eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
142 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
9.5هزار ویدیو
377 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
📚📿🕌 🚥🚦تقلید و علائم بلوغ 🙍‍♂تقصیر من چیه⁉️ وقتی معلم درست و شفاف نمی پرسه یا خوب درس نمی ده، خوب معلومه، هرکی هم جای من باشه متوجه نمی شه من از همون اول دبستان تا الان که کلاس پنجم هستم و بيست سالمه شانس نداشتم. 🤦‍♂ معلمام یا تند حرف می زدن یا آهسته، بعضی هاشون هم کم حوصله بودن. 💆‍♂ یه مطلب رو برام بیشتر از بیست بار توضیح نمی دادن و زود خسته می شدن بعضی هاشون هم که یا زبونشون لکنت داشت.💁‍♂ یا بلد نبودن شفاف حرف بزنن. ❌ مثلا روز اولی که رفتم مدرسه مدیر مدرسه بلد نبود شفاف بپرسه و گفت : مشخصات📝 گفتم :آقا اجازه؟ یعنی ما الان نامشخصیم؟ 🙇‍♂ نمی دونم چرا عصبانی شد. گفت هرچی می پرسم جواب بده گفتم :چشم مدیر گفت: اسمت گفتم :آقا اجازه؟ عصمت خانم خیاط رو میگین یا عصمت خانم آشپز 😀 مدیر داد زد پدرت توی خونه چی صدات می زنه : گفتم :آقا اجازه؟ بستگی داره. وقتی خیلی غذا می خورم میگه الاغ! 🐎 اگه الاغ نصف تو خورده بود دل درد می گرفت. وقتی زیاد می خوابم بابام میگه : آقا خرسه!🐻 پاشو زمستون تموم شده. وقتی پام به چیزی می خوره و میشکنه بابام میگه :شتر جان! 🐫پیش پاتو هم نگاه کن وقتی هم بابام درسامو می پرسه به احترام بابام سکوت میکنم آخه بد ابهتی داره.😁 بابام میگه :گوساله! 🐂بشین درساتو بخون. اصلا پدرم با زبان کلیله و دمنه📙 باهام حرف می زند یه جوری میگه که من بهم بر نخوره مدیر دوسه تا قرص خورد 💊و یک نفس عمیق کشید و گفت :تبریک می گم پدر فهمیده ای داری و ادامه داد :شناسنامه ات همراهته؟ 🔖 گفتم : آقا اجازه همراهم ایرانسله 📱 مدیر فریاد زد :شناسنامه ات توی جیبته؟ ترسیدم گفتم: آقا مگه حرف بدی زدم ناراحت شدید شناسنامه ام توی کیفمه آقا. 💼 مدیر دست روی پیشونیش گذاشت و مکثی کرد و گفت :خوب کیفت کجاست 🤦‍♂ گفتم :کیفم توی جیبمه جاش امنه آقا اصلا جوش نزنید مدیر دلش به حالم سوخت و با گریه داد زد شناسنامه ات رو بده بده بده قند توی دلم آب شد مدیری که برای شناسنامه ی من اینجور بی تابی کنه😇 حتما برای من می میره شناسنامه ام رو خیلی سریع به مدیر دادم تا نگاهش به شناسنامه ی من افتاد اینقدر از شناسنامه ام خوشش اومده بود که مطالبش رو برای خودش روی برگه ای یادداشت کرد. 📝 گفتم : آقای مدیر دلسوز عزیز مهربان! گریه نکنید من هیچگاه از شما جدا نخواهم شد 😘 مدیر هم به احترام من از جاش بلند شد شلاق رو دور دستاش پیچید نمی دونم چی شد که بابای مدرسه سریع دستم رو گرفت و با احترام از دفتر پرتم کرد بیرون🤨 🤓 خداییش همش هم تقصیر معلما نبود یه ذره هم تقصیر خودم بود نه به اندازه ای که هر سه سال یک کلاس باشم و با معدل 10😨 قبول بشم یه کم حواس پرت بودم و یه کم فراموش کار و یه کم تنبل و یه کم خوش خواب و یه کم خوش خوراک و دو سه کم😬😲 بازیگوش، خداییش وقتم پر بود. بازی کامپیوتری 💻و بازی های موبایل 📲و تماشای فیلم و سریال و کارتون و غذا خوردن و خوابیدن و گل به روتون دستشویی رفتن آدمو خسته می کنه و وقتی هم برای استراحت و رفع خستگی نمی مونه😜 باور کنید اگه معلمای خوبی داشتم قول می دادم هر سه سال یک کلاس رو با معدل 12 قبول بشم اون موقع بود که بابام بهم افتخار کنه😏🤣😃 ادامه دارد........ 😁😂👨‍🏫🙋‍♂