eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
142 دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
9.5هزار ویدیو
377 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
رفیقش مۍگفت'': درخواب‌محسن‌رادیدم‌که‌مۍگفت: هرآیه‌قرآنۍ‌که‌شمابراۍشهدامۍخوانید دراینجاثواب‌یك‌ختم‌قرآن‌رابه‌اومۍ‌دهند📖'' ونورۍهم‌برای‌خواننده‌آیات‌قرآن فرستاده‌مۍشود..✨'' 🌱^^ 🕊^^
_ _ هر وقت‌ می خواست‌ برای بچه‌ها یادگاری بنویسه مینوشت : "من کان لله،کان الله له" هرکی با خدا باشہ ؛🤍 خدا با اوست:)♥️ @Dastan1224
🕊 💥 دختر 16 ساله معروف به سمیه کردستان توسط همین گروهک کوموله که این روزها برای ‎مهسا امینی اشک تمساح می‌ریزد و فراخوان تجمع صادر می‌کند، اسیر و زندانی و شکنجه و زنده زنده در گوری که جلوی چشمانش حفر کردند دفن شد. ⚡️این کفتارصفتان تروریست تجزیه‌ طلب اهداف شومشان را به گور خواهند برد..... °•🌹↷ 📜@GHASEDAK_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عـڪس از صفحـھ‌ بگیرین هر شهیدی براتون اومد براش یڪ فاتحه بخونید'🖇🧡🙈
🌹 . . . رفیق!«بجنگ‌وخستہ‌نشـو» بہ‌قـول‌حاج‌قـٰاسـم‌:【میوھ‌ڪہ‌برسہ،بـٰایدچیدش.】 ڪامـل‌ڪہ‌بِرِسۍ. خریدارت‌میشـن. اونوقت‌پروازهم‌مۍڪنۍ...〖•🕊‌•
🌹 🍃 اگر دلت را ❤️ داده ای به ؛🕊 پسشـ مگیر..💔❗️ بگذار در این روزگار 🌌 دل بماند...💙 . ..!!❣
🥀 این‌ نهایت‌ بدبختی ماست که در‌ خیابان‌ که راه‌ می‌رویم چشم‌ در‌ اختیار‌ِ ما‌ نباشد و‌ ما‌ در اختیار چشم‌ باشیم! یکی از‌ خاصیت‌های قطعیِ عبادت‌ِ واقعی تسلط‌ انسان‌ بر‌ شهواتش‌ است..! ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
شهیدمی‌بیند👀 شهیدمی‌داندچه‌در‌دل‌داری♥️ صدایش‌که‌کنی‌جوابت‌می‌دهد🌱 پس،‌بگوبرایش‌تمام‌درد‌ودل‌هایت‌را😇 /
🕊 💠حاج حسین یکتا میگه: لازم ‌نیست حتما به ‌دنبال‌شهادت ‌باشیم، عمل ‌به وظیفه ، اثرات ‌وضعی‌ دارد که ممکن‌ است‌ منجر به‌ شهادت ‌شود… شب و عاقبتمون شهدایی🤲 . نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا ••••••••••♡♡♡♡••••••••••• 🆔@loveshohada28 http://eitaa.com/joinchat/2517565440Cbc3f1bfcb6 ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••
🌱آری شهادت زیباست .. اما مثل مرد پاے بیرق انقلاب ایستادن، از آن زیباترست... خون دادن برای خمینے زیباست اما خون دل خوردن برای خامنه اے از آن هم زیباتر است.. 🌹شھیدسیدمرتضےآوینے
با اینکہ سنش کم بود ولی خیلــے زود محافظِ حاج قاسمِ سلیمانـی شد جهاد در رکاب حاج قاسم او را بہ لحاظ معنوی در؛عالی‌ترین مرتبہ قرار داد !👌🏻 با اینکہ تازه داماد بود و همسرش انتظارِ رفتن بہ خانہ یِ بخت را می‌کشید؛ترجیح داد بہ جایِ رختِ دامادی، در کنار حاج قاسم راھِ آسمان را انتخاب کند((:❤️! [|🌱]
🍃🌸 💌 می گفت ، خواب مادرسادات را دیدم ، پایم که به سوریه برسد هفته بعد میهمان او خواهم بود ! با رفتنش موافقت نشد ، به حضرت زهرا قَسمشان داد و کارش راه افتاد !! هفته ی بعد ، شب آخر ، جوراب‌های همرزمانش را می‌شست ، همرزمش به مجید گفت : حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق و رفتار خالکوبی روی دستت داری؟! گفت ، تا فردا این خالکوبی یا خاک می‌شه و یا اینکه پاک میشه!! فردای آن روز با اصابت یک تیر به بازوی سمت چپش که دستش را پاره کرد و سه یا چهار گلوله به سینه و پهلویش ‌نشست و با ذکر یا زهرا (س) به شهادت رسید. 🥀🕊پیکر پاکش بعد از سه سال به وطن بازگشت.... مدافع حرم شادی روح جمیع شهدا صلوات 🌷
🕊 تورا برای خدا کفن که نه ، کادو کردند....🙃 📎پولدار ترین شهید مدافع حرم معروف به شهید BMW سوار ، دارای رتبه ۷ تکنولوژی اطلاعات در لبنان ،که از سوریه به آسمان پل زد و دنیا را به اهلش واگذاشت. (غریب‌طوس) (۱۳۹۴/۱۲/۱۰ نبطیه)
🌷پسراول‌گفٺ : مادر، اجازه‌هست‌‌برم‌جبهه!؟ گفت‌: بروعزیزم رفٺ‌ووالفجرمقدماتےشهیدشد! 🌿 ♥️🕊😭😭 🌷پسردوم‌گفٺ : مادرداداش‌ڪه‌رفٺ‌من‌هم‌برم!؟ گفت‌:بروعزیزم🙂 رفٺ‌وعملیات‌خیبرشهید‌شد! 🌿 ♥️🕊😭😭 🌷همسرش‌گفت‌ : حاج‌خانم‌بچه‌هارفتند،ماهم‌بریم‌تفنگ بچه‌هاروی‌زمین‌نمونھ . . رفٺ‌وعملیات‌والفجر۸شهیدشد! 🌿 ♥️🕊😭😭 🌷مادربه‌خداگفٺ : همه‌دنیام‌روقبول‌کردی،خودم‌روهم قبول‌کن:) رفٺ‌ودرحج‌خونین‌شهید‌شد!:)) 🌿 ♥️🕊😭😭 ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🌺🌺به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
دست‌نوشته‌شهیدمحسن‌حججی: ‌ بسم‌رب‌الحسین... خدایا، نمیدانم‌چگونه‌بنویسم... اصلاچه‌بنویسم؟ توکه‌ازنهان‌وآشکارمن ازخودم‌به‌خودم‌آگاه‌تری ... اما می‌نویسم، عهدمی‌کنم ... ومی‌نویسم‌تاسندی‌باشد برقول‌وقرارهایم‌باشما... خدایاسپاس‌که‌خلوتی‌دوباره‌برایم‌فراهم‌کردی.. ‌ خدایاپشیمانم، ازگذشته‌ام؛ ازاعمالم،ازپرونده‌ام... بدکرده‌ام... خدایاآشوبم... من،سوریه،جهاد... حکمتت‌چیست؟ خدایابدکرده‌ام،خوب‌می‌دانم وبه‌همین‌خاطرلايق‌شهادت‌نشدم. می‌دانم،تابه‌حال‌عهدهای‌زیادی‌بسته‌ام ... قول‌وقرارهای‌زیادی‌گذاشته‌ام ... ازعرفه‌نیت‌چله‌گرفتن‌داشتم اما...نشد... نتوانستم... صدای‌اذان‌می‌آید...لبیک...لبیک‌ اللهم لبیک... بی‌پرده‌بگویم ... اینبارمردانه‌آمده‌ام‌جلو... اینبارمی‌خواهم‌نیت‌چله‌ی‌شهادت‌ببندم. ازامروزتاعاشورا... تورابه‌حسین(ع)کمکم‌کن... تمام‌تلاشم‌رامی‌کنم‌هرروزبهترشوم... تاانشاالله،شهادت... @mahdyar_59
♦️"خدا در هر عصری حجتی دارد که با او به انسان احتجاج می کند" من سختی زیاد کشیدم تا تنها پسرم بزرگ شد هم مادر خانه بودم هم مرد خانه! شوهرم و دخترم سه سال مریض بودند و هردو در یک سال مردند. در کل شهر کرمان کسی را نداشتیم من بودم همین یک پسر، علی! میرفتم سر کوره آجرپزی و بعد از ظهرها که از سرکار برمی گشتم توان راه رفتن نداشتم و از خستگی از خدا می خواستم جان مرا هم بگیرد! حتی گاهی زندگی چنان سخت می شد که زیر باران و برف گدایی می کردم. علی که کوچک بود نمی گذاشتم بفهمد چه کار می کنم با خودم می گفتم این بچه گناهی ندارد و غصه می خورد. شب می گفت مامان! چرا پاهایت تاول زده؟ می گفتم چیزی نیست بخاطر سرماست مادر ! وقتی هیچ پولی نداشتم با یک نان سر می کردیم و گاهی یک نان را هم سه قسمت می کردیم تا در طول سه روز بخوریم. علی که بزرگ شد با اینکه در یک خانه خرابه زندگی می کردیم می گفت "مامان خدا داره ما رو امتحان می کنه باید صبر کنیم و شکر کنیم!" یک دست لباس داشت که وقتی می شستم تو سرما بدون لباس می ایستاد تا لباسش خشک شود می گفتم مادر سردت نیست؟ می گفت نه، کدوم سرما ؟! وقتی که می رفتم سر کار برای این که حتی همسایه ها هم نفهمند چیزی نداریم که بخوریم قابلمه ای آب میگذاشت سر گاز تا جوش بیاید و قل بزند تا اگر همسایه ای آمد و چیزی آورد بگوید: نه! ببین مادر من غذا درست کرده برایمان! کوچک بود هنوز یه روز که چیزی برای خوردن نداشتیم گفت: مادر! برویم نان بگیریم؟ با سرافکندگی گفتم مادر صاحب کار هنوز پول کارم را نداده است . گفت طوی نیست دیشب یک دانه خرما خوردم می توانم تحمل کنم... مستاصل آمدم در خیابان گفتم خدایا امروز یک لقمه نان گیر من می آید؟ برگشتم خانه دیدم نزدیک درب خانه یک کیسه نان هست برداشتم آوردم داخل... علی بعد از چند دقیقه امد گفت مادر بیا بخوریم... گفتم نگاه کردی تو کیسه چی بود؟ گفت خدا همین را برایم فرستاده! خودم رفتم پای کیسه دیدم نان ها از کپک سبز شده بودند! علی یک مقدارش را شسته بود و نشسته بود به خوردن ... علی که بزرگ شد جنگ شد می رفت در کارهای پشت جبهه کمک می کرد، به چشم حاج قاسم که فرمانده لشکر کرمان بود آمد و او را با خودش به جبهه برد و جزو فرماندهان محوری لشکر ثار الله شد و شهید شد... بعد شهادت علی کسی را نداشتم.. حاج قاسم برایم پسر شد، از سوریه زنگ می زد می گفت صدایت را شنیدم خستگیم رفع شد مادر ! صدایت را شنیدم ارامش پیدا کردم مادر ! یک شب ساعت ۲ نصفه شب تلفن خانه زنگ زد با ناراحتی گفتم کیست این وقت شب زنگ می زند؟ برداشتم، گفت منم قاسم! دلم تنگ شده برایت، از کربلا زنگ می زنم، به جایت زیارت کردم، برایت چه سوعاتی بیاورم؟ حاج قاسم همیشه می گفت: ما افتخار می کنیم بی بی سکینه از ماست! مادری که در عالم یک فرزند داشت و هیچ قوم و اقوامی نداشت و ندارد! زن زحمت کشیده سیه چرده پر از معنویتی که امروز افتخار شهر ماست او مادر شهید ماست که با کار در کوره های خشت مالی او را بزرگ کرد... حالا اما بی بی سکینه در کنار دو پسرش خوابیده است... علی که در جوانی به یاد روزهای گرسنگی کیسه به دوش می گذاشت و درب خانه های نیازمندان می رفت و در جبهه مجاهدت حق بر علیه باطل به شهادت رسید امروز مزارش حاجت ها می دهد... و قاسم پسر دیگرش از ۷۰ ملیت دنیا زائر دارد و آرامش قلب بی بی سکینه است... بی بی اگر چه در این دنیا کسی را نداشت و ندارد ولی آنجا مادر لشکری از شهیدان راه خداست... هدیه به روح بی بی سکینه پاکزاد عباسی و فرزند شهیدش سردار شهید علی شفیعی فرمانده محور لشکر ثارالله و شهید حاج قاسم سلیمانی رحمت الله علیهم بخوانید فاتحه ای همراه با صلوات