💠 مجموعه روایت سهم آسمان
🔹قسمت اول؛ به وقت عروج
«به وقت عروج» داستان یک انتخاب سخت است. انتخابی تعیین کننده، که خواب را از چشمان مادری میگیرد. عباس باید یک تنه بجنگد. جنگ بیرونی با دشمن و جنگ درونی با احساسات خویش.
اما داستان به همین جا ختم نمیشود! این روایت شما را به عمق میدان مبارزه میبرد؛ جایی که توپ و تفنگ، ساده ترین اتفاق ممکن است!
⏳ تا دقایقی دیگر منتظر انتشار پادکست «به وقت عروج» باشید.
#سهم_آسمان
رادیو بانور - به وقت عروج (1).mp3
23.39M
🎧 مجموعه روایت سهم آسمان
▫️ قسمت اول؛ به وقت عروج
«به وقت عروج» داستانِ یک انتخاب سخت است! عباس چه تصمیمی میگیرد؟
🔶️« عباس بی طاقت، کنار زانوی ننه نشست و انتهای چادر نمازی که سرش بود را در دست گرفت. گفت:" ننه عباس! فدای این اشکات بشم، وقتی وقت، وقتِ جهاده، وقتی دارن اعتقادتو نشونه میرن، تو به من یاد بده. تو که همیشه معلمم بودی... چیکار کنم؟ وایسم کنار نگاه کنم؟ ننه من.. من اینقدر بی غیرتم؟؟" اشک های ننه عباس مثل دانه های مروارید از روی گونه میچکید و گوشه مقنعهاش را خیس میکرد.»
#سهم_آسمان
💠 مجموعه روایت سهم آسمان
🔹قسمت دوم؛ انتظار
«انتظار» روایتی از چالشهای یک ادم معمولیست در راه رسیدن به سوریه؛
چالشی از جنس نگرانیهای مادرانه برای تنها فرزندی که داشت.
⏳ تا دقایقی دیگر منتظر انتشار پادکست «انتظار» باشید.
#سهم_آسمان
💠 مجموعه روایت سهم آسمان
🔹قسمت سوم؛ راه سید
🔶️ راه سید، قصه آدمیست که اصل زندگیاش گرفتن دست آدمها بود، نه مچشان!
داستان سید به کجا ختم میشود؟
⏳ تا دقایقی دیگر منتظر انتشار پادکست «راه سید » باشید.
#سهم_آسمان
رادیو بانور - راه سید.mp3
22.32M
🎧 مجموعه روایت سهم آسمان
▫️ قسمت سوم؛ راه سید
«راهِ سید» قصهی آدمیست که اصل زندگیاش گرفتن دست آدمها بود نه مچ آنها.
🔶️ «مرد جلو رفت، مشتش را حوالهی صورت سید کرد که سید در چشم به هم زدنی مچ دست مرد را گرفت و آنقدر فشار داد که مرد از درد عاجز شد و هیبت بزرگش به قدر پر کاه سبک شد و به هر طرف که سید میکشید میرفت.»
#سهم_آسمان
💠 مجموعه روایت سهم آسمان
🔹قسمت چهارم؛ مزار خاکی
🔶️ «مزار خاکی»قصهی بیقراریِ مردیست که میان انتخابهای زندگی، انتخابش همیشه جهاد بود.
⏳ تا دقایقی دیگر منتظر انتشار پادکست «مزار خاکی» باشید.
#سهم_آسمان
رادیو بانور - مزار خاکی.mp3
17.06M
🎧مجموعه روایت سهم آسمان
■ قسمت چهارم، مزار خاکی
🔶️ «مرتضی نیروها را در یک خانهی خرابه مخفی میکند تا اوضاع آرام شود. بعد از یک ساعت کسی باید پیشقدم میشد که ببیند هنوز داعشیها هستند یا نه. یکی از بچهها میخواست برود که مرتضی دستش را میگیرد و میگوید: نه، من اول میرم. بسماللهی زیر لب گفت و زد بیرون...»
#سهم_آسمان
💠 مجموعه روایت سهم آسمان
🔹قسمت پنجم؛ حُرّ زمان
🔶️ «حُر زمان» قصه تغییر مسیر دادن مردیست که هیچ کس از او انتظار چنین تحولی را نداشت.
⏳ تا دقایقی دیگر منتظر انتشار پادکست «حر زمان» باشید.
#سهم_آسمان
رادیو بانور - حر زمان .mp3
12.95M
🎧مجموعه روایت سهم آسمان
■ قسمت پنجم، حُرّ زمان
🔶️ جو متشنج بود اما انگار گوشهای مجید چیزی نمیشنید، مغموم و بیصدا چشم به دهان حاج مرتضی دوخته بود.
حاج مرتضی قدمی به جلو برداشت و رو به روی مجید ایستاد و طوری که فقط خودشان بشنوند گفت:« ماشاءالله به غیرتت داداش جون!.. ماشاءالله،
اما آقا مجید..»
#سهم_آسمان
💠 مجموعه روایت سهم آسمان
🔹قسمت ششم؛ مسیر خوشبختی
🔶️ «مسیر خوشبختی» داستان یک تقلاست! تقلای، کشاورزی ساده و کم بضاعت که برای رسیدن به آرزوی خود به هر دری میزند. برای سید رضا، مسیر تهران به گلستان فقط یک مسیر عادی نیست! راهیست که آرزوهایش را منتهی الیه آن کاشته اند.
⏳ تا دقایقی دیگر منتظر انتشار پادکست «مسیر خوشبختی» باشید.
#سهم_آسمان
رادیو بانور - مسیر خوشبختی.mp3
16.66M
🎧مجموعه روایت سهم آسمان
■ قسمت ششم، مسیر خوشبختی
🔶️ «با عصبانیت ماشین را روشن کرد و به جاده زد. نیسان آبی اش از شدت سرعتی که گرفته بود، میغرید. جوری با حرص دنده را عوض میکرد که انگار میخواست سر یکی از آن حرامی ها را بشکند. اصلا برای همین حالش گرفته بود. چرا او تنها کسی بود که نمیتوانست دستش به آن خیر ندیده ها برسد...»
#سهم_آسمان
💠 مجموعه روایت سهم آسمان
🔹قسمت هفتم؛ جاودانگی
🔶️ «جاودانگی» روایت مردیست که برای
دفاع از خاک سرزمیناش حاضر میشود لباس نظامیاش را از تن دربیاورد.
⏳ تا دقایقی دیگر منتظر انتشار پادکست «جاودانگی» باشید.
#سهم_آسمان
رادیو بانور - جاودانگی.mp3
11.03M
🎧مجموعه روایت سهم آسمان
■ قسمت هفتم، جاودانگی
🔶️ ... حالا علی مانده بود و چارهای که برای دل بیچارهاش پیدا شده بود! اگر نمیتوانست این گربههای خانگی مو طلایی را از کشورش بیرون کند، میتوانست که از جان مردم کشورش دفاع کند!
#سهم_آسمان