----------
📣 کانال شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
[WWW.SARALLAH-ZN.IR]ma0109175.mp3
46.32M
#روضه حضرت زهرا سلاماللهعلیها
هیئتثاراللّٰهزنجان
مداح: #حاج_مهدی_رسولی
پنجشنبه ۱۷ آذرماه ۱۴۰۱
#فاطمیه
https://eitaa.com/joinchat/1537016009C4767bf3d76
مداحی_آنلاین_کوچه_شده_کربلا_حدادیان.mp3
4.75M
🔳 #ایام_فاطمیه
🌴روضه حضرت زهرا(س)
🌴کوچه شده کربلا ...
🎤حاج #سعید_حدادیان
⏯ #روضه
👌بسیار دلنشین
🔴مرجع رسمی #مداحی های روز
♨️ @Maddahionlin 👈
مداحی آنلاین - کاری بکن من جزو زوار کمات باشم - ارضی.mp3
3.59M
🔳 #شهادت_امام_هادی(ع)
🌴روضه امام هادی(ع)
🌴کاری بکن من جزو زوار کمت باشم
🎤حاج #منصور_ارضی
⏯ #روضه
👌بسیار دلنشین
🔴مرجع رسمی #مداحی های روز
♨️ @Maddahionlin 👈
4_5872709509117380869.mp3
5.27M
🔳 وفات ام المومنین خدیجه(سلام الله علیها)
🌴روضه #حضرت_خدیجه(سلام الله علیها)
🌴تو میروی و تازه غم ها پا بگیرد
🎤 #حاج_میثم_مطیعی
⏯ #روضه
👌بسیار دلنشین
https://eitaa.com/stiker_ha
مداحی_آنلاین_شب_و_تاریکی_صحرا_کنار_مزار_بابا_خلج.mp3
4.32M
🔳 #شهادت_امام_علی(ع)
🌴روضه امام علی(ع)
🌴شب و تاریکی صحرا کنار مزار بابا
🎙حاج #حسن_خلج
⏯ #روضه
👌بسیار دلنشین
🔴مرجع رسمی #مداحی های روز
♨️ @Maddahionlin 👈
﷽
🌄 #والپیپر
#روضه
🏴شب اول: مسلم بن عقیل
سلام ایزد منان، سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل
💠اشک جریانساز و اشک جریانسوز؛
◇هربار که جماعتی از مردم کوفه گرد او حلقه میزدند، حضرت مسلم(ع) نامه امام حسین(ع) را برای آنها میخواند و آنها گریه میکردند...
◇سعد بن عبیده میگوید:
شیوخ و بزرگان کوفه در بالای تپهای ایستاده بودند و بر مظلومیت حسین گریه میکردند و میگفتند:
{خداوندا یاریت را بر او بفرست}
◇سعد بن عبیده که خود در سپاه عمر سعد بود برآشفت و به آنها گفت:
ای دشمنان خدا چرا فرود نمیآیید و او را یاری نمیکنید؟
گریه کردند ولی یاری نکردند.
💧بنابراین اگر صرف گریه کارساز بود که خودِ دشمن هم در روز عاشورا گاهی گریست! جنس اشک ما باید اشکی باشد که حرکت و تحول ایجاد کند.💧
◇ محمد بن اشعث به حضرت مسلم گفت:
تو در امان هستی و دور حضرت مسلم جمع شدند و شمشیرش را از او گرفتند.
◇ گویا در همین هنگام بود که از نجات خویش ناامید شد و چشمانش پر از اشک گردید. سپس فرمود: این آغاز نیرنگ [شما] بود.
◇ این شیوه کوفیان است که شخص بیپناه و مجروحی که دیگر توانی در بدنش نمانده را محاصره کنند و با کنایه و طعنه به او زخمزبان بزنند.
◇ سربازان بر پشت بام خانه رفتند و از آنجا او را سنگ باران کردند و دستههای نی را آتش زده و بر سر و رویش پرتاب میکردند.
📚منابع:
أنساب األشراف للبالذری، ج ۳
اإلرشاد، ج ۲
اللهوف على قتلى الطفوف
#شب_اول_محرم
#احب_الله_من_احب_حسینا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🍃 زُهَیرا👈@zuhayra
🔴 #قُرص_روضه
💠 برای هر زن و شوهری در زندگی مشترک، دلخوری، سوءظن، بگو مگو، دلشکستگی و گلایه از #همسر کم و بیش، پیش میآید. اما مهم آن است که با #مدیریت ذهن، رفتار و گفتار، فضای دلگیر و گاه سرد و بیروح خانه را #گرم کنیم.
💠 یکی از فرمولهای بسیار قوی و مجرّب در این مواقع که در کلام #عرفا و بزرگان معنوی تاکید شده است #روضه بر سیدالشّهدا علیهالسلام است.
💠 وقتی از سختیهای زندگی #خسته میشوید و بر دلتان غصه و اندوه مینشیند خلوتی برای خود فراهم کنید اگر میتوانید زیارت #عاشورا قرائت کنید و با شنیدن روضهای از جنس #کربلا، اشک بریزید. هفتهای یک بار #قرص روضه را بر خود لازم بدانید.
💠 از معجزات اشک بر اباعبدالله الحسین علیهالسلام #نشاط و سبک شدن روح است. و البته با سبکشدن خود، فرصت را غنیمت بشمارید و با تدبیر، گذشت و فراموش کردن بدی همسرتان، آرام، پرانرژی و با دلی حسینی و کربلایی به زندگی #صمیمانه و مداراگونهی خود ادامه دهید.
💠 روضههای خانگی و بیآلایش را در خانههایتان رواج دهید!
🆔 @khanevadeh_313
🔹▪️
👆 ۶ تا جواب برای یه سؤال:
وقتی این همه مراسمهای بزرگ هیئتی توی شهر برگزار میشه،
چرا باید توی خونههامون #روضه بگیریم؟
#روضه_خانگی
#فاطمیه
#مجموعه_عکس_نوشته
🔹▪️ @mangenechi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️هیچ کاری در تربیت فرزند بالاتر از روضه های خانگی نیست....
👤 حجتالاسلام #پناهیان
#روضه
#تربیت_فرزند
#خانواده
#مادر
🌺 ماوا ، فرهنگی خانواده
YEKNET.IR - roze - vafat omolbanin 1401 - karimi.mp3
6.75M
🔳 #وفات_حضرت_ام_البنین(س)
🌴روضه حضرت ام البنین(س)
🌴گویند فقیری به مدینه به دلی زار
🎙 #محمود_کریمی
⏯ #روضه
👌بسیار دلنشین
🔴کانال حسینیه حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام @Hossineh_Hazrat_Abolfazl
روضه امام موسی بن جعفر کوثری.mp3
4.58M
🏴 #شهادت_امام_کاظم_علیه_السلام
#مرثیه #روضه
🚩 السلام علیک الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ
🎤کوثری
📝مرثیه امام موسی بن جعفر علیه السلام
📎 #ماه_رجب
📎 #اعتقادات
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
مداحی_آنلاین_روضه_غلام_امام_حسین_مطیعی.mp3
7.57M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃روضه غلام امام حسین(ع)
🍃اگرچه روی سیاهم به کار می آیم
🎙 #میثم_مطیعی
⏯ #روضه
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌙 #شب_جمعه
♨️ @Maddahionlin 👈
29.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوربین مخفی
روضه بی ریا گوشه خیابون
دم سازنده کلیپ گرم🖤
#امام_حسین
#روضه
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
مداحی_آنلاین_روضه_غلام_امام_حسین_مطیعی.mp3
7.57M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃روضه غلام امام حسین(ع)
🍃اگرچه روی سیاهم به کار می آیم
🎙 #میثم_مطیعی
⏯ #روضه
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌙 #شب_جمعه
♨️ @Maddahionlin 👈
مداحی_آنلاین_پسرم_غیر_من_و_تو_الان_سید_رضا_نریمانی.mp3
11.91M
پسرم غیر من و تو الان
هیچ مردی تو خیمه ها نیست
#روضه🔊
#عاشورا #محرم💔
#سید_رضا_نریمانی🎙
♨️ @Maddahionlin 👈