eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
142 دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
9.5هزار ویدیو
377 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 💠 کنار حوض میان حیاط صورتم را شست، در آغوشش مرا تا اتاق کشاند و پرده را کشید تا راحت باشم و ظاهراً دختری در خانه نداشت که با عذر تقصیر خواست: «لباس زنونه خونه ما فقط لباسای خودمه، ببخشید اگه مثل خودت خوشگل نیس!» از کمد کنار اتاق روسری روشن و پیراهن سبز بلندی برایم آورد و به رویم خندید: «تا تو اینا رو بپوشی، شام رو می‌کشم!» و رفت و نمی‌دانست از پهلو هر حرکت چه دردی برایم دارد که با ناله زیر لب لباسم را عوض کردم و قدم به اتاق نشیمن گذاشتم. 💠 مصطفی پایین اتاق نشسته بود، از خستگی سرش را به دیوار تکیه داده و تا چشمش به من افتاد کمی خودش را جمع کرد و خواست حرفی بزند که مادرش صدایمان کرد: «بفرمایید!» شش ماه بود سعد غذای آماده از بیرون می‌خرید و عطر دستپخت او مثل رایحه دستان بود که دخترانه پای سفره نشستم و باز از گلوی خشکم یک لقمه پایین نمی‌رفت. 💠 مصطفی می‌دید دستانم هنوز برای گرفتن قاشق می‌لرزد و ندیده حس می‌کرد چه بلایی سرم آمده که کلافه با غذا بازی می‌کرد. احساس می‌کردم حرفی در دلش مانده که تا سفره جمع شد و مادرش به آشپزخانه رفت، از همان سمت اتاق آهسته صدایم کرد: «خواهرم!» 💠 نگاهم تا چشمانش رفت و او نمی‌خواست دیدن این چهره شکسته دوباره زخم را بشکافد که سر به زیر زمزمه کرد: «من نمی‌خوام شما رو کنم، شما تو این خونه آزادید!» و از نبض نفس‌هایش پیدا بود ترسی به تنش افتاده که صدایش بیشتر گرفت: «شاید اونا هنوز دنبالتون باشن، خواهش می‌کنم هر کاری داشتید یا هر جا خواستید برید، به من بگید!» از پژواک پریشانی‌اش ترسیدم، فهمیدم این کابووس هنوز تمام نشده و تمام تنم از درد و خستگی خمیازه می‌کشید که با در بستر خواب خزیدم و از طنین بیدار شدم. 💠 هنگامه رسیده و من دیگر زینب بودم که به عزم از جا بلند شدم. سال‌ها بود به سجده نرفته بودم، از خدا خجالت می‌کشیدم و می‌ترسیدم نمازم را نپذیرد که از شرم و وحشت سرنوشتم گلویم از گریه پُر شده و چشمانم بی‌دریغ می‌بارید. نمازم که تمام شد از پنجره اتاق دیدم مصطفی در تاریک و روشن هوا با متانت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت. در این خانه دلم می‌خواست دوباره بخوابم اما درد پهلو امانم را بریده و دیگر خوابم نمی‌برد که میان بستر از درد، دست و پا می‌زدم. 💠 آفتاب بالا آمده و توان تکان خوردن نداشتم، از درد روی پهلویم کز کرده و بی‌اختیار گریه می‌کردم که دوباره در حیاط به هم خورد و پس از چند لحظه صدای مصطفی دلم را سمت خودش کشید: «مامان صداش کنید، باید باهاش حرف بزنم!» دستم به پهلو مانده و قلبم دوباره به تپش افتاده بود، چند ضربه به در اتاق خورد و صدای مادر مصطفی را شنیدم: «بیداری دخترم؟» شالم را با یک دست مرتب کردم و تا خواستم بلند شوم، در اتاق باز شد. 💠 خطوط صورتم همه از درد در هم رفته و از نگاهم ناله می‌بارید که زن بیچاره مات چشمان خیسم ماند و مصطفی تمام شده بود که جلو نیامد و دستپاچه صدا رسان: «می‌تونم بیام تو؟» پتو را روی پاهایم کشیدم و با صدای ضعیفم پاسخ دادم: «بفرمایید!» و او بلافاصله داخل اتاق شد. دل زن پیش من مانده و از اضطرار نگاه مصطفی می‌فهمید خبری شده که چند لحظه مکث کرد و سپس بی‌هیچ حرفی از اتاق بیرون رفت. 💠 مصطفی مقابل در روی زمین نشست، انگشتانش را به هم فشار می‌داد و دل من در قفس سینه بال بال می‌زد که مستقیم نگاهم کرد و بی‌مقدمه پرسید: «شما شوهرتون رو دوست دارید؟» طوری نفس نفس می‌زد که قفسه سینه‌اش می‌لرزید و سوالش دلم را خالی کرده بود که به لکنت افتادم: «ازش خبری دارید؟» 💠 از خشکی چشمان و تلخی کلامش حس می‌کردم به گریه‌هایم کرده و او حواسش به حالم نبود که دوباره پاپیچم شد: «دوسش دارید؟» دیگر درد پهلو فراموشم شده و طوری با تندی سوال می‌کرد که خودم برای شدن پیش‌دستی کردم: «من امروز از اینجا میرم!» 💠 چشمانش درهم شکست و من دیگر نمی‌خواستم سعد شوم که با بغضی قسمش دادم: «تورو خدا دیگه منو برنگردونید پیش سعد! من همین الان از اینجا میرم!» یک دستم را کف زمین قرار دادم تا بتوانم برخیزم و فریاد مصطفی دلم را به زمین کوبید: «کجا می‌خواید برید؟» شیشه محبتی که از او در دلم ساخته بودم شکست و او از حرفم تمام وجودش در هم شکسته بود که دلم را به محکمه کشید: «من کی از رفتن حرف زدم؟»... ✍️نویسنده:
📿 تعقیبات نماز برای دوری از شیطان 📿 💟 الإمام علی علیه السلام: مَن تَعَوَّذَ مِنَ الشَّیطانِ عَشرَ مَرّاتٍ فی دُبُرِ صَلاةِ الغَداةِ، بَعَثَ اللّهُ إلَیهِ مَلَکینِ یحرُسانِ بَیتَهُ حَتّى یمسِی، و مَن قالَها بَعدَ المَغرِبِ، فَمِثلُها حَتّى یصبِحَ. 💟 امام على علیه السلام: هر کس در پى ، ده بار از [به خدا] پناه برد، (بگوید اعوذ بالله من الشیطان الرجیم) خداوند دو فرشته به سوى او مى‏فرستد که تا شب، خانه او را پاسدارى کنند، و هر کس بعد از آن را بگوید، تا صبح این چنین است. 📒 محمدی ری شهری ؛ نهج الذکر ، ج 3 ؛ حدیث 1924. 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🆔 @namazmt
💟 متغیرهای موقعیتی ، متغیرهای مؤثر در خواندن است که فرد را از بیرون تحت تاثیر قرار می دهد و او را به نماز خواندن را می خواند یا از آن بیزار می کند. 💟 برخی متغیرهای موقعیتی مربوط به خانه عبارتند از : 6⃣🌹 هنگام نماز، خانه معطر و خوشبو شود. (خوشبو کردن لباس و سجاده نماز در روایات سفارش شده است) 7⃣🍀 بیدار کردن فرزندان برای با ملایمت و خوش اخلاقی 8⃣🌹 زمان ناهار و شام را بعد از نماز اول وقت باشد. 9⃣🍀 والدین در ساعاتی که تلویزیون فیلم یا مسابقه جذاب دارد کودک و فرزند به وادار نکنند. 🔟🌹 وقتی کودک به تقلید از پدر یا مادر نماز می خواند او را ببوسند و پاداش دهند. 📚 ، شیوه‌های ترغیب و جذب به نماز، خلاصه ای از صفحه ۲۹۴ تا ۲۹۷. ------🌸🍃🌸------- @namazmt مرکزتخصصی‌نماز ------🌸🍃🌸-------
متن زیر صحیح است ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃 🍃🍂🌺🍃 🌺 🔰 بعضی از مردم برای اینکه نمازشون رو اول وقت بخونن، تا اذان صبح رو دادن، شروع به نمازخوندن می‌کنن. 📛 درحالی‌که این ممکنه درست نباشه. ✍️ مؤسسه موضوع‌شناسی احکام تحقیق کرده و به این نتیجه رسیده که اذان رادیو و تلویزیون براساس نظر بسیاری از مراجع دقیق نیست و برای خوندن باید هشت دقیقه از اول اذان بگذره و بعد، نماز بخونیم. البته برای روزه بهتره که احتیاط کنیم و همون موقع که تلویزیون اذان می‌گه، دیگه چیزی نخوریم. ⭕️ نکته: در رساله نماز و روزه رهبری اومده که نماز ده دقیقه بعد از اذان رادیو و تلویزیون خونده بشه. ⭕️ نکته مهم: نوع محاسبه در تقویم باد صبا رو اگه به جای «مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران» روی «مؤسسه لواء قم» بگذارین، اینا توش رعایت شده.
✅ آثار و برکات بیداری : بین الطلوعین فاصله زمانی از طلوع فجر و اذان صبح تا طلوع آفتاب است که حدود یک ساعت و نیم طول می‌کشد. در روایات از این زمان به ساعتی از ساعات بهشت یاد شده و آثار و برکاتی برای آن بیان شده که انسان به این نتیجه می‌رسد که اگر می‌خواهد خوشبختی و سعادت دنیا و آخرت را داشته باشد و از بدبختی‌ها رهایی یابد می‌بایست در این ساعات بهشتی بیدار بماند؛ چرا که فرشتگان در حال تقسیم روزی هستند و اگر خواب بمانی از همه چیز باز ماندی. زیان‌های مالی: اگر کسی در این ساعات بخوابد نمی‌تواند از خود دفع شر کند و خسارتی که به اصل سرمایه او می‌رسد را برطرف کند. 📚 خصال، ج۲، ص۶۲۲ ✅ همچنین در آیه 39 سوره ق می‌فرماید: فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ؛ و بر آنچه مى‏گويند صبر كن، و پيش از برآمدن آفتاب و پيش از غروب، به ستايش پروردگارت تسبیح گوی.